سال ۲۰۱۲، رابرت لوبل انیمیشن کوتاهی به مناسبت فارغالتحصیلی خود از دانشگاه علوم کاربردی هامبورگ ساخت که بسیار مورد تحسین قرار گرفت.
انیمیشن در مورد مردمی است که به زندگی در محیطی که همیشه باد شدید در آن میوزد، عادت کردهاند و خود را با این شرایط منطبق کردهاند، طوری که زندگی در شرایط بدون باد هم به ذهن آنها نمیرسد.
انیمیشن باد، یک انیمیشن دوبعدی دیجیتالی است که با تکیه بر دید مینیمالیستی ساخته شده است.
این دسته از انیمیشنها، قابلیتهای بصری مرسوم و از نظر بیننده عمومی، جذابتر را نسبت انیمیشنهای ۳بعدی دیجیتالی، ارائه نمیدهند و درواقع این انتخاب، کانتکستی مفهومیتر محسوب میشود اما با این حال انیمیشن باد، از تصویرها و لحظات تصویری بدیعی بهره میبرد که مداوما بیننده را شگفتزده میکند و او را کاملا به خنده وامیدارد.
اساسا انیمیشن دارای فضایی است که همواره از قوانین طبیعی عدول میکند و این خود یک قوانین تعریف شده است. به طور مثال اگر در یک انیمیشن یک کاراکتر از فاصله زیاد پایین بیفتد، کسی برای از دست دادن جان وی ناراحت نمیشود چرا که اساسا این اتفاق موضوعیت ندارد. مثلا در همین انیمیشن بریدن بینی توسط آرایشگر حتی موجب خنده هم میشود اما ساخت یک فضای کاملا بدیع و به معنای دیگر یک دنیای متفاوت با قوانین متفاوت و خاص، آن هم در این سبک، کار دشواری است که سازنده به زیبایی این بداعت را ایجاد کرده است. این ایده که در طی آن تمام قواعد زندگی طبیعی دچار دگرگونی شود و همه چیز بهم بریزد، خود یک امر زیباست اما آن چیزی که باعث میشود این انیمیشن، یک اثر خوب باشد این است که با همین قواعد دگرگون شده، زندگی ادامه دارد و روتین این زندگی به شکل کاملا هماهنگی در حال پیگیری است و دقیقا همین موضوع است که بیننده را شگفتزده میکند. باد در نگاه اول از نظر بیننده یک فاجعه است اما پر شدن لیوان به آن شکل خاص، نوشیدن آن افراد، مشغول به بازی شدن کودک، روش کوتاه کردن مو و پینگ پونگ بازی کردن و همهی کارها نشان میدهد که تو گویی این فضا خیلی بد هم نیست و زندگی را پیش میبرد و این برداشت زمانی تقویت میشود که باد، لحظهای قطع میشود و همه چیز به هم میریزد.
داستان این اثر اما به نظر میرسد که در میانهی انیمیشن کاملا لو رفته ایت و دیگر چیزی جز یک ایدهی درخشان ندارد ولی دقیقا در همین لحظه یک پایان شگفت انگیز دیگر و درواقع داستانی نو همانند فضاسازی بدیعش، ارائه میدهد که نشاندهندهی فکرشده بودن داستان و فضاسازی و چنین انتخاب فرم دقیقی است. و ایت داستات مخاطب چنین سینمایی را کاملا به فکر فرو میبرد. اینکه این فرد که باد را میوزاند چه جایگاهی در عالم فیلم دارد و تاثیر او چگونه است و حتی در یک نگاه انتقادی اینکه آیا این دنیای ساخت او یک دنیای خوب با قوانین ایدهآل است یا خیر، همه و همه خود یک اثر شاخص را پدید میآورد.
اما چیزی که برای نگارنده مطلب در این داستان جذاب است، عوض شدن این جایگاه بین یک پیرمرد ریش سفید و جایگزینیاش با یک مرد هملباس اوست که برخلاف مردان راهرو در این انیمیشن کلاهی بر سر ندارد و یا ه دنبال بازی و یا نوشیدن نیست. سازنده اثر میتوانست داستان را با نشان دادن همان پیرمرد، تمام کند اما این جایگزینی و قطع شدن یک لحظهای باد، از جهتی کارکرد بسیار درست از جهت بههمریختگی دنیای فیلم و فراتر از آن عادات مردم داشت و همچنین آگاهی از اموری را در عالم یادآور میکرد که فقط با دانستن نقطهای خاص و پیمودن پلهها، آن را ممکن میداند.
در پایان باید گفت که انیمیشن باد یکی از انیمیشنهاییست که به واقع انسان را درگیر میکند و نیز از فرم و داستان بسیار زیبایی برخوردار است.