نقد فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma
عوامل فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma
کارگردان فیلم معضل اجتماعی : Jeff Orlowski
نویسندگان : Davis Coombe, Vickie Curtis, Jeff Orlowski
بازیگران : Tristan Harris, Jeff Seibert, Bailey Richardson, Jaron Lanier, Skyler Gisondo, Catalina Garayoa, Barbara Gehring, Chris Grundy, Kara Hayward
فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma در پی آن است که با ترسیم فضای کنونی جامعهی امریکا در رابطه با شبکههای اجتماعی همچون توئیتر، اینستاگرام، تیک تاک، ردیت و … روند تسخیر انسانها به وسیلهی شبکههای اجتماعی را توضیح دهد و برای آن راه حلی نیز ارائه دهد.
نقد فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma
فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma اثری است که چندی قبل در نتفلیکس به نمایش درآمد. این فیلم همانطور که از نامش پیداست به مسئله شبکههای اجتماعی (social media) میپردازد و به طور مشخص آن را یک دیلما یا معضل میداند.
فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma به طور کلی یک ارادهی از پیش تعیین شده و دسیسهی مافیاگونه را نیز در رابطه با این معضل در نظر ندارد و به نوعی نگاه توهم توطئه به این موضوع نمیاندازد و معتقد است که “مدل کسب و کار” کمپانیهای غول پیکر جهانی یا مدل توسعهی پروژههای آنها و به هر ترتیب business model آنها با هدف پولسازی بیشتر، دلیل و علت به وجود آوردن این فضاست. بارها در این فیلم تاکید میشود که هیچکس دوست ندارد این فضا را تحمل کند حتی سازندگان آن اما همه به نوعی درگیر آن هستند. این جملات از زبان مدیران و برنامهنویسان این شبکههای اجتماعی بیان شود و دقیقا این تصریح را دارد که خودشان نیز همزمان شکارچی و طعمه هستند.
میتوان گفت که این فیلم به طور مشخص از 3 بخش کلی تشکیل میشود. بخشی برای معرفی مشکل و معضل و شناساندن شخصیتهای اصلی داستان و روایت داستان توسط آنها و بحرانی که هریک از آنها با آن درگیرند که با جملهای از سوفوکا، تراژدینویس بزرگ یونانی آغاز شده است. بخش دیگر به پرداخت داستان و بزرگ نشان دادن معضل مطرح شده در همراهی با یک راوی یعنی تریستان هریس پرداخته میشود و در پایان نیز یک راه حل برای مشکل بیان میشود.
فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma معضل اجتماعی در بخش نخست خود با رونمایی از تعداد زیادی انسانِ به ظاهر آشفته که در توضیح شغل همگی کلمهی “سابق” یافت میشود به دنبال القای این مسئله به مخاطب عام است که این کارمندان سابق گوگل، فیسبوک، اوبر، ردیت، اینستاگرام و دیگر کسب و کارهای دیجیتالی که در حوزهی شبکههای اجتماعی فعالند و امروزه با استفاده از هوش مصنوعی به یک جایگاه متفاوتی رسیده و نقش اساسی در زندگی انسانها دارند، همه و همه، انسانهای موفقی از درون همین امپراطوریها هستند که علیه آنها شورش کردند. این مدیران و برنامهنویسان کمپانیهای بزرگ دیجیتال معتقدند که در روند گسترش نفوذ شبکههای اجتماعی در جهان، مشکل اساسی به وجود آمده است که آنها بهای آن را با تلخ شدن زندگیشان و نارضایتی درونی از خود پرداختهاند. و حالا با افشاگری و توصیههای خود به مردم، سعی دارند از این روند جلوگیری کنند.
