جشنواره چهلمسینمای ایراننقد فیلم

نقد فیلم علف‌زار

فیلم علف‌زار
فیلم علف‌زار

نقد فیلم علف‌زار؛ علفزار یا جنگل؟!

عوامل فیلم

نویسندگان و کارگردان فیلم علف‌زار : کاظم دانشی

بازیگران: پژمان جمشیدی، سارا بهرامی، ستاره پسیانی، ترلان پروانه، مائده طهماسبی، عرفان ناصری، رویا جاویدنیا، مهدی زمین‌پرداز، یسنا میرطهماسب، محمد معتضدی، متین حیدری‌نیا و فرخ نعمتی

خلاصه فیلم

فیلم علف‌زار روایتگر یک جنایت هولناک در پارتی یک باغ اطراف شهر است که در آن تعدادی جوان به ضرب و شتم مردان و تجاوز به همسران آنها پرداختند که در این بین یک نفر نیز به کما رفته است. از سویی در این بین فشارهایی از مقامات بالا برای مختومه کردن پرونده وجود دارد و از سوی دیگر زنی قربانی تجاوز است و اصرار بر روشن شدن ماجرا دارد. بازپرس این پرونده در یک دوگانگی بین پایبندی به تعهد اخلاقی، شرعی و عرفی و اطاعت از فساد در ازای منافع دیگر گرفتار شده است.

نقد فیلم

فیلم علف‌زار اولین فیلم بلند سینمایی کاظم دانشی است که گام بزرگی به عنوان قدم اول در فضای فیلمسازی به حساب می‌آید. فیلم بر پایه «تعلیق انتخاب» در رابطه با هر یک از کاراکترهای اصلی استوار است. هر کاراکتر در معرض یک تصمیم اخلاقی در ازای از دست دادن منافعی قرار دارد که در چنین موقعیت‌هایی تشخیص مرزهای بین خوبی و بدی یا هر ارزشگذاری دیگری بسیار دشوار و در بعضی موارد ناممکن است. شاید یکی از گرانبهاترین چیزهایی که هر انسان در زندگی به آن دست پیدا می‌کند همین تجربه‌ها‌ی زیسته‌ی او در موقعیت‌های پیچیده و بحرانی است. و این معنا همان است که گفته‌اند که مرد باید، که در کشاکش دهر/سنگ زیرین آسیا باشد. فیلم علف‌زار در بستر یک داستان دراماتیک که برگرفته یک ماجرای واقعی است، انسان‌ها را در معرض این انتخاب و بیننده‌ی فیلم را در تعلیق این تصمیم‌ها و تبعات آن تصمیم در زندگی آنان درگیر می‌کند.

کاراکتر بازپرس فلاح (با بازی پژمان جمشیدی) در موقعیتی قرار دارد که باید بین یک انتخاب اخلاقی و گذشتن از منافع شخصی‌اش یا انتخاب منافع شخصی و گذشتن از اخلاق، شرع و عرف یکی را برگزیند. از سویی به دلیل مشکلات خانوادگی و ظاهرا بیماری فرزندش، درخواست انتقالی داده است که همین مسئله دستاویزی برای رئیس اوست تا درخواستی غیرقانونی یا به قول فلاح غیرشرعی، غیراخلاقی و غیرعرفی را مطرح کند و از سوی دیگر زن قربانی تجاوزی است که فراتر از درد چنین واقعه‌ی هولناکی، این درد را تحمل می‌کند که همه‌ی اتفاقات مقابل دیدگان فرزند خردسالش اتفاق افتاده است.

کاراکتر سارا (با بازی سارا بهرامی) در موقعیتی قرار دارد که باید بین حفظ شرافت و اثبات بی‌گناهی (دست کم برای فرزندش) و از دست رفتن آبرو و رای خانواده بلندپایه سیاسی همسرش یا از دست رفتن شرافت و حفظ آبرو و رای خانواده همسرش یکی را برگزیند. از سویی پدرشوهرش می‌خواهد که ماجرا مسکوت بماند اما از سویی سارا به فکر تمام روح و روان از دست رفته‌اش مقابل چشمان فرزندش و به کما رفتن همسرش است.

این تعلیق‌ها برای دیگر کاراکترهای اصلی نیز کاملا با شرایط مشابه وجود دارد. شبنم خواهر سارا (با بازی ستاره پسیانی) به یک نحو درگیر است. زندگی محسن فردی (با بازی مهدی زمین‌پرداز) و همسرش به تصمیم در رابطه با فرزندشان بستگی دارد. و همه‌ی این تصمیمات در کنار یکدیگر به شکل دادن داستان علف‌زار منجر شده است. البته لازم به ذکر است که متاسفانه این اتفاق خوب در رابطه با دیگر کاراکترهای فیلم علف‌زار مثل افراد متجاوز یا دختر و داماد شهردار به هیچ عنوان اتفاق نمی‌افتد و در رابطه با بعضی کاراکترها مثل مادر متجاوزین و همسر شهردار نیز به شدت عقیم است و همین مسئله آسیب‌های جدی به فیلم وارد کرده است.

