عوامل فیلم
کارگردان کفرناحوم Capernaum: نادین لبکی
نویسنده: نادین لبکی
تهیهکننده و موسیقی: خالد موزنر
مدیر تصویربرداری: کریستوفر اون
تدوین: کنستانتین باک
بازیگران: زین رفیعا، یوردانوس شیفراو، بولواتیف بانکول، کوثر حداد، فادی یوسف و…
نقد فیلم
اگر فیلم کفرناحوم را برای دیدن انتخاب کردید و گمان میکنید که این فیلم سنت همیشهگی سینما را حفظ میکند تا شما رویاهایتان را درآن ببینید، سخت در اشتباه هستید؛ فیلم کفرناحوم تصویری رئال از زندگیِ امروزه شهروندان خاورمیانه به نمایش میگذارد؛ فیلمی که در بیروت فیلمبرداری شد،در محلهای بهنام کفرناحوم Capernaum که دقیقا دهکده ماهیگیری به همین نام در شمال فلسطین نیز وجود دارد، تلقی سازنده از معنای این واژه در مصاحبهای که پس از اکران فیلم داشت، جهنم عنوان شد.
فیلم کفرناحوم، فاصله آرزوهاست با واقعیت، فاصلهایست میانِ آنچه خواستیم و آنچه که هستیم؛ نکته حائز اهمیت در این فیلم قرارگرفتن یک نوجوان به نام زین به عنوان شخصیت محوریست؛ این زاویه دید از جانب یک نوجوان به دنیای پیرامونی و پرداختن به مسائل دیگران و دیگری انتخابی هوشمندانه بود که فوقالعاده تحسین برانگیز است، وقتی با زبانِ این نوجوان با فیلم همراه میشویم ایدئولوژیها و مکاتب فکری هیچ جایی برای خود نمییابند و تنها کودکی را داریم که با زبانِ سادهی خودش با پدیدههای پیرامونی ارتباط گرفته و آنها را با سوالات و اکتهایش به چالش میکشد؛ این نوع نگاه را میتوان در روبرو شدن فیلمکفرناحوم Capernaum با گزارههای دینی نیز مشاهده کرد که به تفصیل در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
کفرناحوم Capernaum ریتم خوبی دارد و حتی از فرصت تیتراژ برای فضاسازی و شناساندنِ بستری که میخواهد از آن استفاده کند بهره میبرد، در ابتدای تیتراژ یک نمای هوایی از مخروبههایی میبینیم که اولین گمان برای مخاطب را ایجاد میکند که قرار است فیلم در منطقهای جنگزده کلید بخورد و زمانی که دوربین از نمای بالای سر به میانه کوچههایی که به تصویر کشیده میآید، این حدس به خود جامه عمل میپوشاند و جمعی از کودکان و نوجوانان را میبینیم که با سلاحهای خودساخته ظاهرا مشغول بازی هستند ولی سلاح، حتی از نوع اسبابِ بازیش وسیلهای مفرح و شادیآور نیست و ما این را در ادامه تیتراژ میبینیم که روی دیگر این دویدنها و بازی کردنها خشونت و دعوا و اعتیاد است.
دوربین پس از شناساندن این فضا دوباره ارتفاع میگیرد و از فصلِ صفرِ فیلم عبور میکنیم و فصلِ آغازین کفرناحوم Capernaum شروع میشود، جایی که زین در دادگاه به خاطر چاقوکشی در حال محاکمه است؛ در کل فیلم مدت زمانِ کمی دوربین ثابت است و اکثر اوقات فیلم با دوربینِ روی دست فیلمبرداری شدهاست که به تناسب شرایط حاکم در سکانسها شدت و حدت حرکت آن تحدید شده، کارگردان در استفاده از این تکنیک اغراق کرده، جوری که حتی مخاطب برای تمییز صحنههایی که حاوی پیام و انگارههای سینماییست باید چشم تنگ کند که این اصلا خوشایند نیست، در تیتراژ کفرناحوم Capernaumجایی زین با سلاحِ اسباببازی که به دست دارد سمت یک نوجوان دیگر میدود، این بخش به ظرافت پرداخت شده، فیلم اسلوموشن است و در طول پلان، دوربین در موقعیت داچ-لو انگل زین را به تصویر میکشد که بذرِ قهرمان داستان در همین ابتدای کار کاشته میشود، ولی همانطور که گفته شد سازنده میتوانست این پرداخت ها را به شکل تکین در فیلم جای دهد