سیری در سریال های دفاع مقدس
مروری بر سریال های دفاع مقدس
پس از حمله رژیم بعث به ایران و آغاز دفاع مقدس ژانر جنگ وارد سینما و تلویزیون ایران شد، ژانری که پس از مدت کوتاهی توانست جای خود را ابتدا در میان فعالان حوزه فرهنگی و هنری پیدا کند و در وهله نخست ادبیات و شعر جنگ شکل گرفت و به تبع آن فیلمسازان و سینماگران وارد عرصه تولید آثار خود با مضامینی در قالب دفاع مقدس شدند. ژانر دفاع مقدس تنها به وجه جنگ در این عرصه نمیپردازد، بهگونهای که مواجهه با این ژانر در ایران با پرداخت جنگ در سینمای ملل دیگر متفاوت است. دفاع مقدس در ایران اصالتی اعتقادی پیدا میکند که بنمایه اصلی آن را باورهای دینی شکل میدهد، باورهایی که بر حفظ تمامیت ارضی کشور و دفاع از کیان وطن و خانواده استوار است؛ به همین سبب هنرمندان این عرصه نهتنها وجه تکنیکی و فرمی بلکه محتوای آثار را به صورت جدی مورد پژوهش قرار میدهند و برای بسیاری از فعالان این عرصه، دفاع مقدس تنها یک ژانر و یک امکان برای فیلمساز نیست بلکه ساخت فیلم در این حوزه از دغدغهای که هنرمند دارد شکل میگیرد. البته آثاری که در این زمینه ساخته شدهاند با شدت و ضعفهایی روبهرو هستند که باعث میشود یک اثر از میان دیگر فیلمها مورد توجه بیشتر یا کمتری قرار گیرد.
اما هنرمندان تنها به ساخت فیلم سینمایی برای بازگویی آنچه در جبههها و بعضا پشت جبههها در جریان است، بسنده نکرده و ساخت سریال های دفاع مقدس را نیز با این مضامین در دستور کار قرار دادند. سریال تلویزیونی با توجه به فرصتی که برای پخش در تلویزیون پیدا میکند، میتواند مخاطبان زیادی را درگیر خود کند.
شاید بتوان گفت تفاوت ماهوی آثار سینمایی با آثار تلویزیونی یا سریال های دفاع مقدس پرداخت هرکدام از آنها به مثابه داستانپردازی برای قوام فیلم است، پرداختی که در آثار سینمایی با سوژههای جنگ میشود، صریحتر و بیواسطهتر از پرداخت در سریالهایی است که در این ژانر تولید میشوند؛ در آثار سینمایی مساله خود جنگ و عواقبی است که در پی آن شکل میگیرد، اما در اکثر قریب بهاتفاق سریالها، جنگ دستمایهای میشود برای بیان داستانهای دیگر نویسنده و فیلمساز که اگر از این امکان به خوبی بهره نبرند تبدیل به اثری میشود که آن را به نام ضدجنگ میخوانیم، اثری که تعهد اخلاقی به باورهای جنگ نداشته و ظرفیتی که این واقعه برایش مهیا ساخته را با مصادره به مطلوب کردن و تفسیر به رأی خود از بین میبرد. بررسی آثار تلویزیونی تولید شده در سالهای پس از جنگ هرچند نشان از افزایش کمی داشته اما به مرور زمان با اقبال کم مخاطب مواجه شدهاند که سازندگان سریال های دفاع مقدس را برآن داشت تا از فضای پرهزینه جبهه و جنگ فاصله بگیرند و به ایدههایی که پشت جبهه را درگیر میکند، بپردازند، ایدههایی که فضای جنگ را به حاشیه میبرد و متن را برای داستانهای درام مهیا میساخت و حال مخاطب، دفاع مقدس را در بطن یک روایت درام جستوجو میکند، رویهای که روی ذائقه تماشاگران سینما نیز تاثیر گذاشته و سینمای دفاع مقدس، بدون داشتن یک داستان جذاب با اقبال کم مخاطب روبهرو میشود؛ درست برخلاف جریان فیلم و سریال های دفاع مقدس در دهه 70 که آثار این ژانر دوشادوش آثار ژانرهای اجتماعی- درام در جذب مخاطب موفق حاضر میشد که با بررسی چند سریال در این حوزه روند تغییراتی که در مقدمه به آن پرداخته شد را از نظر میگذرانیم.
