یادداشتی بر فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید
وجه تمایز یک تکنسین به عنوان کارگردان در بهرهمندی از تکنیکها برای ساخت یک فیلم بی زبان (منظور بی هدف مضمونی)، با کارگردانی هنرمندانه ابزار فیلم در خلق زبان یک حادثه یا یک فریاد فردی یا اجتماعی که به صورت معضل در جامعه پیرامونی بیننده و مخاطب ملموس است را در جاودانه فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید اثر استنلی کریمر به خوبی میتوان درک کرد. جسارتی که کریمر به آن شهرت دارد استفاده از ابزار فیلم در ایجاد زبان برای بیان یا فریاد یک معضل داغ آن روزهای امریکاست. فیلمی محصول سال ۱۹۶۷، یعنی دقیقا در سالهای اوج جنبشهای سیاهپوستی و تبعیض نژادی در ایالات متحده آمریکا و سه سال پس از آنکه در سال ۱۹۶۴ مارتین لوترکینگ برنده جایزه صلح نوبل شد و یکسال پس از این فیلم نیز مارتین لوتر کینگ ترور شد و حقوق برابر سیاهان با سفید پوستان به دست جانسون رییس جمهور وقت آمریکا امضا شد.
در یکی از نماهای آغاز فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید زمانی که جان پرنتیس و جوآنا (کاترین هوتن) از فرودگاه خارج میشوند یک اتوبوس مشاهده میشود که تاکسی پشت سر آن قرار گرفته است و برای حرکت باید با تغییر فرمان و مسیر این اتوبوس را رد کند، این اتوبوس مشابه همان اتوبوس معروف اول دسامبر ۱۹۵۵ است، این اتوبوس اشاره دارد به ماجرای رُزا پارکس فعال مدنی سیاهپوستی که در چنین اتوبوسی توسط حرکت تبعیض نژادی پلیس بازداشت شد. معاشقه دکتر جان برنتیس و جویی که توسط راننده سفید پوست مشاهده میشود قدرت بالا و برتری عشق را نشان میدهد که حالا یک سفید پوست به عنوان خدمه در حال تماشای عشقبازی این مرد سیاه پوست و دختر جوان سفید است. البته این فیلم به مقوله ازدواج سیاه پوستها با سفید پوستها میپردازد و شاید مقدمه این متن نا مربوط به نظر برسد اما در کشورهایی از جمله آمریکا و بریتانیا فیلمها و نقاشیها و اصولا مکاتب هنری در شکلگیری جنبشهای مدنی بسیار نقش بسزایی ایفا کردهاند و این فیلم نیز یکی از همان آثار شاخص است.
در زمان اکران فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید دست کم در هفده ایالت آمریکا ازدواج سیاه پوستها و سفید پوستها نیز ممنوع بوده است. در نمایی کوتاه نیز پدر روحانی به حالت سرور بخشی از ترانه گروه بیتلز را میخواند که آن سالها دوران اوج این گروه موسیقی نیز بود و یکی از جنبشهای هنری شاخص دنیا محسوب میشوند. مَت دریتون که نقش آن را اسپنسر تریسی فقید ایفا کرده است یک روزنامه نگار ملیگرا است که سالها بر ضد سیاهپوستها نوشته و شکوه و جلای منزل شخصیاش حاکی از آن است که این گرایش حاکمیتی در طی این سالها اوضاع خوبی برای او و خانوادهاش رقم زده است. البته شکوهی نه از جنس مجسمههای بزرگ و کنسول و سنگهای گرانقیمت بلکه از نوع متراژ منزل، کتابخانه بزرگ، نقاشی های متعدد و یک نمای حیرت انگیز از شهر. یک شکوه عالی که بیانگر یک خانواده فرهنگی، منطقی و دوست داشتنی رو به بالای آمریکایی است.
دلایل خشم ماتیلدا پیشخدمت سیاهپوست منزل دریتون از علاقمندی دختر خانه به یک مرد سیاهپوست واهمهای است که در دل دارد تا مبادا جان (سیدنی پوآتیه) یک شرور و حقه باز باشد، تردید هوشمندانهای که در وجود یک سیاهپوست نسبت به یک سیاهپوست دیگر توسط کریمر بنا نهاده شد به خوبی نشان میدهد این موجه بودن شامل حال تمام سیاهپوستها ممکن است نشود و به نوعی از شوآف و شعارزدگی فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید خود را رها ساخته است با اینکه یک فیلم کاملا ضد نژادپرستی است، این تناقض با درک درستی از اوضاع وقت آمریکا بیراهه نیست، شورشهای داخلی بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰ محلههای سیاهپوست آمریکا نیز تقریبا تعداد کثیری از مردم آمریکا را در حمایت از جنبشهای سیاهان دچار تردید و انصراف کرد.
