جشنواره سی و هفتمسینمای ایراننقد فیلم

نقد مسخره باز

پوستر مسخره باز
پوستر مسخره باز

عوامل فیلم

نویسنده و کارگردان مسخره باز : همایون غنی‌زاده

بازیگران : علی نصیریان، بابک حمیدیان، صابر ابر، هدیه تهرانی، رضا کیانیان، داریوش موفق

خلاصه فیلم

مسخره‌باز داستان یک آرایشگاه مردانه یا سلمونی است که افراد آن درگیر مقولات قتل و جنایت میشوند.

نقد فیلم مسخره باز

مسخره‌باز اولین اثر سینمایی همایون غنی‌زاده است که با پیشینه ظاهرا قوی تئاتری وارد سینما شده است. این مسئله در میزانسن کاملا تئاتری مسخره‌باز مشهود است. مخاطب سینما بیشتر سکانس ها را دو بعدی و حاصل رودررویی دوربین با شخصیت ها میبیند و شناخت میزانسن سینمایی و جایگاه دوربین در ایجاد بعد در سینما دقیقا آنچیزی است که کار را برای کارگردان تازه کار سخت میکند. تمام فیلم در اتاق همین آرایشگاه مردانه میگذرد و جز کمد تاریک و خیالات دانش (با بازی صابر ابر)، جای دیگری نیز نمیرود. دانش (صابر ابر) درواقع شخصیت اصلی فیلم و البته راوی روایت فیلم است. روایتی که راوی خود را تا پایان فیلم در چندین نقطه از دست میدهد و این تفاوت روایت سینمایی و تئاتری است. اینکه راوی شما در درجه اول همیشه و همیشه فقط یک چیز است و آن عالیجناب دوربین است. نمونه‌ی این جاماندگی‌های روایی در سکانس بازجویی بازرس کیانی (با بازی رضا کیانیان) نمایان میشود و همچنین POV های او مخصوصا در سکانس چاه که کاملا راوی را کنار گذاشته است.

باری در اولین برخورد با فیلم مسخره باز شباهت بسیار فراوانی بین مسخره‌باز و Amelie ژان پیر ژونه دیده میشود. یک فانتزی روایت اول شخص که در تلاش برای وارد کردن مخاطب به دنیای خودش است. رگه‌های طنز موجود در فیلمنامه با شیرینی مونولوگ‌های قضاوت‌کننده‌ی بی پرده‌ی دانش، به سرعت مخاطب را وارد فضای ذهنی او، شناخت کاراکترهای پیرامونش و فضای زیستش میکند. همچنین حساسیت‌های ذهنی او راجع به سینما و بازیگری، شغل موقت 15 ساله‌اش، عشق کلاسیکش و مهمتر از همه، وسواسش به کثیفی موها به خوبی به بیننده منتقل میشود.

مسخره‌باز اساسا در بیست دقیقه اول نشان یک فیلم بسیار شاخص و خوب را به همراه دارد؛ تدوین آنچنان که باید باشد است و به خوبی در یک روند سریع آنچه را که باید به بیننده بگوید،میگوید. بازی‌ها کاملا به جا و درست است. و حتی پلان‌های تکراری، جای خود را به خوبی پیدا میکند و به بار طنز فیلم می افزاید. اما فیلمی که یک اپنینگ سکانس درخشان و پرده اول بسیار عالی دارد به علت نداشتن ایده داستانی به یکباره چنان افتی میکند که حتی با آوردن آسمان فرم به زمین تکنیک هم نمیتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.

مسخره‌باز اساسا در بیست دقیقه اول نشان یک فیلم بسیار شاخص و خوب را به همراه دارد؛ تدوین آنچنان که باید باشد است و به خوبی در یک روند سریع آنچه را که باید به بیننده بگوید،میگوید. بازی‌ها کاملا به جا و درست است. و حتی پلان‌های تکراری، جای خود را به خوبی پیدا میکند و به بار طنز فیلم می افزاید. اما فیلمی که یک اپنینگ سکانس درخشان و پرده اول بسیار عالی دارد به علت نداشتن ایده داستانی به یکباره چنان افتی میکند که حتی با آوردن آسمان فرم به زمین تکنیک هم نمیتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد.

