نقد فیلم نگهبان شب
نقد فیلم نگهبان شب؛ فیلمسازی تک نفره رضا میرکریمی؛ (One Man Filmmaking)
عوامل فیلم
کارگردان فیلم نگهبان شب: رضا میرکریمی
نویسندگان: رضا میرکریمی و محمد داودی
بازیگران: تورج الوند،علیاکبر اوصانلو، لاله مرزبان، کیومرث پوراحمد، ویشکا آسایش و محسن کیایی
خلاصه داستان
رسول(تورج الوند) ، پسر مهاجری از مناطق خشک و کم برخوردار خراسان جنوبی است که به شهر تهران آمده و در یکی از چهارراههای پایتخت، توسط یک مهندس انبوه سازی(محسن کیایی) در مناطق جنوبی شهر تهران به پروژهای ساختمانی برده میشود و در آنجا با شخصیتی بنام دایی(علی اکبر اوصانلو) که سرکارگر و بنای پروژه نیز هست آشنا میشود و باعث میشود داستان رسول شکل بگیرد.
نقد فیلم
فیلم نگهبان شب با سه کاراکتر ذکر شده در خلاصه داستان میخواهد سه جهان متفاوت اما متقاطع را به ما بشناساند. یکی جوانی روستایی که به خاطر بیآبی به تهران آمده، دیگری جوانی که بدنبال سوداگری اقتصادی و سیاسی است و از هیچ فرصتی برای اطفاء آن فروگذار نیست و دیگری مردی از نسل گذشته که از کردهی خود پشیمانست و خود را مدیون به نسل بعد میداند.
فیلمنگهبان شب آخرین ساخته سید رضا میرکریمی در چهلمین سال جشنواره فیلم فجر است که مع الاسف اسم وی در تیتراژ ذیل عناوین مهم دیگری چون تهیهکننده، نویسنده و تدوینگر نیز آمده است که علت تاسف را در ادامه خواهیم خواند.
سرعت روایت فیلم بسیار کند و آرام است اما این آرامی از جنس طمأنینهی میرکریمی در آثار قبلی او نظیر خیلی دور، خیلی نزدیک و یا زیر نور ماه و حتی قصر شیرین نیست، بلکه از جنس لکنت است و این اشکال را در دو مورد میتوان جستجو کرد؛ اولی و شاید مهمترین این رخداد بعلت خلاء حضور شادمهر راستین در کنار میرکریمی باشد، یعنی نویسندهای که در بیشتر کارهای شاخص میرکریمی همیشه وی را همراهی میکرد اما در این کار جای خود را به محمد داودی داده است و بهمین دلیل است که ما دیگر شاهد پرداختهایی از جنس ساحت انسان محوری و پرداختهای درونی و تنهایی انسان معاصر را در شخصیت پردازیهای نگهبان شب نمیبینیم، یعنی شخصیتپردازی که علاقهمندان فیلمهای میرکریمی از آن بعنوان یک سبک و پردازش قوی در سینمای ایران میشناختند یعنی پرداختی که امضای آن از کودک و سرباز شروع شد و با زیر نور ماه تکامل یافت و در به همین سادگی به اوج خود رسید و در یه حبه قند کابردی شد اما در نگهبان شب از آن قصهگویی که میرکریمی بعنوان احضار ارواح بر پرده سینما یاد میکند خبری نیست و جای خود را به تقابلهای طبقاتی و روابط انسانی داده است و از عمق سوبژکتیویسم به سطح اوبژکتویسم آمده است، به بیان روشن میرکریمی در فیلم نگهبان شب امضا و مزیت رقابتی خود در قصهگویی را فراموش کرده است.
در این گونه فیلمنامهها چینش رویدادها و زنجیره علتومعلولی آنها اهمیت زیادی دارد و بد نیست در مورد فیلم نگهبان شب نیز اشاره کنم که این ساختار روایی بیشباهت به ساختار جستوجوهای کودکانهای نیست که دست کم پانزده-بیست فیلم در سینمای ایران میتوان به عنوان نمونه آنها ذکر کرد؛ از خانه دوست کجاست گرفته تا کیسه برنج و … در آن فیلمها هم شخصیت در سفر ــ یا در مأموریتی ساده امّا دشوار ــ تجربه کسب میکند، پخته میشود و به حقیقت میرسد. هر چند آنجا تکیه بر بلوغ و خروج از کودکی و سماجت و پایداری غیرقابلانتظار دنیای کودکان است، امّا مشابهتی با ساختارهای نوع بالا وجود دارد و آن، رسیدن به مرحله نوینی از آگاهی پس از طی سفری است که زنجیرهای پیچیده از علتومعلولها که شکل جبری پیدا میکنند، قهرمان را به سر منزل مقصود میرسانند. و این هردو ریشه در یک ساختار روایی کهنالگویی دارند که اُدیسه هومر شاید قدیمیترین الگوی مکتوب و مشهور آن است و در افسانهها و قصههای عامیانه بیشتر ملل نمونههایی دارد که در اینجا نیز با همذات پنداری رسول با پسر از دست رفته دایی در پلان پایانی قابل دریافت است.
دومین مورد مربوط به تدوین نگهبان شب است، البته این فیلم در بیان لکنت دارد اما به هیچ عنوان الکن نیست و خلاصه فیلم در توصیف شخصیتی مانند نسیبه(لاله مرزبان) میتوان خلاصه نمود که هم میتواند حرف بزند و نگرانی و احساس خود را به نمایش بگذارد و هم مهارتهای شنیداری و گفتاری پایینتر از سطح عادی است، البته فیلم به خوبی میتواند روایت خود را شیرین و نغز تعریف کند اما این طراوت بیشتر نیز میشد اگر تدوین را شخص دیگر بجز کارگردان به دست میگرفت. چرا که میرکریمی میزانسنها و دکوپاژ پلانها را حتما با هدف مشخصی طراحی و اجرا کرده که دلش نمیآمده در تدوین آنها را کنار بگذارد و این باعث شده تا فیلم دچار اطناب ممل شود.
بازیگری کم نقص و بازیگردانی توانمند در «نگهبان شب» جلوهای دوستداشتنی در فیلمهای میرکریمی است که به جز ویشکا آسایش که به صورت کلی از فیلم قابل حذف است و حذف وی هیچ آسیبی نیز نه به ساختار فیلم و نه به روایت وارد نمیکند، سایر بازیها از جمله علی اکبر اوصانلو، تورج الوند و لاله مرزبان، ظریف، باور پذیر و روان هستند.
استفاده موسیقیوار از آمبیانس
مطلب را با یکی از سکانسهای گرهگشای فیلم به پایان میرسانم. یعنی سکانسی که در طی آن راز سردرگمی رسول و استقلال شخصیت وی و تیز هوشی دایی شخصیتپردازی شده است؛ بر روی پل عابر پیاده که یکی از دراماتیکترین عناصر فیلم است گفت و گویی بین دایی و رسول رخ میدهد، دایی میپرسد: چرا د