نقد فیلم سیانور
عوامل فیلم
کارگردان سیانور : بهروز شعیبی
نویسنده: مسعود احمدیان
تهیه کننده: سید محمود رضوی
بازیگران: مهدی هاشمی، بابک حمیدیان، هانیه توسلی، پدرام شریفی ،بهروز شعیبی و آتیلا پسیانی
خلاصه داستان
دهه 50 دهه تغییر مرام مجاهدین خلق از مسیر اصلی مبارزه و تبدیل شدن آن ها به یک گروه تروریستی است. مجاهدین برای تغییر رویکرد خود با مخالفینی روبرو بودند که مهمترین آن ها مجید شریف واقفی است. سیانور روایت تسویه نخبه های اسلامگرای مجاهدین توسط جوخه های ترور است.
نقد فیلم سیانور
“دهلیز” اولین ساخته بهروز شعیبی نوید دهنده ظهور کارگردانی مستقل بود که نگاهی خاص به موضوعات چالشی دارد. کارگردانی که دنباله روی هیچ کدام از جریان های اصلی فیلمسازی نبود و فیلم خودش را می ساخت. در آثار ساخته شده درباره حکم قصاص نگاه فیلمسازان بیشتر معطوف به تلخی مرگ و تاثیر شرایط اجتماعی در بروز جرم بوده است اما “دهلیز” با تغییر نگاه به سوی جنبه تادیبی و بازدارندگی این حکم راه دیگری را برای روایت انتخاب کرده بود. اتفاقی که به نوعی حرکت در خلاف جریان آب محسوب می شد. زمانی که فیلم های رئالیستی و تلخ جریان غالب فیلم های اجتماعی بود دهلیز بدون تلخ کردن کام مخاطب مضامین ناگفته را با زبان تصویر به جان بیننده نشاند. ردپای این بینش مستقل سینمایی، به طور کامل تر در “سیانور” هم دیده می شود.
پدیده مجاهدین و انحراف آن ها از مسیر اصلی مبارزه را می توان یکی از دراماتیک ترین برگ های تاریخ معاصر ایران دانست که پس از سال ها سکوت خود خواسته سینما، چند صباحی است مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است. سال گذشته دو فیلم “امکان مینا” و ” سیانور” نمایندگان این تم داستانی در میان آثار جشنواره سی و چهارم بودند.
سیانور با ضرباهنگ خوبی آغاز می شود. حرکات دوربین، کات های متوالی و صداگذاری خوب بیننده را در همان دقایق اول جذب فیلم می کند. البته حرکات دوربین در سکانس های ابتدایی شتابزده است و زبان تصاویر گنگ می نماید که با فضای کلی اثر همخوان نیست. در کنار این مسئله طرح انبوهی از نام های واقعی و مستعار در سکانس های اولیه بیننده را گیج می کند .خوشبختانه این نقایص پیش از آن که ضربه جدی به اثر وارد کند برطرف می شود تا بیننده بتواند با فیلم خو بگیرد و تمام توجه خود را به روایت داستان بدهد . از این نقطه زندگی با شخصیت های فیلم آغاز می شود.
شخصیت های سیانور شبیه به هیچکدام از شخصیت هایی نیستند که تا کنون از آدم های دهه 50 – هر چند محدود- به مردم نشان داده شده اند. چهره ای که از نیروهای ساواک، مجاهدین و نیروهای انقلابی ارائه می شود شاید به تصویر واقعی آن ها شباهت نداشته باشد اما به لحاظ شخصیت پردازی اغنا پذیر است و به راحتی می توان با آن ها ارتباط برقرار کرد. با وجود این که شخصیت های شکل گرفته خاکستری نیستند و از هویت داستانی برخوردارند اما نگاه طیفی به رفتار شخصیت ها باعث شده جایگاه قهرمان و ضد قهرمان به درستی تعریف شود و بیننده بتواند نسبت خود با آن ها را تعیین نماید. بی شک خلق فضایی اینچنینی که زحمت زیادی از گروه فیلمسازی برده یکی از برگ بنده های سیانور است.
وجود شخصیت های متعدد در سیانور نیازمند خرده روایاتی است که هر کدام مانند فیلمی کوتاه عمل کنند و توانایی به دوش کشیدن بخشی از بار روایی داستان را داشته باشند. منظور نگارنده از عمل کردن مانند فیلم کوتاه این است که نسبت آن با کلیت داستان، چرایی وجود آن و چگونگی آغاز و پایان آن مشخص است. در حقیقت این خرده روایات هستند که سرنوشت شخصیت های فرعی نظیر لیلا، افراخته و صمد را تعیین می کنند. سیانور خود را ملزم به توضیح درباره سرنوشت شخصیت های فرعی می داند اما با نگاهی به نحوه پایان خرده روایات، به این نتیجه می رسیم که شعیبی و تیم نویسندگان اثر، بیشتر به دنبال تطهیر کردن شخصیت ها بوده اند و کشته شدن آن ها را بعنوان راه حل این موضوع در نظر گرفته اند. درست است که با فکت هایی نظیر” زندگی چریکی شش ماه بیشتر به درازا نمی کشد” و نشانه هایی از این دست، این عاقبت برای آن ها قابل پیش بینی است اما در نظر گرفتن سرنوشت دیگری برای بعضی شخصیت های فرعی می توانست تاثیر فیلم بر مخاطب را بیشتر کند. خرده روایت همسر شریف واقفی می توانست یکی از گزینه های فیلمساز برای این کار باشد.