به نظر میرسد مسخره باز بعد از معرفی کاراکترها، اتمسفر و ترسیم فضا به سراغ داستانی میرود و یا دوست دارد به سراغ داستانی برود که فیلمش را در همین نقطه متوقف نکند و به همین سبب به سمت Sweeney Todd میرود تا یک آرایشگر قاتل را هم تصویر کند. و مشکل دقیقا از همینجا شروع میشود. کارگردان محترم فیلم علاقه‌مند است که در بدو ورودش به سینما یک پارودی مختلط از ترکیب فیلمهای مهم تاریخ سینما بسازد تا شاید بگوید که چندان با سینما غریبه نیست و از طرفی چون با سینما غریبه است و نمیداند که سینما صرفا یک سری شامورتی بازی های تکنیکی و فرمی نیست، به ورطه تخیل بی مقداری می افتد که هر چقدر به پایان نزدیک میشویم، دست و پا زدن بیتابانه اش بیشتر او را در منجلاب بی هدفیش فرو میبرد. داستانی که قرار بود شخصیت سینما دوستی که حتی در کمدش تمرین بازیگری میکند و تمام دغدغه های زندگی اش یک مینی تلوزیون و فیلم هایش است را از نقطه A به B برساند به یکباره با علاقه به یک مقوله مسخره مثل موهای زنهای گدا، او را به یک قاتل سریالی تبدیل میکند تا به جای کوره خانوم لاوت، مقتولات را در چاه منتهی به دریا بیندازد. اینکه چه عنصری در روایت، داستان را به ایجا رساند، خدا میداند اما از این لحظه به بعد است که فیلم به کلی از دست میرود و آنقدر مرز میان تخیل و واقعیت در روایت دانش به هم نزدیک میشود که هزاردستان که سهل است، میشود الرساله مصطفی عقاد را هم به آن اضافه کرد.

اما فارغ از بحث فیلمنامه و پرداخت روایت که به کلی مسخره باز را به حاشیه برده است، در زمینه های دیگر با یک فیلم با سر و شکل سرزنده طرف هستیم که دوربین خوبی دارد، جلوه های ویژه اش مخاطب را متحیر میکند، طراحی صحنه بی نقصی دارد و مهمتر از همه بازی هایی که درخشان و به یاد ماندنی است.

بدون شک مهمترین عامل جذابیت فیلم مسخره باز ، بازی های روان و کنترل شده بازیگران است. بازی نصیریان و حمیدیان دقیقا مطابق شخصیت پردازیشان، پر جنب و جوش و مملو از اکت های پیچیده است و بر خلاف آنها بازی های صابر ابر و هدیه تهرانی، کاملا سینمایی و دقیق و کنترل شده و همین امر یکی از دلایلی است که به طور مثال دیالوگ های تکراری بین سه شخصیت اصلی، به مضراب های تاثیرگذار تصویری شکل تکمیلی میدهند. به واقع باید کلاه از سر برداشت به احترام بازیگری بزرگ که در سن بالا چنین بازی ابتکاری و خلاقانه ای انجام میدهد که حتی یک درصد شبیه به بازی های قبلیش نیست و قطعا علی نصیریان برای این فیلم شایسته ی تقدیرهای فراوان است. البته نباید فراموش کرد که یکی از عوامل دلچسب تر بودن بازی علی نصیریان و بابک حمیدیان، شخصیت پردازی به اندازه و به جای آنهاست. یکی یک آرایشگر قدیمی که حالا دچار کهولت سن و لرزش دست شده و همه ی سبیل ها را میزند و به نظم روتین و زندگی کاری خود اعتنا میکند و عاشق کازابلانکاست و به کلمه آرایشگاه به جای سلمونی حساسیت دارد و دیگری یک آرایشگر حراف سیاسی و زندان رفته که درون تن ماهیش مو پیدا میشود.

