نقد فیلم ارتفاع پست
نقد فیلم ارتفاع پست | نگاهی به ارتفاع پستی که گذشت به بهانهی امروزی که آمد
عوامل فیلم
نویسنده: اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمیکیا
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
بازیگران: حمید فرخنژاد، لیلا حاتمی، گوهر خیراندیش، امیر آقایی، احمد کاوری، رضا شفیعیجم، رامتین خداپناهی، محمدعلی اینانلو، شهرام قائدی، فرشته سرابندی، امیرکاوه آهنینجان، کهدی ساکی و سیروس همتی
خلاصه فیلم
ارتفاع پست راوی داستان یک هواپیماربایی از سوی انسانی جان به لب رسیده است که به دنبال احقاق حقوق اولیهی خود است. قاسم (با بازی حمیدفرخ نژاد) که ادعا میکند برای خانواده و دوستانش در یک شرکت صنعتی در بندرعباس کار پیدا کرده، آنها را سوار هواپیما میکند اما مشخص میشود که او به دنبال هواپیماربایی و انتقال آن به کشور دیگری است که بتواند شرایط اولیهی یک زندگی معمولی را در ازای کار او فراهم کند. قاسم که در این راه زندگی خود و خانوادهاش را به قمار نشسته است، در پایان بازندهی این قمار میشود.
نقد فیلم
ارتفاع پست دوازدهمین فیلم بلند ابراهیم حاتمیکیا به سال 1380 و یکی از نمونه فیلمهای نادر با موضوع هواپیماربایی در سینمای ایران است. نگارندهی این متن به عنوان یک جوان و فردی که در اصطلاحات سیاسی امروز به نسل سوم انقلاب مشهور است، تصویر و درک دقیقی از فضا و بستر سیاسی-اجتماعی ساخت و اکران این فیلم نداشته و مواجه من با آن به سالها بعد از هیاهوی فیلم بازمیگردد. به هر روی فرصت مجددی دست داد تا به بهانهی حضور در برنامهی نقد و بررسی سینمای ایران در هیسپان تیوی مجددا این فیلم را مورد بررسی قرار دهم و این بار به این فیلم به مثابهی یک اثر به تاریخ پیوسته بپردازم. به طور مشخص آن چیزی که دغدغهی قهرمان یا شخصیت اول فیلم در سالهای اولیهی دهه هشتاد است، امروز شاید مهمترین دغدغهی جوان نسل سوم انقلاب باشد و آن چیزی نیست جز بهرهمندی از حقوق اولیهی حیات که در بیان قاسم (حمید فرخنژاد) با عنوان یک زندگی معمولی با 8 ساعت کار، 8 ساعت خواب و 8 ساعت در کنار خانواده عنوان میشود. جالب است که نسل من در این فیلم سه نماینده دارد، دو جوان یا نوجوان از بستگان قاسم که قاعدتاً امروز در دهه سوم زندگی خود هستند و فرزند معلول قاسم که اگر در آن دوران به سالهای ورود به مدرسه نزدیک بوده باشد، حالا دیگر چند سالی بیشتر تا 30 سالگی فاصله ندارد اما اگر تا امروز از کشور نرفته باشد، شاید همچنان بخواهد تصمیمی همانند تصمیم پدرش بگیرد تا شاید بتواند از یک زندگی معمولی در این کشور برخوردار شود. داستان این فیلم بر اساس یک رویداد واقعی که در ۲۳ آذر ۱۳۷۹ در مسیر اهواز به بندرعباس انجام شد، ساخته شده بود. در آن هواپیما، ۲۳ نفر از اعضای یک خانواده حضور داشتند که سه نفر از آنها به سرگروهی خالد حردانی اقدام به این هواپیماربایی کردند که پس از عدم موفقیت نقشهشان دستگیر شدند. حکم اولیه برای این متهمان، اعدام برای سرگروه و حکم حبس 15 و 20 ساله برای شرکای او در این هواپیماربایی بود. بیش و کم شاید بتوان سرنوشت هرکدام از شخصیتهای دیگر این فیلم را نیز در سالهای ابتدای