نقد فیلم ما Us
فیلم ما Us اثر جوردن پیل یک دستاورد سینمایی خارقالعاده است.
این نقد فیلم ترجمه اختصاصی سایت فیلموویز از مجله نیویورکر است.
موفقیت فیلم برو بیرون Get Out ساختهی جوردن پیل (2017) فرصتی کافی برای فیلم جدیدش، فیلم ما Us ، ایجاد کرد؛ او در مصاحبهی اخیر خود با لوموند اشاره میکند فیلمبرداری فیلم ما Us دو برابر فیلم قبلی زمان برده است. فرصت بیشتر امکان تولید اثری با جاه طلبی بیشتر را برای او فراهم کرد: فیلم بین سال 1986 و زمان حال عقب و جلو میرود و در مقایسه با “برو بیرون” کنش آن گسترهی وسیعتری را از نظر جغرافیایی، دراماتیک و فکری در بر میگیرد. محدودهی خیالپردازانهی فیلم بسیار پهناور و چهار بُعدی است: کندوکاوی ژرف در جهان حقیقی زیرزمینی ای که مفهوم وهمآمیز “محل غرق شدن” [sunken place] را از “برو بیرون” وام میگیرد و به آن تجسمی فیزیکی میبخشد. در کنار اینها از قدرت افراطی و تغییرپذیر وجدان سیاسی در مورد ایده ای بهره میگیرد که اگرچه در طول دههها بالیده و رشد پیدا کرده اما برای مدت طولانی نمودی نداشته است.فیلم ما Us هیچ چیز از یک دستاورد خارق العاده کم ندارد.
با توجه به ساختار مشابه فیلم با درام هجوم به خانه [a home-invasion drama] فیلم ما Us فیلمی ترسناک به حساب میآید- هرچند اشاره به این نکته باید به خاطرمان بیاورد که “پدرخوانده” فیلمی گنگستری است یا “2001: یک ادیسهی فضایی” فیلمی علمی-تخیلی. ژانر ارتباطی با ارزشهای یک فیلم ندارد، چه از قواعد آن پیروی شده باشد و چه تخطی. مهم این است که جوردن پیل به استعاره ها و سنتهای ژانر ترسناک برمیگردد تا ریشههای فیلم خود را در بستر فرهنگ عامه مستحکمتر کند و البته در مرحلهی بعد آنها را از ریشه جدا کند. فیلم ما Us اهداف تشخیصی- و حتا خود-تشخیصی- خود را درون فرهنگ عامه جای میدهد. با نگاهی کلی موضوع آن آگاهی فرهنگی و نقطهی مقابل آن، ناآگاهی فرهنگی، است. عنصر حیاتی ژانر ترسناک برمحور اخلاق و سیاست استوار است- به عبارتی حقیقتهایی که به واسطهی خیالپردازیهای استعاری آشکار میشوند.
پیل به عمق دیانای نمادین فرهنگ عامه دست میبرد تا تاریخی ناپیدا و مبهم را در برابر ما قرار دهد؛ لحظه ای که آرام آرام میفهمیم اعمال و رفتار گذشته همچنان با سکوت و قدرتی ویرانگر در زمان حال در التهاب و تلاطماند. پس از میاننوشتهای که وجود شبکهی پنهان و گستردهای از تونلها (محلهایی رها شده برای ریل راهآهن و معدن) را در زیر خاک آمریکا اعلام میکند، کنش با یک اشارهی تاریخی آشنا برای همگان آغاز میشود: نمایی از تلویزیونی قدیمی که در آن تبلیغ “دستها دورتادور آمریکا” در حال پخش است؛ رویدادی نیکوکارانه در سال 1986 برای گردآوری اعانه که هدفش ایجاد زنجیرهای انسانی از ساحل [غربی] تا ساحل [شرقی] بود. (گوینده تبلیغ میگوید،”شش میلیون نفر به همدیگر میپیوندند تا با گرسنگی در آمریکا بجنگند.”)