گل پامچال 1370
سریال های دفاع مقدس «گل پامچال» روایت لیلا، دختر جنگ زدهای است که پس از بمباران شهرش در جنوب کشور به پیرمردی پناه میبرد تا او را به تنها خواهرش که در شمال کشور زندگی میکند، برساند. این سریال که در سال 1370 از شبکه یک سیما روی آنتن رفت، جزء اولین آثاری بود که در قالب سریال به مضمون دفاع مقدس میپرداخت و توانست در آن موقع چیزی بیش از 90درصد مخاطب را به خود جذب کند؛ اقبال ویژه مردم، سازندگان را برآن داشت تا نسخه دوم سریال را نیز تهیه و تولید کنند، اما به گفته محمدعلی طالبی، کارگردان سریال، با فیلمنامه آن موافقت نشد و همچنان دستنخورده باقی مانده است. نویسندگی این اثر را کامبوزیا پرتوی برعهده داشت، اثری که از منظری متفاوت به زندگی پس از جنگ و پشت جبهه نگاه میکرد. لیلا که در ابتدای کار، خود را غریبهای میان خانواده جدید میدید اما رفته رفته با آنها ارتباط برقرار کرده و زندگی تازهای را آغاز میکند. معنا بخشی به زندگی و امید به آن کاری است که کمتر اثری در حوزه دفاع مقدس توانسته است از پس آن برآید؛ سریال و مدیوم تلویزیون این امکان را مهیا میکند تا مخاطب آشنایی بیشتری با رویدادهایی که در پشت جبهه جریان دارد، پیدا کند، کاری که سریال «گل پامچال» کرد از این دست بود و نشان داد که زندگی پس از جنگ نیز ادامه دارد.
بهترین تابستان من 1375
در ادامه ساخت سریال های دفاع مقدس این بار نوبت به سریال «بهترین تابستان من» میرسد که در سال 1375 از تلویزیون پخش شد. این سریال داستان نوجوانی به نام سعید را روایت میکند که تصمیم دارد تابستان خود را در جبهه و میان رزمندگان بگذراند؛ علی بهادر، کارگردان این سریال که بیشتر در زمینه مستندسازی فعالیت دارد، بهترین تابستان من بهعنوان اولین کار سریالی او شناخته میشود که با قرار دادن رگههایی از طنز توانست توجه مخاطبان زیادی را به این سریال جذب کند و همچنین علی صادقی را که در کاراکتر سعید به ایفای نقش میپرداخت به دنیای بازیگری معرفی کند. فعالیت علی بهادر در زمینه دفاع مقدس به اینجا ختم نمیشود و او بار دیگر پنج سال پس از ساخت اولین سریالش به سراغ ساخت سریال عشق سالهای جنگ رفت که این سریال نیز در 13 قسمت از تلویزیون به نمایش درآمد. این سریال براساس کتابی با همین عنوان ساخته شد، اما علی بهادر اینبار در جذب مخاطب نتوانست به خوبی سریال اولش ظاهر شود. داستان کلیشهای سریال و بازتعریف به مراتب ضعیفتر آن با توسل به موضوعی به نام جنگ که کمترین سنخیتی با درام سریال دارد، دلایلی بود تا اقبال کم مخاطب را به همراه داشته باشد.
