جشنواره سی و نهمسینمای ایراننقد فیلم

نقد فیلم شیشلیک

فیلم شیشلیک
فیلم شیشلیک

“شیشلیکی با گوشت خر”

عوامل فیلم

نویسنده : امیر مهدی ژوله

کارگردان فیلم شیشلیک : محمدحسین مهدویان

بازیگران : رضا عطاران، پژمان جمشیدی، ژاله صامتی، مه‌لقا باقری، جمشید هاشم‌پور، وحید رهبانی

خلاصه فیلم

(با تسامح و لاجرم برای نوشتن یک خلاصه) شیشلیک روایت داستان یک جامعه‌ی سمبلیک است که به ظاهر فقر در آن به عنوان ارزش از سوی حاکمان معرفی می‌شود اما افرادی در این جامعه تصمیم می‌گیرند که علیه این روند حرکت کنند.

نقد فیلم شیشلیک

در ابتدای این نوشته لازم است بیان شود که به نظر نگارنده‌ی این نقد، فیلم سخیف شیشلیک مانند یک توهین بی دلیل از سوی یک فرد بی‌ادب در خیابان است که باید بی‌اهمیت به آن فرد سفیه از کنار آن گذشت اما شاید نگارش این متن برای نگارنده که تعدادی از آثار گذشته‌ی این کارگردان را پسندیده و حتی بعضی از آنها را بسیار تحسین کرده، لازم و ضروری است.

به واقع می‌توان فیلم شیشلیک را در یک کلام، ماحصل اینستاگرام خواند. شیشلیک درواقع اینفلوئنسر اینستاگرامی سینمای ایران است که زشت‌ترین و سخیف‌ترین کارها را برای کسب منفعت انجام می‌دهد و هیچ مرز و قاعده‌ای در  این زمینه ندارد.

در روزهایی که فضای کشور در معرض ورود و گسترش تکنولوژی‌های ارتباط جمعی مدرن از نوع تلفن‌های همراه بود، به طور مداوم در گوشه و کنار، یک جمله‌ی کلیدی بازتکرار می‌شد و آن جمله این بود که باید قبل از ورود یک پدیده، فرهنگ استفاده از آن وارد شود. فرهنگی که نه تنها هیچگاه شکل نگرفت بلکه هر روز بدتر و بدتر شد و خود را در اشکال گوناگون نیز بازتولید کرد. نمونه‌های بسیار ملموس آن هجوم اکانت‌های فارسی به پیج‌های افراد مختلف حتی بین‌المللی و حواله‌ی الفاظ رکیک به آن بخت‌برگشته بود. و بدون شک و بدون شک فیلم شیشلیک در قله‌ی این فرهنگ نابسامان قرار گرفته تا آنجا که کپی دست دوم از آن کلیپ‌ها را در یک فیلم سینمایی گردآوری کرده است. بازآفرینی یک اثر سینمایی در ادامه‌ی ]بی‌[فرهنگی زشت و زننده‌ی در فضای موسوم به مجازی، آن هم به دست یک کارگردان با کارنامه‌ای نه چندان بد، نمونه‌ای دیگر از فرهنگی است که همه‌ چیز را قربانی منافع اقتصادیِ ضدفرهنگی می‌کند. جریانی که مدام به دنبال ساختن اینفلوئنسرهای نادان و تهی‌مغز و به لجن کشیدن آبروی هنرمندانی است که بیش و کم در سال‌های فعالیتشان اعتباری جمع کرده‌اند. تو گویی همان جریانی که امثال شادمهر عقیلی را به ورطه‌ی تبلیغ سایت شرط‌بندی می‌اندازد در این ویترین جای اثر کثیفی همچون شیشلیک را خالی می‌دیده.

به واقع فیلم شیشلیک تقریبا هیچ نکته‌ای در هیچ وجهی برای تحلیل و نقد ندارد. این فیلم سراسر توهین، زشتی و پلیدی است و به نظر نگارنده حاصل یک ذهن مریض و کثیف و مصداق واقعی کلمه‌ی ابتذال است.