که هم ضریبِ نفوذناپذیری قهرمان و هم یکه جلوه دادن او افزایش پیدا کند؛ اما او که خود مدیریت تدوین را نیز برعهده دارد سعی کرده تا با چینشی درست از راشهایی که در اختیار دارد، از سرعت بالای ریتم فیلم کم کند و هرچند فیلم عمق میدان زیادی ندارد ولی سعی میکند تا با همین تمهید و تدوین تصاویر اشباع شده و فشرده در قابهایی محدود، تصویری که مدنظر دارد را به یک کلی که میخواهد بدان بپردازد تعمیم دهد، برای تحقق این امر نیز از موسیقی متن کمک میگیرد، موسیقی که حس و حال سکانس را گوشنواز میکند، بهطور مثال میتوان به سکانسِ چاقوکشی زین اشاره کرد که با کوچکترین تمهیدات توانسته تمام دلهره و اضطراب را انتقال دهد، در این سکانس عمق میدان دید مخاطب محدود به یک کوچه میشود ولی حتی حضور 9نفری از نابازیگران که به عنوانِ شهروندان عادی در تصویر گنجانده شده است تماماً نشانگر اتفاق تلخیاست که در پشت دوربین درحال وقوعست، این اتفاق حتی با کوچکترین حرکت نابازیگران حاضر در صحنه مثل پا پس کشیدن، ضریب پیدا میکند و بهت و حیرت تمامِ حاضران را به همراه دارد.
در ادامه سیر کفرناحوم Capernaum، پس از تیتراژ سکانسهای مربوط به دادگاه با نگاهی مستندگونه پیش میرود تا بتواند روندی منطبق با زمان را برای مخاطب تداعی کند و القایِ حسی پیوسته در بستر فیلم داشته باشد و اینطور به نظر برسد که تمام قصه فیلم در طول جلسه دادرسی مرور میشود، این نکته را میتوان از نحوه زوم و حرکت دوربین با کاراکترها دریافت نمود.
بعد از فضاسازیها و طرح یک نقشه کلی، داستانِ فیلم در پنجمین دقیقه خود سرانداخته میشود، آنهم با شکایت زین از پدر و مادر خود در دادگاه که چرا او را به دنیا آوردهاند؟ با طرح این سوال با دنیای زین و آنچه به سر او آمده همراه میشویم؛ این سوال شاید در ابتدا به زعم بعضیها غریب به نظر بیاید یا حتی گستاخانه ولی برخلافِ اینها فیلم به طرح سوال خود، با همان زبان کودکانه تلاش میکند تا پاسخی بیابد، “بودن” در کفرناحوم Capernaum مسئله است، و اینکه چرا من هستم؟
اتهامِ غیابِ معنا، اتهامیست که در دوره مدرنیته ، به آثار پستمدرن زده میشود، در حالیکه معنا در اثنای این رابطهها ونسبتهایی که چیزها باهم برقرار میکنند ساخته میشود؛ شاید حتی این آثار از آدرسهایی که میدهند هم خبر نداشته باشند و ندانند که راه به کجا خواهند برد ولی پیوندی میان دنیاهای متنوع آدمها درست میکنند که شاید خود منجر به نظم جدیدی شود، پستمدرن در اینجا نه یک سبکِ هنری و مکتب فکری بلکه بهعنوانِ عالمِ آشوبی تصور میشود که پس از عصر مدرنیته قرار گرفته و متحمل حجمِ سنگینی از جهالت شدهاست که مدرنیته برای آن به ودیعه گذاشته؛ جهالتی که بهسبب آن زین ناچار به سفر میشود، سفری که با از دست دادنِ خواهرش سحر آغاز میشود، سحر خواهر زین نوجوانی بیش نیست که خانوادهاش حاضر میشود در مقابل چند امتیازی که صاحب خانه به آنها میدهد، دخترشان را به عقد او درآورند. تمهیدی که سازنده برای برگزاری این فصل از فیلم درنظر گرفته بسیار دقیق است، در میانه این فصل که با خواستگاری سحر آغاز میشود شاهد استیصال پدر و مادر او هستیم که خبر از یک ناچارهگی میدهد و در ادامه دوربین به سراغ سیمبولهای دینی میرود، به شکلی که صلیب مسیحیت را در میانه قاب خود و در دل تاریکی جای میدهد و در ادامه کات به مناره سالم یک مسجد میانه خانههایی که وضعیت مناسبی ندارند و کات به زین که جوش و