در آن زمان، دختربچهای به نام آدلاید (که البته اسمش در ادامه ی فیلم و زمانی که بزرگ شده شنیده میشود) همراه پدرو مادرِ اهل مشاجره ی خود به ساحل سانتاکروز میآیند. دختر (با بازی مدیسون کوری) از پدر و مادر جدا میشود و به خانهی تسخیر شده و مجذوبکنندهای در کنار ساحل وارد میشود و در آنجا به سالن آینهها میرود، سالنی که یادآور نمونهای مشابه در “بانویی از شانگهای” اورسن ولز است. او درون آینه نه بازتاب خودش بلکه همزاد مادّی خودش را میبیند. بعد از این اتفاق، پدر و مادرش او را وحشتزده پیدا میکنند بیآنکه بدانند چه رخ داده. اکنون در زمان حال، آدلاید (با بازی لوپیتا نیونگو) با گیب ویلسون (با بازی وینستون دوک) ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است: نوجوانی به نام زُرا (شهادی رایت جوزف) و جیسن (ایوِن الکس) که به نظر هشت ساله می آیند. خانوادهی ویلسون خوشبخت به نظر میآیند- آنها به خانهی تابستانی کنار دریاچه میروند، جایی که گیب از روی هوس یک قایق موتوری میخرد (هرچند قایقی کهنه و درب و داغان). آدلاید در گذشته رقصنده بوده اما رقص را کنار گذاشته و حالا هم مشخص نیست آنها از چه راهی امرارمعاش میکنند. این روشن است که او به دلیل خانهی جنزده در کودکی از ساحل متنفر است؛ حالا همچنان در این ساحل خانهای با ظاهر اندکی متفاوت وجود دارد. خاطرات و یادآوریهای او نشان میدهد که ضربهی آن اتفاق در آن خانه- هرچه که بوده- او را در تمام زندگیاش گرفتار کرده است.
ویلسونها سیاهپوستاند؛ واقعیتی که تأثیر قابل ملاحظهی چندانی روی زندگیشان ندارد. جوردن پیل با دوری از کلیشهی آمریکاییهای سیاهپوست در سینما، آگاهانه آنان را در قالب کلیشهی خانوادهای نمایش میدهد که شرایط مالی خوب و جایگاه اجتماعی مستحکمی دارند و به لحاظ سینمایی حد وسط خانوادهای آمریکایی محسوب میشوند. به نحوی که گویی آنان به طور طبیعی و ناخواسته از چیزی استفاده میکنند که بوتس رایلی (Boots Riley) در فیلم خود، “ببخشید مزاحم شدم” [Sorry to Bother You]، “صدای سفید [سفیدپوستان]” نامیده است؛ بر اساس این دیدگاه که صدای سفیدپوستان مسلط در جامعه با کامیابی و موفقیت عجین شده. (حتا در اعتماد کاملاً بیخدشهی آنها به پلیس هم اشارهی نهفتهای به “برو بیرون” دارد.) همسفران آنان در سفر تابستانیشان خانوادهی سفیدپوست (و ثروتمندتر) تایلرها هستند: کیتی (الیزابت موس) و جاش (تیم هیدهکر) و دو دختر دوقلوی آنها، بکا (کالی شلدن) و لیندزی (نوئل شلدن).
شب وقتی آدلاید به خانهی تابستانی باز میگردد دلشوره میگیرد و به گیب میگوید حس میکند همزادش جایی در بیرون حضور دارد. “تموم زندگیم حس میکردم هنوز دنبالمه” و احساس او در این شب این است که “اون داره نزدیک تر میشه.” لحظاتی بعد، جیسن خانوادهای دیگر را میبیند که بیرون از خانه ایستادهاند و بعد معلوم میشود آنها چهار همزاد خانوادهی ویلسون اند با روپوش قرمز (مثل یونیفورم زندانیان)، صندل قهوهای و ژستی بیحرکت – دستهای یکدیگر را درست به روش همان تبلیغ دستها دورتادور آمریکا چسبیده بهم گرفتهاند و صدایی از آنها در نمیآید. طولی نمیکشد که همزادها به خانه هجوم میآورند. آنها با ویلسونها روبرو میشوند و همزاد آدلاید (نام او در تیتراژ “قرمز” است)- تنها کسی از میان این همزادان که حرف میزند- با صدایی گرفته و پر از مکث درخواست خود را بیان میکند.