البته که بحث همواره در باب پارودی ها فراوان است و مسخره باز نه یک نمونه بد بلکه یک فیلم جذاب متوسط الحال است که در روایت دچار مشکل میشود اما اینقدر نکات مثبت فنی در ساحت مقولات مربوط سمع و بصر و تخیل دارد که مخاطب را تا به انتها در سینما بنشاند و حتی تصاویر زیبایی در ذهنش باقی بگذارد.

این نقد فیلم بر اساس نسخه نمایش داده شده در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.

امتیاز کاربران: 3.69 ( 98 رای)

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

34 دیدگاه

  1. نقد جامع و مختصری بود. من نمیخواستم برم این فیلمو ببینم با این قیمتای سینما اما بدم نیومد برم ببینم. ولی یک جمله در نقد بود که من چند بار خوندمش چون خیلی زیبا و آهنگین بود و جالب بود برام که اینقد ادبی مینویسید و اون هم این جمله بود : از طرفی چون با سینما غریبه است و نمیداند که سینما صرفا یک سری شامورتی بازی های تکنیکی و فرمی نیست، به ورطه تخیل بی مقداری می افتد که هر چقدر به پایان نزدیک میشویم، دست و پا زدن بیتابانه اش بیشتر او را در منجلاب بی هدفیش فرو میبرد. جالب بود.ممنون

    1. من یه بار مهرماه فیلمو تو سینما دیدم که اصن هیچی نفهمیدم ازش و یه بار هم به تازگی دیدم اما باره دوم یه یکمی از موضوع رو متوجه شدم…..فیلم بدی نیییس کلا ولی خیلی ابهامات داره و آدمو گیج میکنه به راحتی نمیشه فهمید که منظور فیلم چی بود….اما اهنگا و موزیکاش عااااااااااالی بودن ^-^:)

  2. چه نقد عیرنقادانه ای، احساسات دخیل در نقدتون کاملا مشهوده، بی طرفی کانتی رو اصلا رعایت نکردید. فیلم بسیار خوبی بود، بر عکس صحبت شما روایت هم کاملا دنباله دار

  3. از نظرم نقد بسیار عالی و تکنیکی و بی طرفانه بود, به نکات بسیار خوبی اشاره کردید هم در نقاط قوت و هم در نقاط ضعف. فیلم کاملا شروعی امیدوار کننده داشت مخصوصا شخصیت پردازی ابتدایی باعث شد بگم من این فیلم رو دوست دارم. اما دقیقا فیلم بعد از سی دقیقه معلوم نیست چی میخواد تعریف کنه و اصطلاحا همون شامورته بازی های سینمایی فیلم های مختلف رو وارد داستان میکنه که کاملا نا امید کننده و خسته کننده میشه, چقدر دوست داشتم داستان شبیه سویینی تاد نباشه. چقدر دوست داشتم این شخصیت ها داستان خودشون رو روایت می کردند

    1. فیلم بسیار جالب و سیاسی بود که کاملا وضع جامعه را نشان میداد اینگونه فیلمهارو فقط باید کسی که فیلم فلسفی و خال اجتماع رو میفهنه ببینه اصلا نقد بی خودی بود چون لز تظر ظاهری نباید این فیلم رو ببینید مر از نکته بود مثلا چرا تصریان همه سیبیلهارو میزد یعنی مردونگی واقعی در جامعه مرده و این یک مدل انتقام بود که میگرفت همانگونه که وقتی سبیل شاگردشو زد گفت چرا کیانیان رو تائید کردی و گفتی ارایشگاه . پس از هر سکانس منظوری داشته کارگردان یا مثلا چرا چاه فاظلاب در مغازه اینها بود که تهش به دریا میرسید . یا چرا اون شخص دنبال مویی سر زن میگشت نیدونی یعنی چه یعنی کسی که فروش روسپی به جایی را دارد . زن حضرت ایوب کمی از موی خود را به شیطان فروخت و نانی برای همسرش خرید . یا ایکه سنگ فرشهایی سیاه سفید شطرنجی نماد جنگ بین شیطان و خداوند است . اون پسر چرا موهایی گداهارا میچید و انهارا میکشت چون خودش را یک کدا دزدیده و بعد از گیر کردن به پرورشگاه سپرده بودن کینه دانش حالا چرا اسمش دانشه در صورتی که فیلم مثلا سالهایی قبل انقلاب و دوران شاه بود خلاصه اصلا فیلمو اشتباه دیدی اقایی منتقد

