سینمای ایراننقد فیلم

یاداشتی بر فیلم به دنیا آمدن

به دنیا آمدن

پوستر به دنیا آمدن
پوستر به دنیا آمدن

“به دنیا آمدن” محسن عبدالوهاب با باز ی درخشان الهام کردا و هدایت هاشمی  را چهار سال پیش در جشنواره فیلم فجر دیدم. اینکه فیلمی با چنین موضوع چرا تا کنون اکران نشده بود خودش جای سوال دارد.اما توصیه می کنم حتما این فیلمرا تماشا کنید.

زن و شوهر میانسالی از نسل دهه پنجاه و یا شصت که برای نگه داشتن یا سقط کردن بچه دو ماهه شان با هم درگیرند. دغدغه بچه دار شدن و یا نشدن، در جامعه ای با تناقض ها و مشکلات اجتماعی و روانی بیشمار، آدم را شدیدا امری است که خیلی از هم نسلی های ما با آن درگیرند . انتخابی که سخت است و گاهی نشدنی جلوه می نماید. تقابل دیدگاه زن و مرد که از دو پایگاه اقتصادی و اجتماعی متفاوت می آیند. تقابلی نه چندان آرام. الهام کردا بازیگر توانمند تئاتر و سینما در قالب مادری که ریشه های سنتی و مذهبی خانواده را به همراه دارد و هدایت هاشمی که کنش عقلانی را ریشه تصمیم گیری هایش دارد به عنوان زن شوهری که در این انتخاب با یکدیگر در کشمکش می باشند خوب و باورپذیر از کار در آمده است. کارگردانی عالی، فیلم برداری مناسب و بازی های درخشان بازیگران مجموعه به همراه یک روایت خیلی خیلی قابل لمس و  صمیمی فیلم را بسیار دلنشین ساخته است. تحلیل های هر دو طرف از شرایطی که درون آن قرار گرفته اند و عدم جانبداری کارگردان از یک طرف، مسیر فیلم را خواستنی تر پیش می برد و زیبا تر داستان را روایت می کند به نحوی که خودتان را اگر جای یکی از شخصیت های فیلم قرار دهید احتمالا همان تصمیم را خواهید گرفت که بازیگران فیلم می گیرند. این نوع روایتگری به نظر من نقطه قوت فیلم و کارگردانی می باشد. انتخاب شهر یزد برای خانواده الهام کردا (با توجه به ریشه های مذهبی و سنتی این شهر) در مقابل انتخاب تهران و تمام دغدغه های ریز و درشتش که انسان را هر لحظه در برابر این سوال قرار می دهد که ” آیا می توان شخصی دیگر را به این جهان خشن، بی رحم و پر تناقض اضافه کرد” برای هدایت هاشمی بسیار دقیق و دلنشین شده است. تقابل دیدگاه ” هر آن کس که دندان دهد نان دهد” با “عقل حسابگر گم شده در کلان شهر” بسیار ملموس و حقیقی بازی شده است. همچنین طرح یکی دو مساله مهم در حاشیه فیلم، مانند مجوز ندادن به گروه تئاتر ، حذف و سانسور یکی از شخصیت های اصلی نمایشنامه و اعطای مجوز برای یک نمایش بی محتوا و ریتمیک دیگر، هم خنده را بر لب جاری می کند و هم بغض را در گلو می فشارد.تناقضی که هر روز و هر روز در جامعه تکرار می شود و ما را در بن بستی می گذارد که نه می دانیم باید چه کار کنیم و نه می دانیم این کابوس حقیقت دارد یا نه؟!

شخصیت “دوست کافه دار” هدایت هاشمی هم بسیار دوست داشتنی است. کارکتری آرام، کول! بیخیال ! که هم بادرامد ناچیز و اندک زندگی سپری می کند و هم علایق خودش را دنبال می کند بی هیچگونه قضاوت و جانبداری به کل داستان حال و هوای خاصی داده است. آدمی که کتاب می خواند،کتاب می نویسد و می گوید: بی خیال استاد! سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت گیر! و آنگاه که قافیه برایش تنگ می شود به آسانی یک آب خوردن، همه دار و ندارش را بر میدارد و سوار یک وانت می کند و از قصه بیرون می رود بی دغدغه فردا که “هر آن کس که دندان دهد نان دهد”!

در مجموع شما با فیلمی صمیمی، واقعی و خوش ساخت روبرو هستید. هر چند فیلم دیدن و فیلم دوست داشتن بسیار شخصی و سلیقه ای می باشد ولی توصیه می کنم این فیلم را تماشا کنید.

برای مطالعه سایر نقد فیلم های سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر روی لینک کلیک کنید.

امتیاز کاربران: 3.4 ( 1 رای)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دو × 4 =

دکمه بازگشت به بالا