خوش رکاب 1381
از جمله سریال های دفاع مقدس که در بهار 1381 به نمایش درآمد، سریال «خوش رکاب» بود، سریالی که داستان راننده کامیونی به نام تقی را روایت میکند و این بار نیز سازنده خواسته تا با نگاهی از پشت جبهه به فضای جنگ وارد شود. این سریال با بهره بردن از کمیتهای طنز توانست جایی میان سبد علاقهمندیهای مخاطبان دوستدار ژانر جنگ پیدا کند و آنان را با قوس تغییر شخصیت تقی، راننده ماشین سنگین همراه سازد که در ابتدای راه حاضر نبود با کامیون در جبهه کار کند ولی رفته رفته شخصیت او دستخوش تغییر شده و تبدیل به رزمندهای میشود که خطرات جنگ را به جان میخرد. علی شاهحاتمی، کارگردان این اثر در ادامه این سریال، تولید سریال «خوش غیرت» را در دستور ساخت قرار داد که به مراتب از اقبال کمتری برخوردار شد. نگاه سازنده در قبال ساخت سریال «خوش رکاب» اینبار از پشت جبهه به واقعه جنگ بود و داستان کمتر
پرداخته شده روزهای جنگ را به تصویر کشید. داستان فردی که توجهی به جنگ ندارد اما رویدادها دست به دست هم میدهند تا وی را وارد فضای جبهه کند؛ داشتن یک نگاه متفاوت در حوزه دفاع مقدس میتواند چالشها و امکانهای بیشتری را برای سازنده مهیا کند که با اقبال مخاطب مواجه شود. امری که سریال «خوش رکاب» توانست از آن مبادرت ورزد ولی نسخه بعدی آن؛ یعنی سریال «خوش غیرت» اینطور نبود.
خاک سرخ 1381
«خاک سرخ» اولین تجربه سریالی ابراهیم حاتمیکیا بود، کارگردانی که همه وی را بهعنوان کارگردان حوزه دفاع مقدس میشناسند با ساخت این سریال روایت جنگ عراق علیه ایران را به قاب تلویزیون آورد. البته «حلقه سبز» دیگر سریال این کارگردان است که در سال 1385 در تلویزیون به نمایش درآمد که مضمونی اجتماعی داشت. ابراهیم حاتمیکیا سریال «خاک سرخ» را پس از 12 عنوان فیلم بلند داستانی در حوزه دفاع مقدس تولید کرد، سریالی که یکی از دو نویسنده آن مسعود بهبانینیا بود، نویسندهای که همچون کارگردان کار در حوزه دفاع مقدس را قلم میزند. «خاک سرخ» روایتی است از خانوادهای که سرزمین دارد، خانوادهای که در خلال جنگ دست از هم نکشیده و در صدد هستند دوباره جمع خود را بازیابند، استعاری از تکه تکه شدن وطن که رزمندگان جنگ به دنبال برگرداندن مناطق اشغالشده هستند تا دوباره یکپارچگی و انسجام آن را به دست آورند؛ اما این سریال به مراتب از آثار سینمایی حاتمیکیا ضعیفتر بوده است. هرچند وی قبل از ساخت این سریال تجربه کارگردانی بیش از 10 فیلم داستانی بلند در این ژانر را داشت اما در انتقال همان تجارب به مدیوم تلویزیون باید دقت بیشتری به خرج میداد. برای نمونه میتوان به سکانس تیرخوردن ایرج محجوب در این سریال اشاره کرد که به سادهترین شکل ممکن و با کمترین تمهیدات مورد نظر گرفته شد که پس از فعالیتهای سینمایی حاتمیکیا انتظار میرفت وی بتواند سریالی بهتر و به مراتب قویتر از فیلمهای بلند سینمایی خود بسازد اما این مهم عملی نشد.