در بخش دوم که قسمت اصلی فیلم است؛ کارگردان سعی دارد با استفاده از مفهوم جادو و جادو شدن کاربران شبکههای اجتماعی، فرضیهی خود را به لحاظ روانشناسی بررسی کرده و کارکردهای اجتماعی آن را بیان کند. نوح هراری نیز این معادله به این صورت نوشته میشود: «دانش بیولوژیک ضرب در قدرت محاسباتی ضرب در داده، مساوی است با توانایی برای هک انسان.» این یک معادله خطرناک است. اگر شما به اندازه کافی در مورد بیولوژی بدانید و قدرت محاسباتی و داده کافی داشته باشید، میتوانید بدن و مغز و زندگی انسانها را هک کنید. این انسانشناس معروف از سویی پدیدهی جادو و ذهن اعتمادگر انسان به پدیدههایی این چنینی از جنس برندهای دنیای دیجیتال و سیلیکون ولی را مطرح میکند و دلیل دیگری برای اقبال به این شبکهای مجازی را مورد تحلیل قرار میدهد از این رو یکی از مهمترین و گل درشتترین مصادیق این مقوله یعنی مفهوم conspiracy theory نظریه توطئه یا توهم توطئه را مطرح میکند و کمی پیرامون آن توضیح میدهد و بعضی مصادیق معروف آن در امریکا یعنی تئوری زمین صاف، جنبش واکسن نزدن و ماجرای پیتزاگیت را مطرح میکند و به نوعی روند شکلگیری این جادو توسط کارمندان سابق غولهای این حوزه را نیز به تصویر میکشد و بسیار جالب است که هیچ کسی را نیز از این قاعده مستثنی نمیکند تا نظریه خودش نیز به یک توهم توطئه تبدیل نشود. یعنی فیلم نشان میدهد که همان افرادی که این محصولات را ساختهاند نیز از آن استفاده میکنند بنابراین هیچ توهم توطئه در زمینهی مدیریت جهان توسط یک لابی خاص یا گروه پشت پردهای در کار نیست و این سوال بزرگ را مطرح میکند که پس عامل این معضل چیست؟ آرام آرام مدل کسب و کار یا business model کمپانیها در راستای درآمدزایی بیشتر، عامل این اتفاق معرفی میشود.
بخش سوم فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma که البته لاغرترین بخش آن است نیز به حل و فصل اختصاص داده شده است. یعنی مخاطب بعد از دیدن و ترسیم یک دیستوپیای مدرن حاصل از غلبهی فضای دیجیتال، حالا سردرگم است و راه حلی که در این فیلم به تماشاگر ارائه میشود ترک شبکههای اجتماعی و خاموش کردن نوتیفکیشنها و استفاده درست و کاربردی از تکنولوژی است. اما اینکه آیا این توصیه به قدر کافی کارساز است یا خیر؟ به یقین باید گفت که نه محتوای این توصیه و نه مدل ارائه فیلم برای تاثیرگذاری روی مخاطب به هبچ وجه کارساز نیست و همذاتپنداری بیننده را شاهد نخواهیم بود.
Social dilemma معضل اجتماعی همانطور که بیان شد از یک فیلمنامه 3 پردهای و از یک ترکیب روایی مستند مصاحبه در کنار یک روایت داستانی استفاده میکند. بخش عمدهی فیلم به مصاحبههایی اختصاص دارد که با افراد مختلف از توابین یا کارمندان سابق کمپانیهای فعال در عرصهی شبکههای اجتماعی انجام میشود که همگی ویژگی مشترکی دارند و آن ویژگی، درک خطر و شکاف عمیق معرفتی و اندیشهای است که شبکههای اجتماعی عامل اصلی آن معرفی میشوند. شخصیت اصلی این بخش تریستان هریس اخلاق شناس فضای مجازی و کارمند بلندپایه سابق گوگل است. از سوی دیگر، داستان خانوادهای 5 نفره به نمایش درمیاید که 3 فرزند در سنین نوجوانی و جوانی دارند و تاثیرات شبکههای مجازی بر روی رفتار آنها نمایان است. شخصیت اصلی این روایت داستانی پسر جوان خانواده یعنی بِن است که در کنار دو خواهرش مورد هجوم اطلاعات شبکههای اجتماعی قرار گرفتهاند که به ادعای فیلم این اطلاعات نتیجهای جز بیاطلاعی دربرندارد.
با آنکه این مدل از روایت، یکی از مرسومترین روایتهای فیلمهای مستند با رگههای اجتماعی است اما به نظر کمی کهنه میرسد و همین موضوع، احتمالا فیلم را در زمرهی فیلمهایی قرار میدهد که بیشتر، والدین علاقهمند به آن باشند تا افرادی که این فیلم به دنبال تاثیرگذاری بر آنهاست.
از سوی دیگر مدل پرداخت شخصیت در هر دو روایت از کار یعنی چه شخصیتپردازی تریستان و چه شخصیتپردازی بِن بسیار کاریکاتوری و به دور از باورپذیری است. مخاطب با هر کدام از شخصیتهای روایت مستند از طریق گفتگوی سوژه با دوربین آشنا میشود اما به طرز عجیبی تریستان هریس از این قاعده مستثنی است. از سوی دیگر بن نیز بسیار خام و مضحک به دام سوراخ لانه خرگوش میافتد و این مسئله برای تماشاگر بسیار مبهم است که با یک دستگیری سر هم بندی شده از برای دراماتیک کردن اثر نیز به طور کلی تکمیل میشود.
