نقد فیلم تعارض (ریست)
عوامل فیلم
نویسنده و کارگردان فیلم تعارض (ریست) : محمدرضا لطفی
بازیگران : سودابه بیضایی، رضا بهبودی، محمد صدیقی مهر، حامد رحیمی نصر، پریسا محمدی، رقیه افشینپور
خلاصه فیلم
تعارض (ریست) داستان یک بیمار روانی یا یک پرکتیکال سوبجکتیویست فلسفی است که سعی دارد معنای زندگی را کشف کند و یا به نوعی معنایی به زندگی خود ببخشد اما در فیلم به سرنوشت نامعلومی دچار میشود.
نقد فیلم تعارض (ریست)
فیلم تعارض (ریست) آخرین اثر محمدرضا لطفی در مقام کارگردان پس از فیلم روایت ناپدید شدن مریم است. اینکه تعارض با ریست به عنوان نام جایگزین چه ارتباطی دارد به واقع مشخص نیست و به نظر نگارنده هیچ ارتباطی بین این دو نمیتوان برقرار کرد. به هر روی تعارض داستان رضا تمدن (با بازی رضا بهبودی) را 3 روایت گوناگون بیان میکند.
در 2 روایت رضا تمدن یک لیسانسهی ادبیات است که بنا بر اقتضائات زمانه مشغول به کار تدوین فیلمهای عروسی است و (به گمان نگارنده) یک ازدواج ناموفق با سمیرا داشته و در حال حاضر نیز عاشق زنی به نام شهلا (با بازی سودابه بیضایی) شده است.
در یک روایت دیگر رضا تمدن یک کارمند بانک است که یک همسر و دو فرزند دارد اما در تصوراتش خود را یک لیسانسهی ادبیات میبیند که کار تدوین فیلمهای عروسی انجام میدهد و فردی افسرده است.
جدای از داستان مبهم فیلم تعارض (ریست) با یک روایت به شدت الکن و ژستوار و از سر ناآگاهی، روایت فرمال فیلم به سمت انتخاب نظرگاه دوربین در جایگاه دوربینهای مداربسته رفته است. درواقع کل فیلم از زاویه دید دوربینهای مداربسته برای بیننده روایت میشود. رضا تمدن در دفتری کار میکند که توسط آقای گوران با دوربین مداربسته کنترل میشود و به همین جهت او را در محل کار با آن دوربینها میبینیم.
همچنین رضا به علت مریضی مادرش خانه را با دوربینهای مداربسته کنترل میکند که به همین جهت او را در خانه با آن دوربینها میبینیم. در خیابانها نیز دوربینهای مداربسته هستند که او را به ما نشان میدهند. در جایی از فیلم آقای گوران که شغلهای متعدد دارد و همهی آنها را با دوربین مداربسته کنترل میکند، هاردی را به رضا تمدن میدهد و او را مامور میکند که محتویات آن را بررسی کند.
از طرفی رضا تمدن متوجه میشود که گوران یک آرایشگاه زنانه نیز دارد و اینجاست که فیلم دارای یک ایدهی به شدت درخشان میشود که تا مدتها بیننده را به خود جلب میکند و آن ایده اینست که یک نفر دیگر که یک زن است از پشت دوربین مداربسته او را میبیند.
این موضوع به عنوان یک تردید بین توهم و واقعیت، مدتی از زمان فیلم را به خود اختصاص میدهد و در همین نقطه است که رضا به رقص با آهنگهای شاد میپردازد که عملا تنها نقطه امیدبخش فیلم در حفظ ریتم و پراندن خواب تماشاگر در ادامه فیلم تعارض (ریست) است. اما این ایدهی درخشان با هدایت شخصیت رضا به سمت یک انسان سایکوپاد عصبانی به کلی از بین میرود.
تو گویی آرام آرام هدایت روانکاو برای حل مشکل او، رضا را به سمت نمایان شدن یک وضعیت روانی میبرد که تماشاگر را به یاد “3 چهره ایو” ناتالی جانسون میاندازد که خانم وایت 3 صورت متفاوت شخصیتی دارد اما اینجا در پایان فیلم مشخص میشود که تعارض (ریست) حتی دکتر لوتری هم ندارد و پشت دوربین روانشناس نیز هیچ فردی نیست.
با آنکه رضا بهبودی در ایفای نقش یک احمق روانی موفق بوده اما تمام تلاش کارگردان در شخصیتپردازی این کاراکتر آن هم به کمک نریشن آزاردهندهی مداوم فیلم در حد نام، نام خانوادگی، محل سکونت و نهایتا کد ملی و شماره شناسنامه است.