قرن جدید حدس زد که مثلا چه بر سر برادرزنهای قاسم پس از آزادی از زندان و در دوران برجام و پسابرجام افتاده است؟!!! یا مثلا دختر خلبان هواپیما در کجای جهان است؟!!! آیا زندگی ماموران امنیت پرواز شبیه به زندگی ابوالفضل (با بازی رضا شفیعی جم) است؟!!! دختر جوانی که کلاهگیس بر سر داشت به چه سرنوشتی دچار شده است؟!!! این مسئله را به ذهن خلاق خوانندگان واگذار میکنم اما همچنان تاکید دارم که موضوع فیلم، همچنان تازه است. مسئله همچنان تبعیض، توزیع نامتوازن ثروت در جامعه، فساد و بیعدالتی است که ارتفاع این هواپیما را هر روز پستتر میکند و خدا به داد ما برسد…
قاسم با تمام قهرمانهای حاتمیکیا از حاج کاظم آژانس و حیدر بادیگارد گرفته تا رحمت خروج فرق دارد. اعتراض او نه آنقدر ارزشی است و در حکومت خریدار دارد که برایش هلیکوپتر به پرواز درآورند یا نمایندهی دولت را برای پیگیری مطالباتش به سراغش بفرستند و نه آنقدر خریدار ندارد که او را به شهادت برسانند. قهرمان ارتفاع پست یک اعدامی است که در روند اعتراضش به درد نان یا پس از بازپسگیری هواپیما اعدام میشود یا در کف خیابان به ضرب گلوله از بین میرود و لقب شهید میگیرد.
اما ارتفاع پست با آنکه آینهی تمامنمای جامعهای در حال عبور از یک مسیر معینشدهی جهانی به نام توسعه است، اما در جایگاه یک فیلم توانسته است که نقد صریح خود به روش طی کردن این مسیر را بیان کند و امروز پس از گذشت سالها به نظر میرسد که این نقد وارد بوده و متاسفانه نه تنها هیچ تدبیری برای آن اندیشیده نشده بلکه اوضاع از آن روز به مراتب بدتر شده است. این نوشته به دنبال مقصر این ماجرا در بازیهای سیاسی کشور نیست و هیچ گرایش جناحی، حزبی یا مسلکی نیز ندارد و اتفاقا این مسئله تبیین یکی از ابعاد شخصیت قاسم به عنوان قهرمان فیلم است که در مرز باریکی از خواست اجتماعی حرکت میکند که نمایندهی هردو طیف سیاسی کشور، یکی به زبان زور و تهدید و دیگری به زبان فریب و تزویر به دنبال سرکوب خواست او هستند. قهرمانی که چه تحت تاثیر نگاه خنثی و منفعل اصغر فرهادی و چه به علت محافظهکاری حاتمیکیا در نمایش قهرمان بیگانه با مسائل انقلابی، حتی رمق یک قهرمان کنشگر فعال را ندارد و صرفا یک طغیانگر خسته است که نه فرصت تبدیل شدن به قهرمان را دارد و نه توان چنین کاری در او وجود دارد. قاسم با تمام قهرمانهای حاتمیکیا از حاج کاظم آژانس و حیدر بادیگارد گرفته تا رحمت خروج فرق دارد. اعتراض او نه آنقدر ارزشی است و در حکومت خریدار دارد که برایش هلیکوپتر به پرواز درآورند یا نمایندهی دولت را برای پیگیری مطالباتش به سراغش بفرستند و نه آنقدر خریدار ندارد که او را به شهادت برسانند. قهرمان ارتفاع پست یک اعدامی است که در روند اعتراضش به درد نان یا پس از بازپسگیری هواپیما اعدام میشود یا در کف خیابان به ضرب گلوله از بین میرود و لقب شهید میگیرد. او درحالیکه همهی افراد چشم امید به او بستهاند تا با شغلی که به آنها میدهد بتوانند سری در سرها دربیاورند، مدارک هویتی خود را از پنجرهی ماشین بیرون میاندازد و جان ناقابل خود را در این راه برای رسیدن به یک زندگی معمولی قمار میکند و در این قمار نیز میبازد.