      1. اگه جایی توی اینستاگرام پیج دارین من خوشحال میشم نظر کلی و نقدتونو راجع به این فیلم بدونم

  4. فیلمی بسیار زیبا، یک رئالیسم جادیوی، که از دیدنش خسته نمیشی، انتظار یک ناجی، با دو شخصیت متضاد استاد نصیریان در هزار دستان و این فیلم که بسیار زیبا کنار هم چیده شدن با فلاش بکی به شخصیت فیلمهای مختلف، عالی بود.
    زندگی بدون توقف، و انتظار برای گودو به عنوان ناجی، ولی زندگی کات نداره و همواره از پایان نمیشه فرار کرد.
    عالی، عالی عالی….

  5. فیلم بیشتر از اینکه به amilie نزدیک باشه به فیلم قبل تر از پیر ژانت یعنی delicassion نزدیک . اون فیلمو اگه ندیدید حتما ببینید . خیلی نزدیک این فیلم مخصوصا دارک بودن و لامکان و لازمان بودن کار و شخصیت های فیلم .

  6. نقد بسیار بسیار نابخردانه و سطحی نگرانه‌ای بود چرا که این‌ فیلم یک فیلم بسیار پیچیده و سرتاسر نماد و روایت هست. تک تک صحنه ها و تک تک کاراکتر ها و تک تک ذرات فیلم هدفمند و راوی یک داستان بزرگ هستند که با هوشمندی بسیار زیاد کنار هم چیده شده اند تا در این فضای هولناک و پر از ترس و وحشت که صدای عدالت رو خفه کرده، بتواند واقعیت را روایت کند که این حتی روایت حتی در موسیقی متن فیلم هم وجود دارد و اگر به معنی آهنگ crazy دقت کنیم قسمتی از روایت و هدف داستان را متوجه خواهیم شد…
    یا هدف دیگه ای ازین نقد داشتید یا بدرد این کار نمیخورید …
    با تشکر

  7. با اینکه نقد خوبی داشتید ولی اجازه بدید با شما موافق نباشم ، مخصوصا در مورد اون قسمتی که گفتین دانش یهو بیخود و بی جهت علاقمند به موی زن های گدا میشه … بیخودی نیست ، آمفرد میگه باید برام موی بلند پیدا کنی تا برات پارتی بازی کنم ، اینجا به صورت نمادین اشاره داره به روابط و ضوابط که متاسفانه در تمام دنیا در تمام مشاغل وجود داره اما کارگردان برای این که به جایی برنخوره به حرفه ی خودش تیکه میندازه در واقع تمام این فیلم به نظر من نمادین هست تک تک دیالوگ ها تک تک شخصیت ها ، ابزارها حتی اون مجسمه ماهی و اون پرنده که طبق عادت خودشو میکوبه به پنکه همگی نمادین هستند و خیلی خوب از پس رسوندن پیام براومدن

