نقد فیلم لباس شخصی
عوامل فیلم فیلم لباس شخصی
نویسنده و کارگردان فیلم لباس شخصی : امیر عباس ربیعی
بازیگران : توماژ دانشبهزادی، مهدی نصرتی، مجید پتکی، مهیار شاپوری، ماه منیر بیطاری، روزبه رئوفی
خلاصه داستان
فیلم لباس شخصی داستان کشف یک معما توسط یک افسر اطلاعات سپاه است. اما ردههای بالادستی سیاسی برای او مشکلاتی را فراهم میآورند و یاسر (مامور اطلاعاتی) سعی دارد بر همهی آنها غلبه کند.
نقد فیلم
فیلم لباس شخصی اولین اثر امیر عباس ربیعی در مقام کارگردان است. فیلم در فضای ابتدای انقلاب و در بستر اطلاعات سپاه و مقابلهی آنها با گروههای غیر همفکر و گهگاه مخل امنیت است و در این بین یاسر به عنوان یک مامور اطلاعاتی، ماموریت مطالعه و تحقیق بر روی مواضع حزب توده و تئوری سوسیالیستی آنها میشود.
مسئلهای که مدام در فیلم لباس شخصی تاکید میشود این است که تلقی حکومت و نهادهای امنیتی در فضای سیاسی کشور از حزب توده این است که این حزب همراه جمهوری اسلامی است و امامت امام خمینی را پذیرفته و به لحاظ سیاسی نیز با همکاری در افشای کودتای نوژه برادری خود را اثبات کرده و اصلا به صلاح نیست که دشمنی به دیگر دشمنان حکومت اضافه شود.
با تمام این احوالات و تحلیلها، یاسر اصرار به کار عملیاتی و اطلاعاتی روی حزب توده دارد و معتقد است که این حزب در حال ایجاد اخلال اطلاعاتی و جاسوسی برای شوروی است. همین موضوع درواقع اولین و مهمترین اشکال لباس شخصی است.
مشخص نبودن انگیزهی یاسر برای کاری در حال انجام است، آنقدر در طول فیلم مشخص است که حتی از اواسط فیلم به نقطه تعلیق فیلم تبدیل میشود و تماشاگر به نوعی برای کشف آن در فیلم یک حساب ویژه باز میکند اما وقتی این مهم در فیلم هیچگاه اتفاق نمیافتد عملا به یک عنصر آزاردهنده تبدیل میشود که چرا یک مامور امنیتی فارغ از ادلهی مشخص و با یک تئوری از پیش تعیین شده و با توجیهاتی مثل شم غریزی که یاسر آنرا وجدان مینامد یا کشته شدن فرزندش توسط عراق یا کلکل قدیمی با تودهایها به سمت اثبات ادعایی میرود که از قضا درست درمیآید!!!
اصولا انگیزهها و مراجع تصمیمگیری در بین نیروی اطلاعاتی بی هویت فیلم لباس شخصی مشخص نیست. حنیف به عنوان رئیس یاسر در همان ابتدا او را از کار بر اساس عقیده منع میکند و از او میخواهد بر اساس تکالیف کارمندی خود به انجام وظیفه بپردازد.
دیگر افراد این اداره اطلاعات هم هیچ شخصیت به خصوصی ندارند و به شدت کاریکاتوری در فیلم جانمایی شدهاند. بی دلیل از هم جاسوسی میکنند، بی دلیل خوشحال میشوند، بی دلیل به یکدیگر اتهام میزنند و تقریبا هیچ کاراکتر درست و به جایی در فیلم وجود ندارد.
به طور مشخص میتوان بیان کرد که احتمالا شناخت کارگردان محترم از نیروی اطلاعاتی آنقدر کم و هالیوودی بوده است که اگر این فیلم را بدون هیچ پیشزمینهای برای تماشاگر ایرانی نشان دهید، حتی آخرین گزینهی او برای چنین فضایی هم نمیتواند اداره اطلاعات سپاه پاسداران باشد. بدون شک اداره اطلاعات ترسیم شده در این فیلم یکی از بدترین تصاویری بود که میشد از یک نهاد انقلابی امنیتی نشان داد.