فیلم با آنکه داستان نحیفی دارد و بر مبنای یک خط داستانی ساده پیش میرود اما دارای فیلمنامهی قوی و با نقطهگذاریهای تعلیقی مناسب است. در ابتدای فیلم تعلیق نیامدن قاسم و از دست دادن هواپیما، مخاطب را درگیر شناخت قهرمان میکند. بلافاصله تعلیق ورود اسلحه به هواپیما، بیننده را به شدت با موضوع درگیر میکند اما باز هم در قدم بعدی و زمانیکه همسر قاسم به نام نرگس (با بازی لیلا حاتمی) خبر از در کار نبودن اسلحه میدهد، تعلیق چگونگی هواپیماربایی آغاز میشود و همینطور تعلیقها ادامه پیدا کرده و مخاطب را درگیر چگونگی پیشبرد همین داستان نحیف نگه میدارد. در این بین یکی از مهمترین عوامل حفظ ریتم فیلم را میتوان بازیهای بسیار زیبای بازیگران فیلم و به خصوص نقشآفرینی هنرمندانهی گوهر خیراندیش دانست. این مسئله در کنار هنر کارگردان در حفظ ریتم تصویری در قابهای دو نفرهی فیلم دوچندان شده است. حاتمیکیا در این فیلم مدام از قابهای دو نفره و گفتگوهای بین دو سوی کادر بهره میبرد. در مقاطع مختلف و به دست افرد مختلف، هواپیما به شکل آگاهانه به دو سمت “با من” یا “علیه من” تقسیم میشود و این تردید و دوگانگی در بسیاری از قابهای دو نفره و مناظرات افراد با یکدیگر نیز وجود دارد که از طرفی پیشبرندهی داستان و از سوی بیانگر اعتقادات و تنوع فکری آن جامعهی کوچک به عنوان نمایندگان جامعهی کشور است.
جالب است که این دوگانگی نه تنها در بین جامعه بلکه در بین کادر امنیت پرواز به عنوان نمایندگان ارکان حاکمیت یا طیفهای سیاسی حکومتی یا دولتی نیز وجود دارد. محافظین هواپیما نیز دارای دوگانگیهای خاصی هستند. اما نکتهی ظریف و دقیق ماجرا اینجاست که این تفاوتها چه در بین نمایندگان مردم در فیلم و چه در بین نمایندگان طبقهی حاکم در فیلم، فقط و فقط منحصر به روش است. کاراکترهای مسافرین در فیلم همگی ناراضیاند، عدهای روش قاسم را میپسندند و عدهای این روش را راهحل مشکل خود نمیدانند. در نگرش مامورین به مسافرین نیز تفاوتی وجود ندارد اما هرکدام روش خاص خود را دارند. این افراد به نوعی نمایندهی هردو طیف سیاسی کشور هستند که راه نجات کشور را توجه به خواست مردم نمیدانند، فقط یکی به زبان زور و تهدید و دیگری به زبان فریب و تزویر به دنبال سرکوب خواست آنان هستند.
بنابراین این فیلم نیز همچون بسیاری از فیلمهای حاتمیکیا به سمت و سوی بازی با نمادها و نمایندگان جامعه در فیلم میرود و به نوعی سعی در دیدن جهان از دریچهی نگاه آنها دارد که اوج این اتفاق نیز در سکانس پایانی فیلم یعنی سقوط هواپیما قابل مشاهده است. جایی که دوربین بعد از مدتها از هواپیما بیرون میآید و در نمای مدیوم، افراد را پشت پنجرههای هواپیما نشان میدهد در حالیکه هرکدام از آنها در پی توصیف مکان سقوط هواپیما هستند. یکی میگوید اینجا جنگل است، یکی میگوید اینجا بیابان است، یکی میگوید دریاست، یکی از مامورین با تردید از اینکه اینجا ایران است یا نه سخن میگوید و دیگر مامور امنیت پرواز میگوید همینکه امریکا نیست، خوب است. هرکس از دریچهی نگاه نمادین خود به این منظره نگاه میکند و توگویی هرکس از دریچهی نگاه خود آیندهای را ترسیم میکند که طفل به دنیا آمده از پس این دوران قرار است در آن زیست کند.
به هر ترتیب با آنکه ارتفاع پست چه به لحاظ داستانی و چه به لحاط فنی، یک اثر متوسط در کارنامهی نویسنده و کارگردان سرشناس خود به حساب میآید اما از حیث پرداخت به موضوعی عمیق در جامعهای درحال توسعه و با توجه به وجوه اجتماعی و تاثیرات نسلی آن بر آیندهی کشور قابل توجه است. در این نوشته سعی بر آن بود که از نگاهی دورتر از زمان فیلم، به آن نگاه شود و به نوعی یک برداشت بهروز از این فیلم ارائه شود.