فیلم ما Us همچون فیلم “برو بیرون” نتیجه ی ذوق هنری در کارگردانی است؛ جوردن پیل هر لحظه، هر دگرگونی، هرجزئیاتی که تأثیری وحشتناک دارد اما به شیوهای خوشایند پرداخت شده را با طنینی تصویرپردازانه و روانشناختی و با کنترل لحن در اجرا و ژست، پخته و غنی میکند. پیل در اینجا هم مثل “برو بیرون” نماهای نقطهنظر را به کار میگیرد تا مخاطبان را در موقعیت شخصیتها قرار دهد و تجربهی ذهنی و از هم گسیختهای را ایجاد کند که بازتاب آن همراه با وهم و هراسی متافیزیکی از جهانی است که ناگهان مضاعف شده. (با ارجاع مکرر به “پرندگان” هیچکاک به دگرگونی رازآمیز در نظم طبیعی اشاره دارد.) دقیقاً همانگونه که عنوان فیلم ما Us وعده میدهد (و همانگونه که درام عمل میکند: وقتی جیسن مزاحمان را شناسایی میکند میگوید، “این مائیم.”) فیلم پردهی سینما را به آینههای موجود در مکانهای تفریحی بدل میکند که انحرافات آن میخواهند اثبات کنند در جهان مخاطبانش، نسبت به جلوههای واقعی و آشناتر، بازنماییهایی حقیقیتر از وضعیت چیزها هستند.
در سرتاسر کنش فیلم ما Us یک دیدگاه متمایز آمریکایی با اشارهای واضح و هشدارآمیز به مفهوم سرنوشت ملّی وجود دارد که چندان آشکار نیست. آدلاید وقتی بچه بود پیامبر-ولگرد ساکتی را در ساحل میبیند که روی علامتی که به دست گرفته نوشته شده: “ارمیا 11:11”. در این فصل از کتاب مقدس خداوند به شرط آنکه مردم بر سر پیمان خود با او بمانند سرزمین انسانها را ضمانت میکند، اما هنگامی که آنان به “گناهان پیشینیان خود” بازمیگردند، با کیفر الهی روبرو میشوند: “پس این بود آنچه پروردگار گفت: مصیبتی برآنان نازل کردم که فراری از آن برایشان نبود. برمن گریه و مویه میکنند اما صدایشان را نخواهم شنید.” وقتی آدلاید از همزادهای خانوادهاش میپرسد، “شما آدما چی هستین؟” نوع واژگانی که به کار میبرد (“چی” به جای “کی”) بیش از آنکه توهینآمیز باشد درواقع هستیشناختی است: آیا آنها زندهاند یا مرده؟ آیا زامبیاند یا ربات یا مخلوقاتی از فضا یا توهمات خانوادهی ویلسون؟ پاسخ قرمز این است که “ما آمریکایی هستیم.” (حتا عنوان فیلم “ما” [Us] در U.S [ایالات متحده] طنین انداز است)
“ما” سرشار از تعلیق (افشای چرخشها یا حتا صحنههای ترسناکش به فیلم آسیب میزند) و تا اندازهای خونین است- ولی خونریزی به دقت در خدمت درام قرار میگیرد. دلیل اینها هرگز برانگیختن حس انزجار یا آزمایش آستانهی شوکزدگی یا مشمئز شدن تماشاگران نیست. (و در این مورد من به اندازهی کافی نازک نارنجی هستم.) به طور مشخص، خشونت عریان نگاهی جدی را به خطرات تهدید کنندهی زندگی فراهم میکند که شخصیتهای بورژوا را وادار میکند دستان خود را به عمل کشتن آلوده کنند- این نشاندهندهی چیزی است که آنان در برابرش میایستند و مجبورند با آن روبرو شوند، و این عمل تلاشی جهت حفاظت از خودشان است. با اینحال “ما” این امنیت، این رهایی را با کنایهای تلخ نمایش میدهد. (این موضوع آهنگ حمایتی فلورنس ریس Florence reece به نام “طرفدار کدام طرفی؟” Which side Are You On? را به ذهن میآورد.) پیرنگ این فیلم با توجه به ژانر آن بر مبنای ساز و کارهای ماشهی حساس hair-trigger عمل میکند به گونهای که در آن ترفند تعلیق با غافلگیریهای تفکربرانگیز در کنار موارد دراماتیک و احساسبرانگیز قرار میگیرد.