(تذکر: این قسمت از متن حاوی کلماتی است که متاسفانه در فیلم وجود دارد و ممکن است خواننده‌ی متن را مکدر کند اما برای نشان دادن عمق فاجعه لازم است.) حجم ناسزاهای فیلم آن قدر زیاد است که تماشاگر سینما را متعجب می‌کند. مدام در فیلم افراد با ناسزاهایی مانند ‌”بی‌ناموس”، “دیوث”، “قرمساق” و … مورد خطاب قرار می‌گیرند و تو گویی جای هیچ گونه تعجبی نیز برای سازندگان آن ندارد؛ چرا که معیار برای آنها، نه مدیوم سینما بلکه مدیوم شبکه‌های اجتماعی آن هم سخیف‌ترین بخش‌های آن است. علاوه بر کلماتی که از فیلم حذف شده و درواقع از عدم تطابق صدا و حرکت لب بازیگران به راحتی قابل تشخیص است، فیلم شیشلیک پر است از کنایه‌های لغوی دوپهلوی جنسی که حجم بسیار زیاد آن تماشاگر را به تهوع می‌اندازد و حتی بیان آن در نوشته نیز بسیار غلط است و بدون شک این فیلم یکی از آزاردهنده‌ترین فیلم‌های دهه‌ی اخیر است برای خانوادهایی که پرده‌ای از شرم و حیا و احترام بین اعضای آن وجود دارد. از همه‌ی اینها که بگذریم شوخی‌های بسیار سخیف و خجالت‌آور از نوع مالیدن نامتعارف اعضاهای بدن افراد توسط یکدیگر و نگاه تردیدآمیز به آنها در خود فیلم است.

به واقع از سلبریتی‌های زرد و سخیفی امثال آقای ژوله که توقعی نیست ولی باید تاسف خورد به حال آقای مهدویان که خالق چنین آثاری لقب بگیرد. ای کاش مسئولین بی‌خاصیت و بی‌غیرت این سینما، امثال آقای مهدویان و ژوله را مجبور می‌کردند تا اولین کسانی که فیلم شیشلیک را می‌بینند خانواده‌های همین افراد باشند تا ببینند که آیا بعد از این فیلم ‌می‌توانند در چشم خانواده‌هایشان نگاه بیندازند.

اما از سوی دیگر نگاه زشت و سراسر تحقیر و توهین فیلم شیشلیک به افرادی است که کارگردان به عنوان نماد آنها را نشان داده است. البته افتادن در بازی نماد و سمبل‌بازی به واقع یک رویکرد اشتباه در نوشتن است چرا که از سویی به راحتی قابل انکار است و از سوی دیگر موجب وهم کارگردان از اثری فراتر از سطحی ساختن است در صورتیکه اساسا قابلیت تحقق آن در سینما، تابع شرایط بسیار سختی است. در این فیلم جماعتِ کارگر به قدری زننده و به واقع متناظر با حیوان تصویر می‌شود که گویی امر بر نویسنده و کارگردان متاسفانه نه چندان محترم فیلم، مشتبه شده است که دارند قلعه‌ی حیوانات می‌سازند و باید این افراد را نیز همانگونه نمایش دهند که اورول تصویر کرده، غافل از آنکه اگر قرار است اینگونه نمایشی جلوه پیدا کند، قطعا خودشان هم یکی از شخصیت‌های همان کتاب هستند.