اما بخلاف این ضعف بزرگ که حجم عمدهای از فیلم لباس شخصی را نیز اشغال کرده است، تودهایهای فیلم خیلی خوب از آب درآمدهاند. از کیانوری و عاطفی گرفته تا هوشنگ و خرده تودهایهای فیلم همه و همه به تصاویر ترسیم شدهی تاریخ توده نزدیک هستند. بازی کاراکتر کیانوری و آرامش خاص او یکی از نقاط برجسته فیلم است. سکانس مراجعهی یاسر به هوشنگ در کارگاهی که هوشنگ کارگر آن است یکی از نقاط برجسته در شخصیتپردازی کاراکتر هوشنگ است. حتی جملهی آب هویج میخوری هوشنگ به یاسر و یا بازی اوراکتیو او در زندان در مقابل بازجو حسام نیز در چیدمان پازل جاافتاده است و همهی اینها در کنار گفتگوی هوشنگ با عاطفی در اتاق بازجویی و اتفاقات دراماتیک آن لحظه باعث میشود که پیام هوشنگ در انتهای فیلم مبنی بر حضور تودهایها در ارکان مختلف کشور برای بیننده باورپذیر شود.
درست است که همهی اینها باید از زبان شخصیت اول فیلم و یا برندهی مسابقهی بین این دو گروه بیان شود اما ضعف عدیده فیلمنامه این اجازه را به کارگردان نمیدهد که بتواند این مسئله را از جانب نیروی خودی پیگیری کند.
اساسا نیروی خودی در این این فیلم لباس شخصی یک نیروی احمق، همیشه در حال بازی خوردن، متشتت، منفعل و به معنای واقعی کلمه پلشت است که حتی بارها و بارها نیروی کنشگر خود را توبیخ میکند و همواره برای او یک ترمز بزرگ است. جدای از اینکه در واقعیت چنین موضوعی درست است یا خیر اما در فیلم چیزی که وجود دارد طرفداری کارگردان از یاسر به عنوان قهرمان است و تضعیف او درواقع تضعیف فیلم است حتی اگر در واقعیت سیستم اطلاعاتی کشور دارای چنین معضلاتی باشد.
از آن سو نیروی تودهای بسیار باهوش و هوشمند است. دقیق عمل میکند و همیشه یک قدم از نیروی اطلاعاتی جلوتر است. یک تشکیلات مخفی به شدت تشکیلاتی دارد که هر فرد بر طبق یک پروتکل دقیق عمل میکند و عاطفی حتی در لحظات آخر زندگی خود سعی در حفظ ساختار دارد و در انتها نیز حماقت مسئولین در پخش مصاحبهی کیانوری و مخفی شدن شاخههای سری حزب توده این هوشمندی را بیش از پیش تایید میکند درحالیکه قهرمان فیلم یعنی یاسر همچنان گیج و گنگ است و تازه با حرفهای هوشنگ است که مسائلی را درک میکند.
از سوی دیگر نیز تمام این پیروزیها با کمک یک ساواکی برای اطلاعات سپاه به دست آمده است. وگرنه تمام نیروهای ارشد اطلاعاتی ما در این فیلم یک سری نفهم نادان هستند که یا در پاکستان فریب انگلیس را میخورند یا فقط به دنبال این هستند که مثل برادر وحید، اطلاعات را از نیروهای پایین دست بگیرند و صدای موضوع را درنیاورند.
به طور کلی میتوان بیان کرد که فیلم لباس شخصی در این زمینه یعنی روایت داستان یک اداره اطلاعات که هیچ شباهتی به یک نهاد انقلابی آن هم در اوایل انقلاب ندارد، به شدت ضعیف عمل کرده است و در همین راستا نیز هیچ موفقیتی در خلق حتی یک شخصیت درست در این فیلم کسب نکرده و صرفا یک کارکاتور از یک سیستم پلشت اطلاعاتی به نمایش گذاشته است.
یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم نیز بدون شک عدم وجود یک اتمسفر مشخص برای فیلم است. درست است که در ابتدای فیلم یک مرور تصویری بر اتفاقات قبل و بعد از انقلاب اسلامی وجود دارد اما فیلم از فضای ابتدای انقلاب فقط یک سری ریشو و یک کیانوری و یک سری ادا اصول بی معنی دارد.
کافیست ماجرای نیمروز را در خلق چنین فضایی با المانهای ریز فضاسازانه در ذهن مرور کنید تا فاجعهبار بودن این فیلم را تشخیص دهید.
اما با تمام این احوالات میتوان فیلم را از جهت ترسیم یک فضای خاکستری در سیستم امنیتی کشور و به نوعی یک انتقاد از چنین وضعیتی تحسین کرد و ستود و از مسئولین فرهنگی شکایت کرد که چرا حتی در جشنواره فیلم فجر قسمتهایی از فیلم را سانسور کردهاند!!!!
سایر نقد فیلم های سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را اینجا بخوانید.