در چشم باد 1387
این سریال 50 قسمتی ساخته مسعود جعفریجوزانی از درخشانترین آثار تلویزیونی است که تا به حال به نمایش درآمده، داستان این سریال حول محور بیژن ایرانی با بازی پارسا پیروزفر شکل میگیرد و در سه فصل عمده به روایت دوران قاجار، وقایع جنگ جهانی دوم و در فصل آخر به دفاع مقدس و فتح خرمشهر میپردازد. این سریال ماحصل دو سال تلاش مسعود جعفریجوزانی در عرصه نگارش فیلمنامه این سریال است که پرداختن به جزئیات در مقاطعی برای مخاطب میتواند جذاب باشد ولی با طولانی شدن مدت کار دنبال کردن را برای مخاطب سخت کرده و پخش پیوسته سریال و عدم فصلبندی آن مزید بر علت شده تا با گذشت زمان از میزان مخاطبان این اثر کاسته شود. انتظار میرود سازندگان و دستاندرکاران تلویزیون برای سریالهایی از این دست که توانستهاند در جذب مخاطب موفق ظاهر شوند سیاست ویژهای را اتخاذ کنند تا به پخش سریال لطمهای وارد نشود. به این صورت که ابتدا سازندگان، کار را به چند فصل مستقل و در عین حال به هم پیوسته تبدیل کنند و برای هر یک از فصول تمهیدات تولیدی و جذاب را ترتیب دهند؛ به این صورت تلویزیون نیز میتواند سریالی که در چند فصل مختلف تولید شده را در مقاطع زمانی مختلف به نمایش درآورد تا اقبال مخاطب با لطمه و ریزش درصدی از تماشاگران روبهرو نشود.
وضعیت سفید 1390
پس از همکاری هادی مقدمدوست با حمید نعمتالله در چندین پروژه سینمایی، این دو با سریال «وضعیت سفید» به تلویزیون آمدند، سریالی که شاید ارتباط مستقیمی با جنگ و خط مقدم نداشته باشد اما از امکان جنگ و اتفاقاتی که به واسطه آن در پشت جبهه بهوقوع میپیوندد استفاده کرده تا داستان خود را روایت کند؛ سریال «وضعیت سفید» در رابطه با خانواده گلکار است که هرکدام از اعضای خانواده پس از آغاز بمباران شهر تهران توسط رژیم بعث به خانه روستایی مادربزرگ در نزدیکی تهران پناه میبرند و این نزدیکی اعضای خانواده که در شهر با سلایق و نگاههای متفاوتی زندگی میکردند بستری مهیا میسازد تا اتفاقاتی که قرار است در سریال به آنها پرداخته شود شکل گیرد. از نقاط قوت این کار میتوان به فیلمنامه منسجم و داستانهای درهم تنیدهاش اشاره کرد که از خستگی مخاطب جلوگیری میکند. در جایجای سریال، جنگ جریان دارد اما این جنگ نیست که مسیر سریال را مشخص میسازد چراکه در این سریال هر کاراکتری داستان خود را دارد که با شخصیتمحوری؛ یعنی امیر گره خورده و قصه هرکدام از شخصیتها با حضور او روایت میشود. از دیگر شاخصهای این سریال کارگردانی آن است، حمید نعمتالله همانطور که در سینما سبک خود را در پیش گرفته، این استقلال نظر را با ساخت سریال «وضعیت سفید» به قاب تلویزیون نیز انتقال داد و مخاطب در مواجهه با این سریال، اثری شناسنامهدار را مشاهده میکند، یعنی دکوپاژ و میزانسنی که مختص فیلمساز است و رنگ و بوی فیلمهای سینمایی حمید نعمتالله دارد را در این سریال حس میکند.
شوق پرواز 1391
این سریال که جزء آخرین کارهای مرحوم یدالله صمدی و سریال های دفاع مقدس است روایتی از زندگی شهید خلبان عباس بابایی را ارائه میدهد، روایتی که ساخت آن از سال 1386 آغاز شد و درنهایت در سال 1390 از شبکه یک سیما به نمایش درآمد. شهیدعباس بابایی که شهاب حسینی نقش این کاراکتر را برعهده دارد شخصیتی محوری سریال را ایفا میکند، اما چیزی که این سریال را از دیگر سریالهای این حوزه متمایز میکند نحوه داستانپردازی آن است. پرداخت به زندگی شهیدعباس بابایی توسط ستاره اسکندری در نقش یک خبرنگار باعث میشود مخاطب برداشتی بیطرفانه از زندگی این شهید داشته باشد و سوالاتی که در ذهن او نقش میبندد را از زبان خبرنگاری بشنود که به سراغ این شخصیت میرود. یکی دیگر از نکات مهمی که در رابطه با این سریال میتوان به آن اشاره داشت، تعریف کانون خانواده در این سریال و اهتمام ورزیدن به آن است که باعث شد خانوادهها به این سریال اقبال فراوان نشان دهند. سریال «شوق پرواز» سریال خوش ساختی است اما فضای ملموسی از جنگ و دفاع مقدس به جز صحنههای پرواز و پادگان نشان نمیدهد و همانند سریالهای دیگر این ژانر که در سالهای اخیر ساخته شده، تمرکزش را روی فضای شهری و خانواده شهید بابایی گذاشته است و داستان را با اتفاقات این خانواده پیش میبرد.