فیلم علف‌زار یا شاید باید بگوییم جنگل همانطور که از نامش پیداست در فضایی ساخته شده که همه چیز به هم ریخته است و فضای روایت داستان، محل حل منازعات است و طبیعتا نمی‌توان توقع فضایی غیرتلخ از آن داشت. همین مسئله در کنار پرداخت خوب جغرافیای داستان و نقش شخصیت‌ها در آن جغرافیا به خوبی توانسته است فضاسازی دقیقی را به مخاطب ارائه دهد. فیلم کاملا در اتمسفر مشخص خودش روایت می‌شود. هیچ عنصر اضافی مانع نگاه بیننده بهداستان نمی‌شود و سعی دارد تا ورای بازی بازیگران یا نمایش فضای دراماتیک دادگاه، توجه بیننده را به موقعیت دشوار کاراکترها جلب کند و همذات‌پنداری آنها را برانگیزد.

فیلم علف‌زار دارای ریتم مناسب و نقطه‌گذاری‌های به جا است. فیلم به دنبال این نیست که فضا را از آن چیزی که در واقعیت است، تلخ‌تر نشان دهد. شاید یک موسیقی سوزناک و گاهی اذیت‌کننده می‌توانست این فیلم را به جهنمی تبدیل کند که تحملش در سینما کار هرکسی نباشد. اما این فیلم با تعدیل فضا با استفاده از دو کاراکتر کمی متفاوت با بازی مهدی زمین‌پرداز و صدف اسپهبدی نشان داده است که میخواهد در درجه‌ی اول مخاطب را در سینما آزار ندهد و او راراضی نگه دارد. حتی در بعضی از سکانس‌ها مثل دیالوگ گرفتن مهریه، مخاطب در سینما می‌خندد.

فیلم علف‌زار یک فیلم پرمدعا با ژست‌های خاص از جمله ژست روشنفکری یا ژست منتقد ساختار سیاسی نیست. کارگردان در این فیلم به دنبال روایت داستانش به نحو احسن است و در این راستا تمام عناصر اضافی را حذف کرده است. هر المانی در فیلم حضور دارد، در خلال داستان استفاده می‌شود. نمونه تیپیکال قاعده تفنگ چخوف در این فیلم همان جعبه‌های کارتن اسباب‌کشی است. قاعده تفنگ چخوف بیان می‌دارد اگر تفنگی روی دیوار است باید تا پایان فیلم شلیک کند که اگر بنا نبود شلیک کند، لازم نبود روی دیوار باشد. جعبه‌های کارتن اسباب‌کشی که در ابتدای ورود بازپرس در دست اوست در لحظه‌ی انتخاب او نقش ایفا می‌کند و این ریزبینی کارگردان در استفاده از نشانه‌ها را به خوبی نمایان می‌کند.

این ریزبینی در داستانک‌های فرعی نیز به خوبی نقش ایفا کرده است. با آنکه هسته‌ی اصلی داستان فیلم علف‌زار به خودی خود قابلیت لازم برای یک فیلم سینمایی را دارد اما کارگردان به اضافه کردن داستانک‌های دیگر، قدم به قدم کاراکترهای اصلی را برای بیننده واضح‌تر می‌کند یا به وسیله‌ی آنها چالش خاصی را برای کاراکترهای اصلی ایجاد می‌کند. داستانک زن و شوهر و فرزند نامشروعشان و داستانک تیر هوایی و کشته شدن یک کودک دقیقا به همین شکل قابل تفسیر است.

یکی از ویژگی‌های یک فیلم خوب درواقع رشد متوازن اجزای مختلف آن است که این مسئله را به خوبی در علف‌زار شاهد هستیم. فیلم علفزار دارای یک فیلمنامه‌ی قابل قبول است که پر است از شخصیت‌های واقعی که در وضعیت‌های متزلزل و تردیدآمیز قرار دارند و این وضعیت‌ها توسط بازیگران به خوبی و زیبایی اجرا می‌شود. پژمان جمشیدی با بازی مناسب در کنار قابلیت‌هایی که فیلمنامه به او می‌دهد به خوبی از پس تزلزل در تصمیم و تردید تا لحظه‌ی آخر درباره‌ی تصمیمش برمی‌آید. نمی‌توان نگاه ایده‌آلیستی به فضای فیلم داشت. باید بپذیریم که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که سر و ته ماجرا با یک نریشن امیدوارکننده هم نمی‌آید. در مواقع عادی سرپیچی از خواسته‌ی رئیس مجتمع قضایی یعنی آغاز بدبختی یعنی عدم ارتقای شغلی و فلاح به خوبی این مسئله را می‌داند و حق دارد که به هرحال به فکر زندگی خودش نیز باشد. او تا لحظه‌ی آخر حتی با توسل به فاش کردن راز یک نفر دیگر سعی دارد که علاوه بر آگاه کردن سارا از تبعات تصمیمش، هزینه دادن خودش را نیز مدیریت کند و این مسئله دقیقا نقطه‌ای است که فیلم از یک دنیای انتزاعی خارج می‌شود و به زندگی مردم واقعی نزدیک می‌شود و همذات‌پنداری اکثریت جامعه که  «مسئله‌ی تردید»، عنصری جدانشدنی از تصمیمات آنها در زندگی‌ای با مختصات فرهنگی تاریخی امروز آنهاست را برانگیزد.