کارگران و کودکان در فیلم شیشلیک به فجیع‌ترین شکل ممکن کتک می‌خورند درحالیکه اکت بازی آنها در شخصیت ترسیم شده هیچگونه منطقی ندارد. اصولا اگر قرار است فیلم توسط تماشاگر دنبال شود، باید بی‌منطقی روایت و بی‌منطقی حرکات کاراکترها را به طور پیش‌فرض قبول کرد. مادر این فیلم و زن هاشم (با بازی ژاله صامتی) که متناظر با یک شخصیت معروف “خانم جلسه‌ای” در اینستاگرام گرفته شده، با کارهایی که می‌کند اساسا مفهوم مادری را زیر سوال می‌برد. واقعا باید از نویسنده و کارگردان پرسید که چه بر سر شما آمده که مادری را در این فیلم بدین شکل نمایش می‌دهید که فرزندش از نبود چیزی، در تب بسوزد و آن مادر به راحتی از آن بگذرد و حتی وقتی تصادف کرده و نابود شده نیز از این تصمیمش بازنگردد. متاسفانه این اتفاق برای فرزندان با پدر (با بازی جمشید هاشم‌پور) نیز در سکانس خاک‌سپاری تکرار می‌شود. و در سکانس رستوران نیز بار دیگر این اتفاق برای هاشم (با بازی رضا عطاران) در رابطه با فرزند کوچکش مارال می‌افتد. این چه پدری است؟! این چه مادری است؟! این چه فرزندانی هستند؟! آیا پدرها و مادرها و فرزندانی که نویسنده و کارگردان این فیلم تا به امروز دیده‌اند، همچین موجوداتی بوده‌اند؟! اگر آری که تکلیف مشخص است و معلوم است آبشخور چنین فیلم رذالت‌باری کجاست و اگر نه پس به چه دلیل این افراد به این شکل نمایش داده شدند!؟

دستمایه‌ی فانتزی نقطه تعلیق فیلم شیشلیک نیز آنقدر مسخره، تقلبی و به دور از فضای جامعه است که نویسنده و کارگردان باز هم باید از تماشاگر خواهش کنند که این خوردن شیشلیک به عنوان گناه بزرگ را به طور پیش‌فرض بپذیرند. دم خروس زمانی بیرون می‌زند که یکی از اطلاعاتی که فیلم درباره‌ی شخصیت هاشم (رضا عطاران) به تماشاگر می‌دهد این است او در مترو، تنبک می‌نوازد و می‌خواند که ظاهرا نویسنده و کارگردان از درآمد چند ساعت کار با تنبک و آواز خواندن در مترو خبری ندارند که شیشلیک را برای تمام عمر ممنوع قرار داده که تماشاگری که پیش‌فرض نویسنده و کارگردان را نپذیرفته هیچگاه توجیه نمی‌شود.

با آنکه فیلم شیشلیک بر مبنای فقر شکل گرفته است اما هیچ تصویر درست از فقر و فقیر نیز ارائه نمیدهد و این فقر را مداوما مسخره و تحقیر نیز می‌کند.

حکایت این روزهای نویسنده و کارگردان این اثر، حکایت مسئولین بی‌شرافتی است که در خانه‌های بزرگ خود نشسته و در راستای منافع خودشان دم از فقر و فقیر می‌زنند و حساب‌های بانکی اعلام می‌کنند که اندک پولی بیشتر در آن نیست درحالیکه عربده‌ی بدمستی‌شان که حاصل خالی کردن جیب همین فقراست تمام فضای سیاست را پر کرده است. و اما فرق اینان و آنان تنها در جایگاهشان است. یکی در هنر است و دیگر در فضای سیاست جولان می‌دهد.

تنها یک حرف باقی می‌ماند که باید خطاب به اینان و آنان گفت و آن این است که خواهشا بروید و به همان اینستاگرام و توئیتر بپردازید.

سایر نقد فیلم‌های جشنواره سی و نهم فجر را اینجا بخوانید.

امتیاز کاربران: 3.71 ( 16 رای)

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

6 دیدگاه

  1. نقد شیشلیک با مغز خر
    البته که دانش سینمایی در وجود شمایی که این نقد را نوشتید قاچاق به حساب میاید اما از شما خواهش میکنم اگر هم رسانه ای در اختیارتان است که فرصت منتشر کردن تراوشات بیهوده مغزیتان را در اختیارتان گذاشته قبل از انتشار متن آن را به یک شخص کاربلد نشان دهید که اینطور احمق به نظر نیایید .

  2. واقعا مهدویان آبرو حیثیت خودشو برد با این مزخرفی که ساخته
    خجالتم خوب چیزیه
    پول حروم این مارکت و اون مارکت همین میشه تهش دیگه

  3. فاجعه فاجعه فاجعه
    حیف پول حیف وقت حیف اعصاب
    متاسفم برای مهدویان
    متاسفم برای جمشید آریا که در این فیلم بازی کرده امیدوارم مثل آقای سعید راد بیاد عذرخواهی کنه از حضور در این فیلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پانزده + هفده =

دکمه بازگشت به بالا