خروشِ ویژهای در چشمانش موج میزند؛ به تصویر کشیدن نمادهای مذهبی در کمال ایستایی و ناکارامدی آخرین باری نیست که در فیلم به نمایش درمیآید، بار دیگر سازنده به نحو دیگری به سراغ این سیمبولها میرود، نمادهای جاندار، آدمهایی که روحِ مذهب در آنها دمیده شده؛ رویارویی کفرناحوم Capernaum با مذهب بار دیگر در زندان رخ میدهد، جایی که مادر زین به ملاقات او آمده و فرزندی که در راه است را هدیهای از جانب خدا میداند و زین مقابل این عقیده میایستد و مادر خود را نسبت به خودخواهی و باطل بودن نظرش انذار میدهد و یا در جایی دیگر نمایندگان پاپ به زندان میآیند تا با سرود خواندن به زندانیها روحیه بدهند! اما این کار با گارد گرفتن اغلب زندانیها و بهویژه عدم همراهی زین با آنها روبرو میشود؛ تمهیداتی که سازنده برای برگزاری این فصل از فیلم و مجموعاً مواجهه با مذهب درنظر گرفته، خبر از عدم تأمین نیازهای بشر توسط مذهب میدهد، این نه بدان معناست که وضعیت حاضر به دلیل دوری از صورت حقیقی دین است بلکه بیزبانی و نداشتن زبانی مشترک بین آدمها باعث شده حتی چیزی به نام دین ابزاری برای سلطه و تسلط شود؛ زبان کودکانه و پرسشگر همان زبانِ همهفهمیست که زین آن را در اختیار دارد و همان زبانِ کودکانه تبدیل به حقیقیترین زمین مشترک بین او و جامعهای که درآن قرار گرفته میشود.
فیلم کفرناحوم Capernaum یک بیانیه سیاسی نیست که بخواهد تبعات فقر را تئوریزه کند، یا طرفین جنگ در غرب خاورمیانه را مشخص کند، یا اینکه مناسباتِ قاچاق انسان و عملکرد کارتلها و باندهای مواد مخدر را تحلیل کند، فیلم کفرناحوم هست تا نشان دهد که این چیزها چه دنیایی را برای آدمهایی که درگیرش هستند میسازد، به خاطر همینهم هست که دوربین در این فیلم پیوسته آشوب و دلهره را تزریق میکند ، به جز لحظاتی که خانواده معنا میشود، مثلا لحظاتی که زین با یونس به تنهایی در خانه هستند و با هم بازی میکنند و زین برای یونس شعر میخواند، از نکات مثبت کفرناحوم Capernaum هم میتوان به بازیهای درخشانِ بچهها اشاره کرد، یونس فرزندِ رحیل با نقشآفرینی دختری خردسال بهنام بولواتیف بانکول انتخابی است که دقیقا در سنی حساس قرار دارد، سنی که اطرافیان نزدیک خود را میشناسد و با غریبهها ارتباطی برقرار نمیکند و همین سیر در کفرناحوم Capernaum طی میشود تا یونس با زین احساس راحتی کند و سکانس طلایی این فیلم لحظه جدایی یونس و زین است که به احساسبرانگیزانهترین حالت خود به اجرا گذاشته شدهاست، سکانسی که مردم تنهایی یک کودک خردسال را میبینند ولی اعتنایی به او ندارند و زین دوباره طاقت نمیآورد و به سراغ او میرود.
فیلم کفرناحوم در مجموع فیلم خوبیست که تجربهای جدی از مسافران ناخوانده دنیا به نمایش میگذارد، فیلمی که دست از تلاش برنمیدارد و زین در نقش قهرمان این فیلم یک تنه مقابل سختیها میایستد تا آنها را شکست دهد، با این فیلم میشود تا عمق دنیایِ فقر، مهاجرت و جنگ سفر کرد و خسته نشد و نشان داد که در دل این خرابآبادی که جز نفرت چیزی به بار نمیآورد هم میتوان عشق ورزید و لبخند زد و آماده سفری جدید شد.
برای مطالعه نقد فیلم های سینمای جهان به منوی نقد فیلم و زیرمنو سینمای جهان مراجعه کنید.
تا یا عمق و نمیشناسی یا نمیدونی فقر وبدبختی ینی چی
بسیار فیلم زیبایی بود بازیگران به خوبی نقش آفرینی کرده بودند شخصا ژانر اجتماعی رو میپسندم بدلیل اینکه زندگی واقعی رو به نمایش میگذارد