یادداشت مخاطب

یادداشتی به بهانه نمایش دسته دختران

دسته دختران
دسته دختران

فیلم سینمایی «دسته دختران» محصول بنیاد سینمایی فارابی و تهیه‌کنندگی محمدرضا منصوری، دومین فیلم سینمایی بلند منیر قیدی است که در بخش سودای سیمرغ جشنواره چهلم فیلم فجر حضور دارد.

این فیلم روایتگر مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم و آشفته ابتدایی جنگ تحمیلی است و با بازسازی تصاویر زنده و مستند از نبرد خانه‌به‌خانه و مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر، اولین تصویر سینمایی با نگاه زنانه از آن مقاومت ملی را خلق کرده است.

«ویلایی‌های» اولین فیلم سینمایی منیر قیدی در مقام کارگردان در سی و پنجمین دوره فیلم فجر در سال ۱۳۹۵ بسیار موردتوجه قرار گرفت. داستان متفاوت آن در کنار بازی‌های خوب و روان و توانایی کارگردان در روایت یک قصه کاملاً زنانه و تأثیرگذار در دل جنگ باعث شده بود «ویلایی‌ها» یکی از فیلم‌های موفق آن سال باشد. فیلم جدید منیر قیدی هم داستانی درباره مقاومت زنان در سال‌های ابتدایی جنگ دارد. با حضور یک نویسنده توانا مانند ابراهیم امینی در تیم نویسندگان به سرپرستی منیر قیدی می‌توان «دسته دختران» را از فیلم‌های موفق و متفاوت جشنواره چهلم دانست. ( به نقل از سایت سلام سینما)

و اما بعد….

 

تعاریف متعددی از قاب سینما در ذهن و بر کاغذ و صفحه نمایش داریم و خوانده‌ایم و بی تردید برداشت و ذهنیت هر فرد در خصوص مفهوم فیلم و سینما منحصر به فرد است، با این نگاه، در نظر نگارنده تفاوت اساسی وجود دارد بین مفاهیم فیلم و تصویرسازی از یکسو و نمایشی یا روایی بودن اثر سینمایی از سوی دیگر!

این قلم بیش از فیلم و سینما در خصوص عکس و به خصوص تصاویر دوربین‌های عکاسی که در زمان جنگ از جبهه‌ها و پشت جبهه توسط رزمندگان داوطلب ثبت شده تجربه بصری داشته و از آنجا که پای صحبت راویان متعددی که در آن تصاویر بعضا بی‌بدیل و بی نظیر حضور داشته‌اند، نشسته و یا از صوت و مکتوبات ایشان بهره برده، علاوه بر آن تجارب بصری به شرایط و فضای عکس هم نزدیک و بعد سومی از حس و حال و هوای آن تصاویر، خود را نزدیک احساس می‌کند.

با مقدمات فوق در خصوص دو اثر سرکار خانم منیر قیدی و بدون ورود به ارزیابی‌های ساختاری و فنی و یا پرداختن به نقدهای تخصصی عوامل و نویسندگان و … در این نوشتار فقط و به اختصار در خصوص آنچه به فضا و شرایطی که کارگردان سعی کرده به مخاطب منتقل کند و محتوایی که بر تصاویر سوار شده با عنوان بعد سوم پرداخته می‌شود:

در هر دو اثر ویلایی‌ها و دسته دختران شاهد خلق صحنه‌های متعددی هستیم که از تصاویر واقعی و مستند برای طراحی آن لوکیشن‌ها و موقعیت‌ها الگوبرداری شده و شاید بتوان گفت تمامی طراحی صحنه‌ها به تصاویری مستند برمی‌گردد و ذائقه عوامل و خط مشی ایشان در ساخت، تاکید و الزام بر این روش جهت طراحی صحنه‌ها بوده است.

از تصاویر معروف پیکرهای در وانت پشته شده و گورستان خرمشهر تا پل قدیم و مسجد خرمشهر و لنج‌های شکسته و کانتینرهای گمرک که برای همه آن صحنه‌ها میتوان عکسی شاهد آورد و یا همچون سکانس آتش تهیه در گمرک برای عبور دو قهرمان داستان،  فیلمی شاهد آورد از زمان جنگ شهری خرمشهر و رزمنده‌ای تیربار به دست ( شهید علی لسانی بحری) که به سمت نخلستان شلیک می‌کند تا سایرین از یک طرف خیابان به سوی دیگر بروند. (که اتفاقا این شهید عزیز در همسایگی نگارنده این سطور بودند!)

ولی به نظر می‌رسد، از آنجا که دستمایه اثر ویلایی‌ها موضوعی نبود که افکار عمومی از آن ذهنیت قبلی داشته باشند، عوامل سازنده برای ذهن پرسشگر مخاطب، تعدادی از عکس‌های مستندی که برای صحنه‌های ساخته شده از آنها بهره برده بود را در تیتراژ پایانی اثر ویلایی‌ها به نمایش گذاشت!

این استفاده و الگوبرداری سازندگان اثر از عکس ها و لوکیشن‌های فیلم‌های مستند را بدون در نظر گرفتن آنچه بعد سوم خوانده شد، تصویرسازی می‌نامیم که یکی از نقدهای نگارنده است به این دو اثر است.

و نقد دیگر سوار کردن داستان‌های شخصی قهرمانان داستان بر این تصویرسازی‌های مستندگونه‌ی پر جمعیت و پرهیاهو است که تقریبا در تمام طول تماشای فیلم، مخاطب از آن رهایی ندارد و به نوعی اینگونه تداعی می‌شود که این قهرمانان نمونه ای هستند از آن خروار جمعیت که مرتب در پس رویدادها حضور دارند!

و البته تمامی آن شخصیت‌های قهرمان انتخاب و نمایش داده شده هم (مانند همان عکس های مستند) میتوانند مثالی عینی و واقعی داشته باشند و قصد و منظور نگارنده، انکار ایشان نیست ولی همانطور که اشاره شد وقتی این قصه گویی و نمایش، در دل آن جمعیت انبوه و با آن تصویرسازی مستندگونه و آن همه هیاهو و صداهای گنگ و پیدای ناله و فغان و انفجار و تیراندازی که پیوسته در زمان نمایش فیلم دیده و شنیده می‌شود همراه می‌گردد، حداقل در لحظه تداعی‌کننده این مفهوم در ذهن بیننده است که دوران جنگ هم دوره‌ای بوده مثل سایر دوران‌ها و افراد مشغول و به دنبال زندگی شخصی‌شان بوده‌اند در شرایطی سخت و پرخطر!

و این موضوع هم نقد دیگری است نسبت به این دو اثر که بعد سوم را در نظر نداشته است!

نقد دیگر مربوط می‌شود به نگاه زنانه و احساسی و عاطفی در هر دو اثر (که البته اصل پرداختن به آن نه تنها قابل احترام بلکه ضرورت دارد) و نکته قابل توجه هم، همان بعد سومی است که در دو نقد دیگر هم اشاره شد که آیا قهرمانان انتخاب شده در قصه و داستان‌های آنها که همه با انگیزه‌ای شخصی در قالب فعالیت‌های اجتماعی داوطلبانه ابراز شده واقعا می‌تواند نمونه‌ای از انبوه جمعیت زن و بچه‌ای که در سرتاسر نمایش در پس و پیش می‌آیند و می‌روند باشد؟؟!!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × 4 =

دکمه بازگشت به بالا