توصیف حال روانی فرد و تعارض بین شخصیتهای چندگانهاش به هیچ عنوان تکمیل کننده کاراکتر نیست و از او ذهنیتی برای تماشاگر نمیسازد. کاراکتر آنگاه ساخته شده است که بتواند همذاتپنداری تماشاگر با کاراکتر را ایجاد کند. ویژگیای که تعارض از آن بیبهره است.
کارگردان محترم همچنین سعی دارد از ویژگیهای ابتکارش در زمینه نظرگاه یعنی نظرگاه دوربینهای مداربسته در راستای پیشبرد داستان و شخصیتپردازی کاراکترها استفاده کند اما متاسفانه در این زمینه نیز موفق نیست و به دام یک فرمگرایی بی حاصل میافتد.
نماهای فیلم با الهام از تصاویر دوربینهای مداربسته گهگاه به 4 قسمت تقسیم میشود و گهگاه زوایای مختلفی از لوکیشن یک خانه در یک زمان یا تصاویری از این دست نشان میدهد که کارکرد خاصی نمیابد و فقط در چند جا که یک رد روحوار از رضا در تصویر میماند راهگشا است که آنهم به مانند فیلم three در راستای هدف فیلم نیست و صرفا یک ادای فرمال است.
اما همین چهارپاره شدن تصویر گاهی دو به دو در زمانهای گوناگون تقسیم میشوند یعنی دو تکه از تصویر در یک زمانی هستند و دو تکهی دیگر در زمانی دیگر که به واقع شاهکار است!!! تدوین گیجکننده در کنار داستان و سیر داستانی تخیلی و ناموزون به انضمام نریشنهای گاه و بیگاه دیوانهکنندهی رضا را که در کنار دو تکههای زمانی بگذارید تا متوجه شوید که درهنگام دیدن فیلم تنها میتوان به انتظار سکانس رقص رضا با آهنگ شاد نشست و تحمل کرد.
اما مهمترین معضل فیلم بدون شک توهم کارگردان در روایت یک توهم است. اگر شاخههای اپیستمولوژی را در شناخت و ارتباط با جهان خارج به 3 دسته کلی تقسیم کنیم به شرط آنکه نظریات روانشناسانه را نیز در همین 3 دسته بگنجانیم، کارگردان محترم باید در طرف یکی از این نظریات بایستد.
اگر معتقد به آبجکتیویسم روش شناسانه است و به واقع اعتقاد به حل توهم رضا در زندگی سوم یعنی کارمند بانک بودن دارد باید تحت یک معالجهی پزشکی روانشناسی قرار گیرد چرا که طبیعتا رضا تمدن در زندگی سوم خود دیگر واقعا نزد یک روانشناس آمده و صرفا دوربین مخاطب او نیست.
اگر معتقد به سوبجکتیویسم محض مقولی با تکیه بر ساخت معنا و روانشناسی انگیزشی است پس جایگزین کردن فردی به جای فرد دیگر و یا دار زدن خود آنهم با آموزش گرفتن از اینترنت در این وضعیت میتواند چه معنایی داشته باشد!!!
اگر معتقد به شناخت اگزیستانسیالیستی است و او را یک کنشگر تاثیرپذیر و تاثیرگذار میداند پس دیگر نماهای پایانی و خالی بودن تمامی دوربینها از فیلمبردار و تمامی معناها از معنی در چنین جهان درونی و بی مفهومی از چه روی اتفاق میافتد!!!
مشکل اینجاست که عوامل محترم فیلم یا خود را از دکارت و کانت و هایدگرو گادامر بالاتر و صاحب نظرتر میدانند و در حال انداختن طرحی نو هستند که به دقیقا توهمی بیش نیست و یا به واقع نه خود میدانند چه میگویند و میخواهند که دیگران این موضوع را بفهمند که حرفی برای گفتن ندارند بنابراین در چنین وضعی بهترین راهکار همین گنگ نمایی و ابهام است.
به هر روی فیلم تعارض (ریست) جذابیتهای در روایت کمیک و بازی تخت و بی تفاوت رضا بهبودی با ویژگی استونی فیسی او و همچنین بداعتی در روایت با دوربینهای مداربسته در سینمای ایران دارد و از آن سو ضعفهای بسیار جدی در روایت داستانی و فرم روایی به خصوص سیاه سفید بودن دارد که کار را به شدت برای تماشاگر در تعقیب فیلم سخن میکند و بعید است بتواند با بیننده عام ارتباط خاصی برقرار کند.
سایر نقد فیلم های سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را اینجا بخوانید.