نقد و بررسی فیلم کوتاه کودک خاموش (The Silent Child) محصول 2017 انگلستان
فیلم کوتاه کودک خاموش
عوامل فیلم
کارگردان فیلم کوتاه کودک خاموش : کریس اورتون
نویسنده: راچل شنتون
مدیر تصویربرداری: علی فراهانی
تدوین: امیلی والدر
بازیگران: راچل شنتون، میسی اسلای، راچل فیلدینگ و…
نقد فیلم کوتاه کودک خاموش
برای خیلیها این سوال در ذهن طرح میشود که فیلم کوتاه برای چیست؟ و با وجود این حجم از فیلم بلند در ژانرهای متفاوت، آیا دیگر فرصت برای فعالیت فیلم کوتاه باقی میماند یا خیر؟ ؛ به پاسخ این سوال نزدیک میشویم وقتی تعاریفی که از سینما داشتهاند را، چه در عصر کلاسیک و چه در عصر مدرن با خود مرور کنیم. بهعنوان مثال هیچکاک در تعریف مشهور خود از سینما میگوید(قریب به مضمون): سینما (فیلم) بریدهای از زندگی نیست، بلکه چیزی است که طرح مسئله (نماید) یا داستانِ (شخصیِ) خود را بازگو کند. با این تعریف اگر همراه شویم و به تماشای چند از فیلم کوتاههایی که تأثیرگذار ظاهر شده بنشینیم قطعًا به میزان اهمیتِ تعریف هیچکاک از سینما و کار بزرگی که فیلم کوتاه ، آنهم در زمان محدود میتواند انجام دهد پیخواهیم برد.
در فیلم کوتاه هرچه گستره زمانی یک اثر محدودتر شود ، کار برای سازندگان آن اثر سختتر خواهد شد ؛ فیلمکوتاهِ داستانی از این دست آثاری است که سازندگانِ آن باید با وسواس بیشتری گام بردارند تا بتوانند نظر مخاطب را جلب نمایند، در فیلم کوتاه هرچند با محدود ساختن پروداکشن میتوان اثری کمهزینه تولید کرد اما برای روایت داستان بهآن نحو که مخاطب آن را به شکل یک مسئله بپذیرد و با آن ارتباط برقرار کند اساسِ کارِ یک فیلمِ کوتاهِ خوب است.
در فیلم کوتاه ” کودک خاموش” که داستان حولِ محور یک کودک ناشنوا میگردد، بهخوبی برای نویسنده که خود نقش اول این فیلم را ایفا میکند مسئله جا افتادهاست و میرود تا به زندگی لیبی، کودکِ منزوی و گوشهگیرِ ناشنوا رنگ و بوی تازهای ببخشد.
داستان فیلم کوتاه کودک خاموش روایتی جهانشمول از احوالاتِ کودکانیست که مادرزاد ناشنوا به دنیا میآیند، و سیر در دنیایی که حتی از شنیدن صدای خودشان هم محرومشان کرده توانایی تکلم را از آنها ستانده است، این کودکان قدرت تکلم دارند ولی نشنیدن هیچ صدایی حتی صدای خود سبب شده تا خیلی سخت زبان به سخن باز کنند؛ راچل شنتون نویسنده که در نقش جوآن مربی لیبی به ایفای نقش میپردازد مأمور میشود تا از وی نگهداری کند، جوآن نه میتواند برای ارتباط با لیبی صحبت کند و نه کلامی از او بشنود و برای حل این معضل از زبان اشاره کمک میگیرد، زبانی که تعاریفی بین اذهانی دارد و دیگر لیبی مجبور نیست برای بیان خواستههایش به اجبار صحبت کند، اجباری که مادر او یعنی سو برای وی مقرر کرده و مسیری که برای دخترش درنظر گرفته کاملا متفاوت از شیوه درمانیست که جوآن در نظر دارد.
فیلم کوتاه کودک خاموش از یک جهت دغدغه خانواده را برای کودکِ ناشنوای خود نشان میدهد که دوست دارند لیبی در شرایط عادی رشد کند، اما لازمه اینکار ظلم به کودک است و اینکه با او مثل افراد عادی برخورد میشود بهجای اینکه با شرایط وی همراه شوند و پشتیبانی مناسب از او داشته باشند؛ و همچنین فیلم دقیقا از این زاویه دید خانواده را مورد نقد قرار میدهد، که چرا رفتار مناسبی با کودک خود نداشته و او را از همیشه تنهاتر گذاشتهاند، پلان آخر این فیلم و تنهایی لیبی در مدرسه مهر تاییدی بر این گزاره است.
