یادداشتی بر فیلم جوکر (Joker) کالبد شکافی روان و رفتار


یادداشتی بر فیلم جوکر (Joker)
نگاهی ژرف به تحقیر شدگان رفتارهای روانپریشانه کسانیکه نام انسان برخود گذاشته اند ، قربانیانیکه در پس چهره آرام تهی از عزت نفس خویس ، درون متلاطم خود را به این سو و آن سو میکشانند ، کسی چه ماند ، شاید آن قربانی خود ما باشیم
فیلم سینمایی جوکر ساخته سال ۲۰۱۹ به تهیه کنندگی تاد فلیپس و(بردلی کوپر) و نویسندگی تاد فلیپس و (اسکات سیلور) و کارگردانی تاد فلیپس است با بازی واکین فینیکس ، رابرت دنیرو ، فرانسیس کانروی و ….
فیلم جوکر (Joker) زندگی مردی جوان بنام آرتور فلک با بازی ( واکین فینیکس ) را روایت میکند که در حدود سال ۱۹۸۱ در شهر گاتهام سیتی در کنار مادر پیر خود زندگی میکند و در کار اجرای نمایشهای کمدی با نقش دلقک امورات میگذراند .
آرتور شخصیتی کاملا حساس و آسیپ پذیر را یدک میکشد که با چندین نوع داروی مختلف سعی در کنترل و اداره روان و رفتار خود را دارد و این خود خط بطلانیست بر نگاه برخی که او را در تیپ های شخصیتی شرور و ضد اجتماعی قرار میدهند ، چرا که در آن تیپهای شخصیتی ، کسی بدنبال درمان از نوع آرتور نیست بلکه با پرخاشگری و تجاوز و کشتار و انواع حرکات سادیستیک سعی در فرونشاندن خشم خود را دارند ، فراموش نکنیم این هرگز به مفهوم ، سلامت روانی آرتور فلک نیست بلکه او نیز بیمار است ، اما نه آن بیماری که برخی به دلیل هم نام بودن جوکر در فیلمهای بتمنی ، نا آگاهانه و بلافاصله او را در کنار شخصیت ضد اجتماعی جوکر آن فیلم به مثابه موجودی ضد بشری قرار داده در برابر شخصیت عدالت طلب بتمن ، از نوع دی سی کامیکس آن قرار میدهند ، که کاملآ با ( آرتور فلک) متفاوت است.
فیلم جوکر (Joker) ، تاد فلیپس و واکین فینیکس ، فراتر از انتظارها خود را در کنار برترین فیلمهای شخصیت شناسی و روانشناختی ، تاریخ سینما ، از جمله پرواز بر فراز آشیانه فاخته (کن کیسی)که در ایران بنام دیوانه از قفس پرید به نمایش در آمد ، ساخته میلوش فورمن ۱۹۷۵ با بازی کم نظیر جک نیکلسون که فیلم در همان سال پنج اسکار را بدست آورد ، بله جوکر در کنار این نوع فیلم ، خود را به بوته محک تماشاگر میسپارد چرا که هردو ، در پس موضوع ظاهری فیلم ، به نوع خاص خود ، رفتار و آسیب های اجتماعی را به تصویر و بقول امروزینش به چالش کشیده اند .
ارتور فلک در ابتدای فیلم جوکر (Joker) در خیابانی با لباس کارش (دلقک) مشغول نمایش تابلو فروشگاهی جهت تبلیغ کار آنهاست ،چند جوان تابلو را از دستش میقاپند و او برای پس گرفتن آن بدنبال آنها میدود که در کوچه ای مورد ضرب و شتم آنان قرار میگیرد ، سپس نزد روانکاوی میرود که ظاهرآ مدتیست به او مراجعه میکند و تقاضای اضافه کردن قرص های آرامبخش خود را دارد ، در اینجاست که جمله ای میگوید که تمامی فیلم به باور نگارنده تحت تاثیر و الهام گرفته از این جمله است ، چه مستقیم چه غیر مستقیم [ امیدوارم که مرگم بیش از زندگیم با عقل جور در بیاد] و البته پیش از آن هم به مشاورش میگوید [من اینجور فکر میکنم یا واقعآ اون بیرون داره میشه یه دیوونه خونه] که با تآیید آن کلام از سوی مشاور در ارتباط با بیکاری و مشکلات اجتماعی در بیرون ، روبرو میشوبم که از جمله این مشکلات یکیشان جمع کردن همین جلسات مشاوره مجانیست ، برای افراد بی بضاعت .
به هر رو علی رغم خواستۀ آرتور اسلحه ای از سوی یکی از همکارانش ، برای دفاع از خود ، دراختیار او قرار میگیرد که جالب آنستکه ، همان شخص بعد از اتفاقی که در مترو میافتد ، که البته آن نیز در پس ضرب و شتم آرتور شکل میگیرد ، به پلیس میگوید که او اسلحه دارد ، و البته آنی بر او روا میشود که در فیلم میبینیم ، لازم به ذکر است که نگارنده ، در پی توجیح این مورد نیستم که هر کسی بایداسلحه ای بردارد و خود قوانین را وضع و اجرا نماید ، اما در اینجا ما با شخصی روبرو هستیم که در ادامه بدان اشاره خواهم کرد ، وگرنه بقولی سنگ روی سنگ بند نمیماند .