  8. عزیزم این اسمش نقد نبود.
    به قول خودت اینقدر پیچیدگی داره که خودت هم از حوصله ات خارج بوده که در موردش صحبت کنی. عوضش شروع کردی به تخریب شخصیت سینمایی و کارگردانی همایون غنی زاده. کاشکی به جای حرافی، یه کم دست به سرچ مون خوب باشه و تحقیق کنیم که فیلم چه بازخوردهایی در جشنواره های داخلی و خارجی و مهمتر، در میان مردم داشته. اصلا به چه فیلم هایی اونجا جایزه داده میشه و علتش چیه. اینا رو باید در موردش تحقیق کنیم. اون موقع شاید بتونیم کمی تناقض هایی که امثال شما وارد ذهن مردم میکنن با چیزی که در واقعیت وجود داره ( یعنی جوایز و تقدیرها از فیلم) رو کاهش بدیم. فیلم کاملا یک فیلم سیاسی درجه ۱ بوده و مردم خودشون متوجه میشن منظور این فیلم به کیاست و دقیقا به کدوم قسمت جامعه یا ارگان داره متلک هاش رو کاملا به شکل هنری، سینمایی و با جذابیت و اتفاقا با حساب و کتاب میندازه.
    ظاهرا اینجور که معلومه کسی داره برای ما این فیلم رو نقد میکنه که خودش از فیلم ذره ای هم چیزی دستگیرش نشده. توصیه میکنم نظرات دوستات هم در کنار نظر خودت گوش کنی و تعصب بیجات رو کنار بذاری و ۴ دقیقه ( با عرض پوزش از دوستان)، خزعبل تحویل مردم ندی. نه الان ۴۰ سال پیشه، نه این مردم همون مردم ۴۰ سال پیش با همون میزان آگاهی و اطلاعات هستن. خودت و نام و نشون سایتت و مهمتر، رزومه شخصی خودت رو بدتر خراب میکنی.

  9. بیشتر حس میکنم از سر بی حوصلگی و خیلی شل و ول چیزی نوشتین و صرفن واسه اینکه خالی از عریضه نباشه، من هیچ تحلیل و نقد جامعه ای در متن شما نمیبینم، فیلم نکات بسیار جالب توجه و پر از تمثیل و استعاره و پارودی بود، این نگاه شما بسیار سرسری و فقط در جهت کوبیدن زحمات همچین فیلم زیبایی بوده، متاسفانه

  10. فیلم فوق العاده با جلوه های بصری فوق العاده فیلم برداری بی نظیر بعلاوه انتخاب اهنگ هایی بی نظیر

  11. فیلم خوبی به قول خود استاد مو از ماست آقا مو از ماست . وقتی موها را میریزی تو دریا باید از تن ماهی خودت در بیاد بیرون .فیلم نکات ریز ولی تمیز داشت آقا

  12. سلام من ناقد نیستم ولی به عنوان یک بیننده باید بگم با نظر شما کاملا مخالفم. تک تک لحظات فیلم، دیالوگ ها، صحنه ها، گفتگوها و هر آنچه در فیلم بود روایت جامعه امروزی ماهست. حساسیت به نام سلمانی یعنی عدم خود فروشی،یعنی تعصب در فرهنگ خود، یعنی نگاهداشت و پاسداشت فرهنگ و پیشینه خودی. این یک نمونه از صدها نمونه در فیلم بود. من این فیلم رو سه بار دیدم و هر بار نکات تازه ای رو فهمیدم. خود علی نصریان فردی مسن انتخاب شده تا نماد فرهنگ و اصالت یک ملت، یک کشور به نام ایران باشه. چرا سلمانی انتخاب شده؟ چون سلمانی محل تغییر چهره افراد و هم زیباتر کردن آن هاست. پس کسانی که فرهنگ رو پاسداشتن زیباتر و آن ها که با فرهنگ خود بیگانه شدن، زشت تر خواهند شد. عزت زیاد

  13. وقتی که هنر رو با سلیقه ی درون ذهنی در ویترین نمایش به معرض دید بزاریم… این نقادی ها هم برای هر شخصی ممکنه.. حالا یا در مهد ستایش.. یا سرکوب
    این فیلم با ارجاع موزونی به گذشته…(چه با شاخص های اهنگی یا برگرفته از فیلم های گذشته)
    در واقع خیلی موفق توانسته بین ضمیر آگاه و ناخوداگاه ما ها ارتباطی برقرار کنه که در نوع خودش بسیار موفق عمل کرده…
    برای غنی زاده عزیز آرزوی موفقیت دارم