از همان ابتدای فیلم کوتاه کودک خاموش و در سکانس خوردن صبحانه، تنهایی لیبی به شدت حس میشود، دخترکی که در گوشهی اجتماعِ یک خانواده خاک میخورد و تنها گاهی مادر دستی به نشانه اینکه تو هنوز میان ما هستی بر سرش میکشد، همچنین در جلسه معارفهای که سو برای جوآن برگزار میکند به صراحت میگوید که لیبی بیشتر وقتاش را با دیدن تلویزیون سپری. رفته رفته یخِ تنهایی لیبی شکسته میشود و با جوآن ارتباط برقرار میکند اما هنوز فاصلهاش را با مادر که نزدیکترین عضو خانواده به اوست حفظ میکند، سازنده برای برجسته کردن این فاصله دو فکت دیگر نیز در فیلم قرار میدهد، اول اینکه مادر پس از مراجعه به خانه به سراغ لیبی نمیرود و حتی لیبی نیز برای دیدن مادرش چشم از تلویزیون برنمیدارد و نگاههای جوآن که بین لیبی و مادرش در رفتوآمد است ظاهرا برای او نشان از کشفیات جدیدی در این خانواده و آنچه بر لیبی میرود دارد؛ دوم، صبح روز بعد از معارفه جوآن، لیبی سر میز صبحانه نشسته است و دوربین از زاویه دیدِ لیبی با حرکتی اسلوموشن به تک تک اعضا خانواده نگاه میاندازد که هرکدام درحال مکالمه با یکدیگراند ولی لیبی در گوشهای از میز تنها نشستهاست، تصویر از جمع خانواده به کلوزآپِ لیبی برش میخورد، لیبی در حال مکیدن انگشت خود و منتظر توجهیست که به او نمیشود، چشمانش را میگرداند، تصویر به کلوزآپ پدر و مادرش برش میخورد که هیچ اعتنایی به او ندارند و زمانی که دوربین بازمیگردد، لیبی را به نمایش درمیآورد که نگاهی مأیوس و دلشکسته او را فراگرفته است.
همهچیز من جمله فیلمبرداری، کامپوزیت صحنه و تدوین دست به دست یکدیگر داده تا فیلمی قابل قبول را برای مخاطب به نمایش بگذارند؛ فریمها در تعادل و تراز مناسبی قرار دارند، و همینطور تصویربرداری از چند زاویه متفاوت، در اندازهها و زاویه دیدِ شخصِ مخاطب در تولیدِ حس و مخابره پیام موفق ظاهر شده، بهعنوان مثال در سکانس صبحانه وقتی خواهر بزرگتر لیبی نظر جوآن را دررابطه با مدل موی برادرش میپرسد دوربین در نماهایی مدیومشات و کلوزآپ رفتوآمد میکند تا حس اعضا خانواده و واکنش جوآن را جویا شود، امری که حتی در خیلی از فیلمهای بلند بهویژه فیلمهای داخلی نادیده گرفته میشود، که به گنگ شدن و الکن ماندن کاراکترها و داستان میانجامد.
از پلانهای تأثیرگذار دیگر میتوان به پلانی اشاره کرد که جوآن میخواهد ارتباط با لیبی را آغاز کند ، برای شناساندنِ زبان اشاره بین فیلم و مخاطب دوربین اشکالی را روی صفحه کاغذ نشان میدهد که در نگاه اول برای مخاطب فهم میشود و بعد با یک تراولینگ به عقب بازمیگردد تا جوآن و لیبی در گستره دید مخاطب قرار بگیرند، چرا دوربین در اینجا تراولینگ داشت و سازنده از برش برای نشان دادن، یک فریم تصاویر روی کاغذ و برش به فریمی دیگر که جوآن و لیبی را نمایش میدهد استفاده نکرد؟ به زعم نگارنده دلیلِ اساسی سازنده برای One-Take برگزار کردن این پلان این است که به مخاطب بگوید فاصله فاهمه از یک تصویر به قدر یک نگاه کردن است، اما در ارتباط با یک فرد ناشنوا وضعیت کمی فرق دارد و برای برقراری دیالوگ به چیزی بیشتر از نگاه کردن نیاز است ، حتی به یک زبان دیگر، مثل زبان اشاره.
سازنده حتی برای نزدیک نشان دادن این دو (لیبی و جوآن) به یکدیگر در انتخاب لباس و رنگ آن نیز توجه داشته است، به گونهای که پیرنگ لباس هر دو بعد از فصل آشناییِشان یکی بوده و تنها در طرحِ جزییات با هم متفاوتاند.
سه شخصیت اصلی یعنی جوآن، لیبی و مادر او یعنی سو در فیلم به خوبی ساخته و پرداخته شدهاند و هر سه کارکرد و در جریان فیلم با قوس تغییر شخصیت آنها همراه میشویم؛ در وهله اول اگر لیبی که داستان حول محور اوست را در نظر بگیریم، شخصیتی منزوی و گوشهگیر دارد که در روند داستان کاملاً حصار دورِ او از هم پاشیده میشود و فعال و پویایی او به چشم میآید که نشان از تغییر اوست؛ همچنین در جوآن ابتدا بهمثابه پرستاری میماند که تنها به نگهداری لیبی گماشته شده ولی سعی و تلاش او و امیدواریاش برای ارتباطگیری با لیبی وی را تا سرحد یک مربی بالا میبرد که دختری را از انزوا بیرون کشیده و قدرت زبان اشاره را به او نشان داده است؛ همینطور کاراکتر سو، مادر لیبی نیز در بازه 20دقیقهای فیلم از تغییر مستثنی نبوده، سو که در ابتدا مادری دلسوز و مهربان نشان میداد در ادامه از درکِ شرایط دخترش عاجز میماند و با تصمیمی اشتباه دوباره او را تنها و منزوی میسازد که در پلان فینال فیلم نیز این حقیقت و حسپردازی به نمایش گذاشته شده و لیبی با وجود اینکه در مدرسه و میانِ همسالانِ خود است، اما گوشهای خلوت گزیده و تنها سَر میکند.
کودک خاموش (The Silent Child) نمونه فیلمِ کوتاهیست که توانایی آن را دارد همانند یک اثر بلند داستانی مخاطب خود را درگیر نماید، فیلمی که عشق را به “زبان اشارت” میآورد و شایسته است بارها این فیلم را دید و از آن آموخت.
برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای جهان روی لینک کلیک کنید.