فیلم ما Us با تأکید پیشپینانه بر تونلها در پی آن است که نسخهی پیل از چیزی شبیه به “یادداشتهای زیرزمینی” داستایفسکی باشد، درست با همان صداهای آتشین رنج و عذاب از سوی کسانی که در غیراین صورت صدایشان ناشنیده میماند. (اینجا اشاره مختصری به شاهکار پرسرو صدای ساموئل فولر، “دالان شوک” shock corridor نیز وجود دارد.) اصطلاحی که پیوند میان ویلسونها و همزادهایشان را توصیف میکند “مهارکردن” tethering است، واژه ای که در گونههای دستوری پرتعداد خودش در طول فیلم تکرار میشود (نه صرفاً در اشارههای مکرر به “دستها دورتادور آمریکا”). ماهیّت پیوندها- پیوندهای اجتماعی، روابط خواسته و ناخواسته برخی مردم با برخی دیگر – در مرکز فیلم قرار دارد؛ به بیانی دیگر میل به متحد شدن با دیگران، جدایی عامدانه از دیگران یا بیتوجهی نسبت به آنان.
اکثر ارجاعات مرتبط با فرهنگ عامه- چه تیشرت کودکان با نوشتههایی مثل “هیجان”( تریلر) و “آروارهها” و چه وجود آهنگ هایی مثل “لرزشهای خوب” Good Vibrations و “گوربابای پلیس” F… the Police بر روی فیلم- صرفاً جنبهی تزئینی ندارند. دیدگاه افراطی پیل نسبت به نابرابری، نسبت به داراها و ندارها، نسبت به کسانی که داخلاند و کسانی که بیروناند، به نحوی واضح و درخشان در نگاه او به فرهنگ جاری و کلاسیک عامه بازتاب یافته است (از جمله ترجیع بندهایی بر ملودرام رمانتیک و بر مفهوم بیانگری احساسی به منزلهی چیزی به خودی خود تجملی). رسانههای جمعی در فیلم ما Us به عنوان فرهنگ مردم ثروتمند معرفی میشود، اگر نه در خاستگاههای اصلی هنرمندانش، در عوض در تولید، توزیع، بازاریابی، بسترسازی و قانونگذاری کار. […]
فیلم ما Us همدستی ناخواستهی کسانی را برجسته میکند که حتا آشکارا انسانهایی خیرخواه و با وجدان مسحوب میشوند اما در نظم ناعادلانهای که خود را به نحوی طبیعی و تغییرناپذیر نشان میدهد، سهیماند؛ نظمی که در حقیقت نتیجهی طراحیهای بدخواهانهای است که بخشی از رنج و زجر را در تیرگی باقی میگذارد. (این نظم توسط چه کسانی طراحی شده؟ فیلم اشارهای به نام آنها ندارد با وجود این اشارههای مختصر، پنهانی و غیرمستقیمی وجود دارد در جهت کلیای که از دریا تا دریاچه را در برمیگیرد. [“sea to lake” به اسپانیایی Mar-a-Lago نام عمارتی در فلوریدا که به عنوان اقامتگاه زمستانی رؤسای جمهور امریکا ساخته شد و بعدها ترامپ آنرا خریداری کرد. شاید اشارهی نویسنده به این موضوع باشد.) فیلم با یک پیچیدگی این جهان را دراماتیزه میکند – یعنی (بدون اینکه بخواهیم چیزی از فیلم را لو بدهیم) خطر واژگون کردن ارزشهای قراردادی و همزمان ابراز همدردیِ به شدت مشتاقانه. کافی است بگوییم فیلم ما Us همدردی خودش با اشرارِ ناآگاهش را حفظ میکند درحالیکه سرخوشانه حالت راحت و عادیِ فراموشی آنان- و در کل پوچی و بیمنطقی متداول در جهان- را به تمسخر میگیرد.