از نکات مثبت سیانور می توان به طراحی صحنه و لباس خوب و همخوانی آن با گریم بازیگران اشاره کرد. بازنمایی از فضا و آدم های دهه 50 طبیعی جلوه می کند و در حد خود از آن استفاده می شود. گاهی فیلمسازان تنها با ارائه المانی از پیش تعریف شده قصد انتقال تمام تفکرات یک شخصیت را دارند. اما این اتفاق در سیانور رخ نداده است و صرف سبیل چریکی بعنوان جزئیات تمام روحیات و تفکرات یک چریک در نظر گرفته نشده و از گریم فقط کارکرد اصلی آن گرفته شده است.
موسیقی متن سیانور هم از کارکرد مناسبی برخوردار است و توانسته بار فیلم را در پلان های احساسی به دوش بکشد. در مجموع تمامی ارکان فیلم خوب و یکدست عمل کرده اند.
فارغ از بحث های فرمی، سیانور راه دهلیز را پیموده و بر خلاف جریان حاکم سینمایی حرکت کرده تا تصویر باورپذیرتری از نیروهای امنیتی دستگاه حاکمه ارائه نماید. که . اما در برخی سکانس ها فیلم از آن سوی بام افتاده است و بیننده خود را طرف رژیم احساس می کند و مانند بازی حق به جانب جناب پسیانی تمامی نیروهای مبارز را به عنوان آنارشیست و مخل امنیت مردم در نظر می گیرد.
فارغ از بحث های فرمی، سیانور راه دهلیز را پیموده و بر خلاف جریان حاکم سینمایی حرکت کرده تا تصویر باورپذیرتری از نیروهای امنیتی دستگاه حاکمه ارائه نماید. که . اما در برخی سکانس ها فیلم از آن سوی بام افتاده است و بیننده خود را طرف رژیم احساس می کند و مانند بازی حق به جانب جناب پسیانی تمامی نیروهای مبارز را به عنوان آنارشیست و مخل امنیت مردم در نظر می گیرد. سیانور اشاره ای به رفتارهای نادرست حکومت که باعث ایجاد چنین گروه هایی شده ندارد و حتی در کپشن ابتدایی فیلم هم اشاره ای به آن نمی شود. منظور نگارنده از طرح این موضوع گرفتن انگشت اتهام طاغوت پرستی به عوامل سیانور- که همگی از خوبان سینمای ایران بشمار می آیند- نیست بلکه هدف، طرح ضعفی است که در بسیاری از آثار سیاسی-تاریخی سینمای ایران مشاهده می شود وآن حساب باز کردن فیلمساز بر دانسته های بیرونی مخاطب است. فیلمساز نباید هیچ حسابی روی دانسته های قبلی مخاطب باز کند . ذهن مخاطب زمان ورود به سینما تخته سیاهی است که اثری از هیچ نوشته و نگاره ای روی آن نیست و هر چه فیلمساز به او نشان دهد روی آن نقش می بندد. بیشتر مشکلات و حفره های سیانور هم ناشی از همین تلقی اشتباه است.
بهروز شعیبی دومین تجربه کارگردانی خود را استوارتر برداشته است و خیلی زود به سطحی از پختگی رسیده است که می داند باید بدون هیچ ادعا و خودنمایی ردپای خود را از روی فیلم بردارد تا به اثر فرصت پرواز دهد. دکوپاژ سینمایی سیانور میان تماشای فیلم در تلویزیون و بر پرده نقره ای تمایز ایجاد کرده و اثری در شان سینما ارائه کرده است.امید است این کارگردان خوش آتیه بدون توجه به حاشیه هایی که برای همه کس و در همه جا وجود دارد فیلم بسازد و دیدگاه خود را درباره موضوعات ناب در قالب تصاویر به بیننده نشان دهد نه با مصاحبه و بیانیه خواندن.
سیانور آخرین فیلم سینمای ایران است که با نگاتیو 35 میلیمتری ساخته شده است و خوشبختانه توانسته خاطره خوبی از این نوستالژی بر جای گذارد. سیانور بر خلاف نامش از چنان لطافتی برخوردار است که عشق فیلم ها را تا روشن شدن کامل همه چراغ ها و خالی شدن سینما روی صندلی نگه می دارد و برخی سکانس های آن اذن ورود به حافظه تصویری را می یابند. آخرین ساخته شعیبی از آن دسته فیلم هایی است که بدون توجه به دغدغه های شخصی و با توجه ویژه به ذات سینما ساخته شده و سینما بیش از هر چیز دیگری در آن ظهور و بروز دارد. امید است آثار اینچنینی به جای آن که هر چند سالی یک بار ساخته شوند سالی چند بار پرده نقره ای را آذین کنند تا زمینه را برای آشتی ملی همه اقشار جامعه با سینما فراهم کند.
برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای ایران روی لینک کلیک کنید.