  14. فیلم سعی میکرد مثلا سمبولیک باشه ، ولی به نظر من ، یک افتضاح به تمام معنا بود . میبینم اشخاصی اینجا از پیدا کردن سمبول های بسیار ابتدایی و سطحی در فیلم ، خیلی ذوق کردن و احساس کردن چه اثر فاخری رو تماشا کردن . یکی از کامنت ها ، فیلم را رئالیسم جادویی نامیده بود که نشون میداد این بزرگوار ، نه رئالیسم جادویی رو میشناسه و نه فیلم رو درست متوجه شده . یکی دیگه از این ذوق کرده بود که کارگردان با زبردستی ، در مورد “پارتی بازی” حرف زده! یکی دیگه ذوق کرده بود که این فیلم چقدر اثر سیاسی ژرفی ست. یکی دیگه کاشی های سیاه و سفید رو سمبولی از مبارزه خیر و شر دیده بود و چه ذوقی کرده بود. یا چه ذوقی کرده بود که متوجه شده بود که “اون پسر چرا موهایی گداهارا میچید و انهارا میکشت چون خودش را یک کدا دزدیده و بعد از گیر کردن به پرورشگاه سپرده بودن “.

    استفاده از یک سری سمبول در فیلم ، لزوما اون رو تبدیل به فیلم عمیق و سنگین و فاخر نمیکنه . مهم اینه که سمبول ها درست چیده بشن و در کنار هزار فاکتور دیگه ، اثری زیبا رو خلق کنن . وگرنه ، اثر تبدیل میشه به هیولای فرانکشتینی که قطعات مختلفش به هم وصله پینه شدن ، بدون اینکه به کل اثر زیبایی یا هارمونی بدن . حتی بدتر ، اثر تبدیل شده بود به یه هیولای بدریخت و بی سر و ته و افتضاح . حالا بماند که چقدر این سمبل ها بیخود و سطحی و کلیشه و مسخره بودن .

    جالبه برخی از کامنت ها هم به نویسنده حمله کرده بودن و میگفتن یا قصد و غرضی داری ، یا بلد نیستی نقد کنی . در کل ، به نظر من ، نقد نویسنده (آقای علی منصوری) نقد متوازن و خوبی بود و تازه خیلی هم ارفاق کرده بود . اگر چه خیلی خلاصه بود و جا داشت بیشتر در مورد اثر صحبت بشه . فراموش هم نکنیم که قسمت عمده هنر ، سابجکتیو هست و در ذهن هر کس ، یه جور دیده میشه . مثلا موزیک متن این فیلم که برای خیلی ها ممکنه زیبا باشه ، واسه من یکی که افتضاح به تمام معنا بود تا حدی که به حد سرگیجه و تهوع رسیده بود . کلا افتضاح به تمام معنا بود .

    شاید جای فیلم شکلات در لیست فیلم هایی که این فیلم ازش الهام گرفته بود ، خالی باشه . کما اینکه در فیلم شکلات ، شکلات سمبلی از شهوت بود ، و در این فیلم ، موی سر زن به نظر میومد که سمبولی از شهوت باشه ، و تراشیدن موی سر زن به نظر میومد سمبولی از سکس داشتن (یا حتی تجاوز) باشه ، کما اینکه دیدیم که وقتی اون پسره یه شب به جای دانش در سلمانی موند و موی سر یه گدای زن رو تراشید (و در واقع ، باهاش سکس کرد) ، فرداش چقدر ریلکس و شاد بود و به همه چیز به دید مثبت نگاه میکرد . یه سمبول سطحی و کلیشه دیگه .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × پنج =

دکمه بازگشت به بالا