معراجیها 1392
سریال «معراجیها» که نسخه فیلم سینمایی آن نیز در همین سال به نمایش درآمد، داستان گروهی از دانشجویان را روایت میکند که درصدد کسب موافقت مسئولان برای تدفین پیکر شهدای گمنام در دانشگاه خود هستند، اما با مخالفت گروهی دیگر از دانشجویان روبهرو میشوند که این خود بستری برای روایت داستان این سریال مهیا میسازد.
این سریال خواسته با تلفیق روایتی از سالهای پس از جنگ و ترسیم داستانی چندوجهی نظر مخاطبان را جلب کند که یکی از آن جنبه هایی که در سریال جریان دارد جنبه طنز آن است، طنزی که به مراتب بر موضوعات دیگر غلبه پیدا کرده و مخاطبان را در دستهبندی این سریال با تردید روبهرو میکند و این سوال پیش خواهد آمد که این سریالی است با مضمون دفاع مقدس و رگههایی از طنز یا سریالی است با مضمون کمدی و رگههایی از جنگ؟ فاصله داشتن از فضای جبهه و جنگ و فیلمبرداری درصد بیشتری از کار در فضای شهری، به این احتمال دامن میزند که ما با یک سریال کمدی روبهرو هستیم یا با اثری که پیرامون دفاع مقدس ساخته شده باشد.
کیمیا 1394
شخصیت اصلی فیلم دختری است که در ابتدای جوانی در بطن تحولات انقلاب قرار گرفته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ عراق علیه ایران به فعالیت در جبهه میپردازد. جواد افشار که کارگردانی این سریال را عهدهدار بود، کارگردانی با سابقه در زمینه ساخت سریال برای تلویزیون است و «کیمیا» یازدهمین تجربه او در زمینه ساخت سریال بوده است. سریال «کیمیا» را میتوان نمونهای از بازخورد وقایع معاصر در جامعه دانست، جامعهای که کیمیا نمونه آماری آن است و با تحولات پیرامون او است که مخاطب با پدیدهها آشنا میشود، پدیدهای مثل انقلاب و اثراتی که این پدیده روی جامعه و مشخصا کیمیا دارد؛ این نوع نگاه برای مواجهه با مسائل میرفت تا نقطه قوتی باشد برای این اثر اما سودای بلند این سریال برای پوشش زندگی کیمیا از ابتدای جوانی تا کهنسالی، مخاطب را در یک سردرگمی قرار میداد. شاید صبر و حوصله بیشتر برای تولید این سریال و تمرکز روی متن میتوانست مثمرثمر واقع شود، اما پخش پیوسته این سریال باعث شد تا رفتهرفته اقبال مخاطب به آن با کاهش شدید مواجه شود. مسعود بهبهانینیا نویسنده با سابقه این سریال بار دیگر ثابت کرد که میتواند در ایدهپردازی موفق ظاهر شود اما این تنها در بخشی از روند فیلمسازی اتفاق میافتد و این سریال با پرداخت ضعیف خود نتوانست انتظارات را برآورده سازد و هرچه به پایان این سریال نزدیک میشدیم تعداد مخاطبان این سریال نیز کاهش مییافت.
نقد فیلم های دفاع مقدس را اینجا بخوانید.