البته لازم به ذکر است که همه‌ی بازی‌ها نیز از این ویژگی برخوردار نیستند. با آنکه پژمان جمشیدی، سارا بهرامی، ستاره پسیانی و عرفان ناصری (در نقش مقابل ستاره پسیانی) دارای بازی‌ها و کاراکترهای کار شده در فیلمنامه هستند، اما نقش‌های دیگر چه در فیلمنامه و چه در بازیگری، آسیب جدی به ساختار فیلم وارد کرده است. نقش داماد و دختر شهردار جزء بدترین و غیرقابل باورترین بازی‌ها و کاراکترها نیز بسیار کاریکاتوری هستند و متاسفانه آسیب بسیار جدی به فیلم وارد کرده‌اند و وصله‌ی ناجوری برای این فیلم به حساب می‌آیند. افراد متجاوز نیز با آنکه می‌توان تلاش کارگردان را در ساخت شخصیت آنها در خارج از فیلمنامه دید مثل گریم دارای لکه‌های سفید در صورت یا ترس گاه و بیگاه در چهره یا کتک خوردن از مادرشان اما به شدت در فیلمنامه مغفول مانده‌اند. در همین فیلم، نقش دو معتاد که مهدی زمین‌پرداز و صدف اسپهبدی ایفاگر آن هستند و مرتکب عمل غیر قانونی و شرعی شدند در قالب دو قربانی دیده می‌شوند اما به نوعی تمام تقصیرهای فیلم به گردن 4 جوان عذب می‌افتد که قربانی جامعه‌ای هستند که در آن شهردار و داماد پدرسوخته‌اش، دکمه‌ی آخر یقه را هم میبندند اما اهل رانت و اعمال نفوذ و فسق و فجورند. به نوعی می‌توان گفت که این افراد متجاوز نیز خود قربانی هستند اما فیلمنامه در رابطه با این کاراکترها ضعف جدی دارد. به آنها نزدیک نمی‌شود. هیچ جلوه‌ای از دنیای آنها نمایان نمی‌کند. بیننده نه پشیمانی و ترس آنها را می‌فهمد و نه این مقدار غرور و حق به جانبی را از سمت آنها درک می‌کند. همین مسئله در رابطه با شهردار و رئیس مجتمع قضایی نیز صادق است.

درواقع دامی که فیلم علف‌زار در آن گرفتار شده است، رسیدن به یک سوژه از دل یک ماجرای واقعی است که بیان آن در سینمای ایران یک ساختارشکنی خاص است. این موضوع ساختارشکن در کنار رسیدن به دو کاراکتر بسیار خوب یعنی بازپرس و سارا با بازیگری خوب دو نقش اصلی، کارگردان را فریب داده است تا از کنار تعدادی از کاراکترهای فیلم به سادگی عبور کند و این یکی از دلایلی است که نمی‌توان فیلم علفزار را فیلم خیلی خوبی دانست. و باید گفت که با یک اثر متوسط روبرو هستیم که دارای نقاط قوت و ضعف است. یکی از بزرگترین ضعف‌های فیلم اما نریشن پایانی است. نریشنی که به نوعی به قرینه‌ی اطلاعات بیرون از فیلم بیان می‌شود و به اصلاحات در قوه‌ی قضاییه و دستگیری یکی از افراد بلندپایه این قوه و شبکه‌ی ارجاع برون متنی داده می‌شود تا صرفا یک نقطه‌ی امیدوارکننده برای فیلم و یحتمل مجوز نمایش آن باشد.

در پایان با گفت که فیلم علف‌زار یک فیلم متوسط با سوژه و داستان بسیار دراماتیک است که به عنوان فیلم اول، یک قدم امیدوارکننده برای صاحب اثر به حساب می‌آید.

نقد سایر فیلم‌های چهلمین جشنواره فیلم فجر را اینجا بخوانید.

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. یعنی واقعاً تمام فیلمهای سینمایی ایران شده نشون دادن قتل و تجاوز و بدبختی و بدون یک قهرمان حالا قهرمان به کنار یک آدم درستکار که تو شرایط بد هم خیلی راحت و محکم راه درست و انسانی رو انتخاب کنه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × پنج =

دکمه بازگشت به بالا