عوامل فیلم
کارگردان دختری با گوشواره مروارید : پیتر وبر
نویسنده: الویا هیترید؛ بر اساس رمان دختری با گوشواره مروارید نوشته تریسی شوالیه
بازیگران: اسکارلت جوهانسون، تام ویلکینسون، کالین فرث و…
فیلمبرداری: ادوارد سرا
موسیقی: الکساندر دسپلا
نقدفیلم دختری با گوشواره مروارید
همیشه این واهمه وجود داشت که با طلوع سینما بر پرده نقرهای، دیگر مخاطبان نتوانند از ساحت غریضه، و یا نهایتاً ساحت حِس فراتر بروند؛ اما با گذر زمان و با تولید آثاری که پروپاگاندای کاپیتالیسم و روابطعمومیِ سرمایهداری را به چالش میکشیدند، این باور کمرنگ و کمرنگتر میشد.
هرچند سخت میشد با این واقعیت کنار آمد ولی شد، و فیلمهایی در گذر زمان ساخته شدند که پا را از زمین غریضه بریدند و چشم را بر حس بستند و زبان در ساحت کلام و تفکر باز کردند؛ فیلمهایی که بر دستاوردهای خود استوار شدند و به قول بارُت، “مخاطب با مرگ مؤلف متولد خواهد شد.”
فیلم ” دختری با گوشواره مروارید” بر اساس رمانی با همین نام ساخته شد، رمانی که داستان خلق این نقاشی توسط یوهانس ورمیر در سال 1665 را روایت میکند؛ این فیلم اولین اثر سینمایی پیتر وبر است که در سال 2003 به اکران درآمد و برای آن در بخشهای مختلف جشنوارههای جهانی نامزد دریافت جایزه شد.
هرچند پیتر وبر کارگردان پرکاری در سینما نبوده ولی ثابت کرد تنها با داشتن یک داستان منسجم میتوان اثری تأثیرگذار خلق کرد.
فضای فیلم در سده 17 میلادی روایت میشود و همانطور که از شواهد برمیآید نیازمند فضاسازی خاص خود است، اما این فضاسازی تزاحمی برای سایر ارکان فیلم به وجود نمیآورد و حتی تأکید بیموردی هم بر این نکته در فیلم مشاهده نمیشود و دوربین با دکوپاژهایی ساده توانسته تا از پس این امر مهم برآید، و کارگردان بر روی میز مونتاژ برای روایت درامِ خود از دستاوردها، حداکثر بهره لازم را برده است.
اما واقعیت چیست؟ این فیلم چه دارد که تنها حس و غریضه را تحریک نمیکند؟
گریت در فیلم، همان کلام مجسم است که به قلمهای نقاش هلندی جان میبخشد و جان، برای ترسیم دختری با گوشواره مروارید، گریت را در پهنه سیاهی ترسیم میکند، به مثابه فیلمی که در تاریکخانه سینما به نمایش درمیآید.
هنوز نقاشی یوهانس ورمیر قدرت سحرآمیز خود را از دست نداده است، زمانی که گریت با نگاهش اننتظار را به نمایش درمیآورد و انگار تمام وقت منتظر بوده تا سَری رویِ شانههایش آرام بگیرد؛ و یوهانس اگرچه فرصت این را پیدا نکرد تا در کنار گریت حضور داشته باشد، اما تصویر خود را در بازتاب گوشواره مروارید همیشه به یادگار گذاشت.
یوهانس با آمدن گریت فرصتی پیدا کرد تا از بند سفارشات هنری، که نقش عمدهای در تأمین معیشتاش داشت رهایی پیدا کند و در دفاعاش از گریت و تقابلاش با خانواده اشرافی، سفارش نقاشی او را میپذیرد؛ اما در فرمی متفاوت نسبت به نقاشیهای سابق خود؛ در این راه گریت در معرض تجاوز مرد اشرافی و تحقیر خانواده ورمیر قرار میگیرد ، اما هرگز تسلیم نمیشود نقشی را که آنها برای او تعیین کردند را بازی کند، و همه اینها در یک شبکه از اتفاقات روی میدهد؛ گریت با جلب اعتماد یوهانس از دامِ اتهام دزدی تبرئه میشود، اما نیروهای شر به اینجا ختم نشده و گریت تسلیم هوسی که ونرایون مقدماتش را مهیا ساخته نمیشود، تا یوهانس با خیالی آسوده هرآنچه که در سر میپروراند را بر روی بوم نقاشی بیاورد.
شاید دختری با گوشواره مروارید، نقاشی گریت نباشد و تصویری از حالِ یوهانس باشد که تنها و بدونِ حامی حقیقی در سیاهه دوران گیر افتادهاست؛ و درست اینجا ما قدم به ساحت سوم خواهیم گذاشت و روایت دختری با گوشواره مروارید، بدل به روایت یکیک مخاطبانش خواهد شد.
برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای جهان روی لینک کلیک کنید.