درک تازه و بدیع فیلم ما Us و جزئیات مجذوب کنندهی آن بخشی از دیدگاهی است که در محدودهی میان طعنهآمیزی افراطی و وجه تراژیک تعالییافته در نوسان است. این موضوع باعث میشود فیلم به خاطر تمام تعلیق، خشونت و مرزشکنی اخلاقی یادآوری لحظه به لحظهاش لذت بیشتری داشته باشد تا تماشاکردنش. زُرا بعد از به کاربردن سلاحی اتفاقی با درماندگی و خشمی تدافعی آرنجش را با خستگی تکان میدهد، گویی یک کار طاقتفرسای خانگی و معمولی را به سرانجام میرساند. گیب همزادان را با چوب فلزی بیسبال به مبارزه فرا میخواند و به نحوی کلیشهای صدای گویش سیاهپوستی به خود میگیرد انگار که از این طریق میتواند تهدیدکنندهتر جلوه کند. جیسن، مشکوک نسبت به همزاد خود (پلوتو)، سازوکاری شطرنجمانند میسازد که در نهایت به جلوهای شکوهنمد و دردناک میانجامد. همه نوع عناصر جهانساخته و عظیم در فیلم ما Us وجود دارد که تنها در پرتو گرهگشاییهای بزرگ و نهایی فیلم معنا میگیرند؛ مثل نمایش عجیب و خونین در ساحل سانتاکروز توسط همزادان خانوادهی ویلسون و همینطور موفقیت ابتدایی آدلاید به عنوان یک رقصنده (و توانایی همزاد او در استفاده از این مهارت بر علیه او).
برپاساختن اینگونهی یک جهان سادگی مضمونی ناخوشایندی دارد که پیچیدگی عمیقی را هم القا و هم پنهان میکند. فیلم ما Us اثری است که به مبارزهی تفسیرهای شسته رفته و تا حدودی آکادمیک میرود که به نقد جدید راه پیدا کردهاند. هماناندازه که فیلم دیدگاهی استعاری در مورد زشتی و وقاحت زندگی سیاسی و اجتماعی ارائه میدهد، دلالتهای مرتبط با زندگی درونی را نیز به نمایش میگذارد، پرتوافکنی به سبک و سیاق پیل که با استفاده از آن دیدگاه شخصی خودش را با کل این جهان منطبق میکند و بعد هم به نوبهی خود از تماشاگران میخواهد تا این جهان را با همان شدت و آگاهی و خیالانگیزیای ببینند که خودش میبیند. او نشان میدهد نتیجهی چنین تلاشی در ذات خود سیاسی و چه بسا دگرگون کننده و انقلابی است.
*منبع: نیویورکر
- ریچارد برودی / ترجمه: علی قاسمی منفرد
- ali.ghasemie@gmail.com
در کا فیلم جالبی نیست.
تخیلی و چیزای بیخودی و دور از ذهن.