اما یکی از مهمترین مشکلات روایت این فیلم، یکسویه بودن و گارد داشتن فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma نسبت به موضوع است. به معنای دیگر فیلم در مقام اثبات یک نظریه است نه کشف آن!!! درواقع کارگردان و نویسندگان فیلم به نوعی به یک موضوع پی بردند و به یکباره سعی در اثبات آن در قالب یک فیلم دارند. غافل از اینکه این فیلم برای تماشاگرانی ساخته میشود که لزوما درکی همچون درک سازندگان فیلم ندارند و برای پذیرش یک مسئله، محتاج به کشف آن هستند. البته به طور مشخص در خلال روایتی که متخصصین از روند شکلگیری و معضلات ایجاد شده توسط شبکههای اجتماعی داشتند، تا حدودی این مسئله شکل گرفت اما تکیه بر معضلات روانشناختی و جامعهشناختی این موضوع بدون درک صحیح از فضای برآمده از آن به نظر بیهوده میآید.
فیلم در روایت سردرگم و جانبدارانه عمل میکند. همین موضوع است که یک پایانبندی شتابزده نیز ارائه میشود چراکه اصولا برخلاف آن چیزی که ادعای سوژههای فیلم است، این فیلم در پی ایجاد تفکر در مخاطب خود نیست و شاید صرفا تاثیرگذاری لحظهای را مورد هدف قرار داده است. شاید بیش و کم همهی کاربران شبکههای اجتماعی یا دست کم کاربران حرفهایتر آن بدانند که در این دنیا، یا برای محصولی هزینه میکنند یا آنکه خودشان محصولات درآمدزا هستند اما فیلم به نوعی یک لایه عقبتر میرود و حوزهی درآمدسازی این کمپانیها را اطلاعات شخصی افراد نمیداند بلکهی الگوی رفتار آنها در فضای مجازی را منبع درآمدی کمپانیهای غول تکنولوژی و سیلیکون ولی تعیین میکند. به هر روی، عدم تناسب فرم ارائه و محتوا همچنین روایت فیلم را میتوان بزرگترین معضل فیلم دانست.
اما شاید اولین نکتهای که ذهن مخاطب را نسبت به فیلم معضل اجتماعی social dilemma جلب کند شکل لغوی آن است که از چند جهت نام بسیار دقیق و خوبی است.
اولین وجه آن تناسب گرفتن این لغت با شبکههای اجتماعی social media است که تفاوت کلمه “میدیا” و “دیلما” شاید تا به امروز در بین انگلیسی زبانان به خصوص آنهایی که چندان دل خوشی از شبکههای اجتماعی ندارند بارها در راستای تخریب این فضا استفاده شده باشد.
اما دومین وجه آن به نوعی در انتخاب کلمهی دیلما است. با آنکه شاید بسیاری از امریکاییها، شب
کههای اجتماعی را یک مشکل problem برای جامعه، تربیت فرزندان خود و آسیبهای دیگر تصور کنند اما دیلما به عنوان یک معضلی که انسان در مواجهه با آن سردرگم است شاید کمتر استفاده شده باشد. به نوعی دیلما به معنای دقیق کلمه معضلی است که انسان در رابطه با آن “نه راه پس دارد و نه راه پیش” شاید به همین دلیل است که افلاطون در گفتگوی یوتیفرو یا اتوفرون با سقراط از این واژه در رابطه با دینداری استفاده میکند.
با آنکه فیلم از روایت درست و شسته رفتهای برخوردار نیست اما با ساختار اطلاعاتی جذابی به سراغ ذهن بینندهی خود میرود و از همذاتپنداری تماشاگران در رابطه با تجربههای تلخی که از شبکههای اجتماعی دارند به خوبی استفاده میکند و با ارائهی آمارهای مختلف از تاثیرات سوء شبکههای اجتماعی که عمدتا روانشناختی و جامعه شناختی است، قصد نفوذ به ناخودآگاه مخاطب خود را دارد.
به طور کلی تماشای این حجم از متخصصینی که در بزرگترین کمپانیهای جهان در حوزه فضای مجازی و هوش مصنوعی فعالیت کردند و حالا از این کار پشیمان شدهاند به خودی خود بسیار دراماتیک و تاثیرگذار است اما روایات آنها در راستای اهداف فیلم به لحاظ جذابیت، کفاف یک فیلم 90 دقیقهای را نمیدهد.
فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma یک ایدهی بسیار کلی دارد. آن ایده این است که شبکههای اجتماعی، روزی با اهداف خیرخواهانه در راستای جذب مخاطب شروع به کار کردند اما هرچه بیشتر گذشت به غولهای باورنکردنی با اعمالی کاملا زشت و پلید تبدیل شدند. آنها منجر به آسیبهای روانی، دامن زدن به معضلات اجتماعی، الگوسازیهای غلط از جرسومههای بیخاصیتی به نام سلبریتی، لو رفتن اطلاعات شخصی افراد، تهدید از بین رفتن دموکراسی با کنترل روی ذهن افراد و بسیاری از معضلات دیگر شدهاند. این فیلم با دعوت از افرادی که این سیستم را ساخته و پرداخته کردهاند و امروز از این کار پشیمان هستند و نسبت به آن دارای حس عذاب وجدانند، سعی در ایجاد یک تحرک اجتماعی در رابطه با کنار گذاشتن این غول بی شاخ و دم دارد.
حتی با فرض پذیرفتن تمام مسائل مطرح شده در این فیلم اما دو نکتهی بسیار مهم در این آن مورد غفلت واقع شده است. اول آنکه این فیلم تماما در یک فضای امریکایی با فرض یک جهان گلوبالیستی ساخته شده است و حتی به خودش زحمت یک فکت از بیرون امریکا نداده است. این درحالیست که فیلم در نتفلیکس ارائه شده است. حتی در همین فضا نیز این فیلم به لحاظ سیاسی به شدت مخالف جمهوریخواهان و به نوعی به طور واضح در راستای اهداف دموکراتها به نظر میرسد. شاید بتوان پررنگترین متهم مطرح شده در این فیلم را فیسبوک دانست و مطرح شدن مداوم بحث مرگ دموکراسی را در این فیلم در فاصلهی چند ماه مانده به انتخابات 2020 ریاست جمهوری امریکا کمی عجیب دانست.
گویا ماجرای انتخابات 2016 و انتخاب شدن ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا در حالیکه اتهام استفاده از بیگ دیتای فیسبوک و تبلیغات کمبریج آنالیتیکا و نهایتا انتخاب ترامپ بر خلاف تمام نظرسنجیها برای همهی دموکراتها بسیار گران تمام شده که از بیان فیک نیوز (خبر جعلی) پیتزاگیت و آسیبی که به حیثیت دموکراتها زد نیز در چنین فیلمی و در چنین زمانی نگذرند.
اما دومین موضوع و مهترین موضوع از نظر نگارنده، عدم در نظر گرفتن بستر ایجاد چنین فضا و سابقهی فرهنگی-تکنولوژیک جوامع غربی است که امروز نتیجهی آن را در چنین معضلی به تماشا نشستهایم.
فیلم معضل اجتماعی The Social Dilemma با بلاهت تمام، استراتژیهای کسب و کار، مدل کسب و کار business model انتخاب شده توسط کمپانیهای بزرگ به هدف درآمدزایی هرچه بیشتر به خصوص تبلیغات را ریشهی این اتفاق میداند درحالیکه دیگر امروز بر کسی پوشیده نیست که سیاستهای کلی فرهنگ غربی از مصرفگرایی Consumerismو فردگرایی Individualism گرفته تا تفکر غالب پیشرفت progress هر روزه و مسابقهی پیشرفت بین انسانها زیر سایهی اومانیسم به نوعی ریشهی تمام اتفاقات بد و پلید جهان است. مسابقهای که بین کشورها برای رشد اقتصادی بالاتر حتی به قیمت نابودی طبیعت و فراتر از آن ایجاد جنگهای مختلف در جهان به هدف فروش اسلحهی بیشتر حتی به قیمت جان انسانها است که روند کمپانیهای سیلیکون ولی را به این نقطه رسانده است.
اما در پایان باید گفت که شاید بتوان گلچین کردن سخنان متخصصین برای رسیدن به یک هدف خاص و آدرس غلطی که این فیلم در انتها به مخاطب خود میدهد را بزرگترین ضعف این فیلم دانست که آن را در حد یک فیلم تبلیغاتی برای دموکراتها در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری امریکا تقلیل میدهد.
سایر نقد فیلمهای سینمای جهان را اینجا بخوانید.
خیلی فیلم خوبی نبود به نظرم و پایان ضعیفی رو داشت
من این فیلم رو ندیدم اما طراحی کاور فیلم و اسم فیلم ضعیفه