عوامل فیلم
نویسنده و کارگردان قسم : محسن تنابنده
بازیگران: مهناز افشار، سعید آقاخانی، مهران احمدی و حسن پورشیرازی
نقد فیلم قسم
“قسم” دومین ساخته بلند محسن تنابنده است که واکنش مردم در سایت ها و آمارگیری هایشان نشان می دهد حداقل از نگاه بینندگان نمره قبولی گرفته است. این نمره قبولی از نگاه نگارنده صرفا به سبب جذابیتی است که در موضوع وجود دارد و الا فرم اثر، متوسط تر از آن است که بتواند نظر بیننده را جلب کند کرد.
اگر قرار باشد خصیصه ای شاخص برای قسم جناب تنابنده در نظر بگیریم، بی شک این خصیصه تلویزیونی بودن اثر در فرم است. نماهای بسته فراوان که برای انتقال فشار به کلیشه ای ترین شکل ممکن ارائه می شود، استفاده از نماهای باز که صرفا برای فاصله گذاری میان سکانس ها استفاده می شود، لوکیشن محدود و بازی های کم رمق از مواردی است که قسم را به یک فیلم تلویزیونی نزدیک کرده است و دکوپاژ ابتدایی و حداقلی اش این نگرش را تشدید می کند.
دکوپاژ قسم و زاویه نگاه به مسافرین اتوبوس عینا قابلیت انطباق با نگاه فیلمی است که در آن از دانش آموزان خواسته می شود دانسته های خود را درباره موضوعی به اشتراک بگذارند. چیزی شبیه دکوپاژ سریال های نوجوانانه دهه70 شمسی که بیشتر زمان فیلم در مدرسه می گذشت. در این کلاس آقای تنابنده هر یک از بازیگران به نوبت از جا بر می خیزند، دیالوگی می گویند و با یک نگاه به چپ یا راست دست تدوینگر را برای کات زدن به نفر بعدی باز می گذارند. نفری بعدی هم باز همین کار را می کند و حداکثر فحشی چاشنی کار می کند برای نمک پراکنی در محیط سنگین فیلم. و نفر بعد برای خلاقیت از جا بر می خیزد ، قدمی در اتوبوس می زند ، پرخاشی می کند و باز به محل نشستن خود باز می گردد. و نفر بعد و بعد و بعد. و این گونه تمام زمان فیلم صرف نشستن و برخاستن شخصیت ها می شود. و در این بین دیالوگ هایی هم رد و بدل می شود که الزاما تناسبی با تصویر ندارد. این روند در بخش هایی واقعا فیلم را تبدیل به کلاس درس می کند که در آن مجموعه مقررات و قوانین قصاص، قسم خوردن، حقوق ولی دم و … به مضحکترین حالت برای بیننده شرح داده می شود.
قسم راه انتقال اطلاعات خود را به گفتگوی میان شخصیت ها محدود کرده است و تصویر غیر از نمایش یک سری چهره که به گرگانی ها هم شباهتی ندارند کارکرد دیگری ندارد. ضمن احترام به تلاش عوامل فیلم به نظر می رسد اگر همین دیالوگ ها به جای فیلم تبدیل به نمایشنامه ای رادیویی می شد، تغییری در حس بیننده نسبت به موضوع ایجاد نمی کرد.
” قسم ” بر خلاف فرم در موضوع به اثری سینمایی نزدیک است. موضوعی پر کشش که به راحتی توانایی درگیر کردن مخاطب را دارد. قصاص حقیقتا به خاطر ماهیت انتخاب گونه ای که در حکم الهی برای آن در نظر گرفته شده است از ماهیت جذابی برخوردار است و به همین دلیل خیلی از کارگردان ها له و علیه آن فیلم ساخته اند. از مننظرهای مختلف و با نگاه های متفاوت. از نگاه صرفا دلهره آور “می خواهم زنده بمانم” و نگاه نقادانه “هیس دختر ها فریاد نمی زنند” گرفته تا نگاه دراماتیک “دهلیز”. هرچند ساخت فیلم های با این موضوع نمی تواند نافی وجود چنین حقی در جامعه شود اما بی شک توان تاثیرگذاری بر نگاه عمومی نسبت به این مسئله را دارند.
سوال این است: قصاص به عنوان یک حق اجتماعی برای جلوگیری از قتل نفس یا قصاص به عنوان مجوز شرعی برای قتل نفس؟
قسم آن طور که از شخصیت های خلق کرده اش بر می آید ظاهرا به دنبال پاسخ به سوالات فلسفی پیرامون قصاص نیست و بیشتر زمینه اجتماعی تمایل به اجرای حکم آن را دستمایه خود قرار می دهد. فیلم در آغاز فرض را بر این می گذارد که اصلا قصاص خوب است و در ادامه به بررسی انگیزه اجرای آن می پردازد. انگیزه ای که از دیالوگ شخصیت ها به عنوان نمایندگان جامعه در دنیای فیلم -که همگی سطح پایین ، عقده ای، بیمار و فرصت طلب هستند- برداشت می شود چیزی جز باج خواهی مالی یا بالاکشیدن فرد دیگری بر چوبه دار نیست.
پایان بندی قسم در کنار بگومگوی شخصیت ها درباره قوانین قصاص تلاش دارد بیننده را درباره موضع قسم پیرامون اصل موضوع قصاص شیرفهم کند. تنابنده به شدت علاقه دارد از اتفاقات کوچک و پیش پا افتاده فیلم خود نتایج بزرگ بگیرد که به دلیل ضعف های موجود در کارگردانی، شخصیت پردازی و فیلمنامه موفق به این کار نمی شود و بدیهی است نتیجه ملغمه ای از حرف های سطحی و تصاویر بی ربط از آب در می آید که به سختی می توان کلیتی به نام فیلم را به آن نسبت داد.
این نقد فیلم بر اساس نسخه نمایش داده شده در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.