پس از آن در خانه حین گفتگو با مادر نکته ای از سوی مادرش با او در میان گذاشته میشود در ارتباط با اینکه پدرش کیست ، آرتور پس از طرح این موضوع ،در صدد روبرو شدن با پدر است که پس از برخورد با او و گفته های آن مرد ، او بدنبال گذشته مادر و البته خودش میرود که پس از روبرو شدن آرتور با پرونده پزشکی بیمارستانی که مادرش در آن بستری بوده در حدود سی و اندکی سال قبل که مربوط به دورانی جوانی مادر است با بیماریهای مختلف آن زن روبرو میشود و رفتارهایی که با خود او داشته ، که شامل ، توهم و هذیان گویی و به داوری نگارنده در توضیح حال کلی روان پریشانه او(اسکیزوفرنی) مادر و تجاوز جنسی (سکچوال ابیوز) به خودش در دوران کودکی ، آن هم فراوان و زنجیر شدن اوست به درو دیوار ، حالاست که دانستن این مطلب ،نابودی باورهای هر چند ساخته ذهن او از گذشته را بدنبال دارد ، در اینجاست که به کار اندیشمندانه کارگردان فیلم تاد فلیپس پی میبریم که چگونه موشکافانه ، در سیر روانشناسی گونه اوضاع ، در ادامه ، موارد را بطوری خارق العاده و آگاهانه در کنار هم گذاشته و به بیننده خود ، نشان میدهد که چطور شخصی که بدنبال خویشتن و گذشته حقیقی خود است ،
چه مصائبی را پشت سر گذاشته که بدن او را به موجودی بدون پوست روانی تبدیل کرده که به هر کجای آن بدن انگشت هم میگذاری ، نمکیست بر زخمهای او ،
پس از اتفاق مترو که او را به سمبل مردم درمند جامعه و به سُخره کٍشندۀ ، پولداران و تحقیر کنندگان انسانهای عادی ، بخصوص شهرش در برابر مرفهین جامعه تبدیل کرده ، نگارنده بیاد فیلم خرمگس ساخته ۱۹۵۵ بر اساس کتابی به همین عنوان افتادم نوشته اتل لیلیان وینیچ . که البته قهرمان فیلم خرمگس ، در بسیاری جهات با او متفاوت ، اما در برخی جهات با روال فیلم و ادامه آن همسویی هایی دارد مثال بارز آن جمله آرتور است در باره مرگ و زندگی و خواست خرمگس از مردم که بروی سنگ قبرش بنویسند ( بر سنگ لغزنده خزه نمیروید ) . و البته فیلم راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی ۱۹۷۶ ، که در این دو فیلم آنان خود بدنبال تغییر شرایطند ، اما در اینجا ، فشار های اجتماعی بر روی مردم ، او به سنبلی با نقاب دلقک که به نوعی ، پنهان کردن فلاکتیست که در گذشته بر او رفته تبدیل میکند. که چگونه مردم عادی شهر با زدن آن نقاب (دلقک) خود را جزعی از آرتور فلک و هم آوا با او میکنند و یکدست میشوند ، بی آنکه خود آرتور بداند در ذهن مردمی که در هیاهوی اعتراضات ، درگیرند ، چه میگذر ، اما مگر فرقی هم میکند که بداند یا نداند .
بازی کم نطیر و استثنایی فینیکس در نقش آرتور که بعضآ با خنده های ساختگی و از سر درد و البته کمی آزاردهنده او ارائه میشود ، خنده هائیکه او آن را تبدیل به جوابی کرده در برابر ناتوانی و استیصال نه چندان غیر منطقی خود او و ویران کنندگانش و در بر خورد با مسائل حقیقی او و مردم .
چقدر زیبا میگوید نیچه که:
من و فقط من میدانم آنکس که بیش از همه میخندد ، او آنقدر رنج کشیده که چاره ای جز اختراع ، خنده نداشته .
در اینجا ، این نکته قابل ذکر است که نگارنده بدلیل لو نرفتن داستان فیلم جوکر (Joker) برای کسانیکه این فیلم را ندیده اند ، چرا که تنها چند روزی است که جوکر فلیپس و فینیکس بر پرده سینما به نمایش در آمده ، مجبور به نگارش مطلب کمی تا قسمتی ابری شدم ، مگر برخی جاها که نیاز است نگاه ،فیلمساز را با ارایه صحنه ای ،مطرح کرد . و در پایان این نکته را نیز ذکر کنم که به باور من فیلم جوکر ۲۰۱۹ از آن دست فیلمهائیست که هرگز از ذهن کسانیکه بدنبال فیلم و سینمای ارزشمند هستند چه در زمینه کارگردانی و فیلمنامه نویسی و بازی ، نخواهد رفت ، همانگونه که آرتور فلک ( واکین فینیکس ) از ذهن مردم حاضر در جای جای فیلم بخصوص ، انتهای فیلم زدوده نمیشود .
سامان سامانی
برای مطالعه سایر یادداشت های مخاطب روی لینک کلیک کنید.
- سامان سامانی
- samansamani1000@yahoo.com