اشک مادران در فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید همیشه دم مشک است، هم کریستیانا که بازیگر این نقش اسطورهای بی بدیل به نام کاترین هیپبورن است و همچنین خانم پرنتیس که بیه ریچاردز ایفاگر این نقش است. هر دو مادری منطقی هستند و هیچگاه موضعگیری علیه فرزندان خود نشان ندادهاند ولی در نرمش همسران خود به شکل مطلوبی اثر گذار بودهاند. حتی آقای مت دریتون و آقای پرنتیس (روی گلن) نسبت به فرزندان خود موضع گیری سختی ندارند و چالش اصلی فیلم بیش از آنکه معطوف به سختگیری خانوادههای دو طرف باشد نگرانیها از آغازی است که جامعه وقت آمریکا آن را نمیپذیرد و این مسئاله در نطق پایانی و شورانگیز اسپنسر تریسی در دقایق پایانی فیلم اذعان میشود. این نگرانیها عمدتا از جامعهای است که فرزندان آنها با این انتخاب ویژه قطعا کانون توجهات قرار خواهند گرفت، لذا انعطاف آقای مت دریتون به این اتفاق پس از سالها نگرش متفاوت نسبت به جامعه سیاهان نشاندهنده یک بعد معنوی و انسانی موجود در روح او و هر آمریکایی سرسخت دیگری است که میتواند تغییر رویکرد داده و نگرش متفاوتی را از آنچه به غلط در او نهادینه شده ارائه دهد. سکانس مربوط به بستنی اورگن بویزنبری مثالی بر این ادعاست؛ مت هیچ اطلاعی از اسم و شناسه بستنی که خورده بود ندارد و فقط به خوشمزگی آن اکتفا کرده است و این بار ناخودآگاه بستنی جدیدی را تجربه میکند و متوجه طعم لذت بخش این بستنی میشود، اشارهای است به اعتماد و تغییر رویکرد و نگرش به هر آنچه در فکر ما خوب مطلق تلقی شده است.
در سکانسی دیگر از فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید در حال قدم زدن با کریستیانا از حس انسان دوستی و خدمات پزشکی دکتر جان در مناطق آفریقایی میگوید که در نرمش فردی او برای پذیرش این رویداد موثر واقع شده است. سیدنی پوآتیه در نقش دکتر جان برنتیس اوج عشق خود به جویی و تمایزش نسبت به جامعه فقیر وقت سیاهپوست آمریکا را در مکالمهای رو در رو در خلوت با پدر خویش به نمایش میگذارد؛ دیالوگهای بغض آلود نثار پدر که نشان دهنده استقلال و راهی جدا از خانواده بوده که حتی پدرش از شناخت علایق و شخصیت فردی او عاجز به نظر میرسد. جان برنتیس بسیار شیک، موقر و منطقی بنظر میرسد اما گه گاه شیطنتهایی را از خود بروز میدهد. ترکیب منطق و پختگی او با چاشنی شیطنت در تمجید زیبایی کریستیانا مادر جویی است که به راحتی نزد جویی بازگو می کند که بیراه هم نگفته است. او هرچند با تمام وجود جویی را دوست دارد اما یک عاشق چشم و گوش بسته و دلباخته نیست، که البته این عدم شور غیر منطقی همچون پسر هجده ساله به علت مرگ همسر و پسرش و همچنین سن سی و هفت ساله خودش بی تاثیر نیست که این فاکتورها دلیلی واضح بر عشق حساب شده و منطقی جان پرنتیس است. او یک عاشق منطقی است و در صورت صلاح دید خانم و آقای دریتون برای عدم موافقت ازدواج دخترشان با او حتی ممکن است از این درخواست صرف نظر کند. خانواده جان نیز در عین حال به سختی زندگی کردهاند ولی به درجات کمال یک خانواده متوسط رسیده اند و از آراستگی ظاهری و رفتاری برخوردارند ولی پسر فراتر از این امر رفته و در حالی به موازات درون مایه اصلی فیلم؛ جامعه آزاد آمریکا را نشان میدهد که فارغ از مشکلات تبعیض نژادی که وجود دارد با این حال جان برنتیس درجات عالی در رشته خود یعنی پزشکی را طی کرده و گویا این بستر رشد و تعالی برای سایر سیاهان آمریکایی مقدور است.
اسپنسر تریسی در طول فیلم حدس بزن چه کسی برای شام میآید از درد بسیاری رنج میبرد اما با عشقی که به هنر بازیگری داشت تا پای جان در این فیلم به ایفای نقش پرداخت و هفده روز پس از پایان این فیلم درگذشت. اسپنسر تریسی و کاترین هیپبورن یکی از زوجهای موفق و ماندگار تاریخ سینمای جهان در این فیلم آخرین اثر مشترک هنری خود را ثبت کردند و برای این فیلم کاترین هیپبورن موفق به کسب جایزه اسکار شد ولی به خاطر درگذشت اسپنسر تریسی و خاطرات نزدیکی که از او در این فیلم به یاد داشت هرگز این فیلم را همچون تریسی ندید. در نمای آخر که همگی پس از این توافق کم نظیر در کنار هم گرد می آیند و در مرکزی ترین صندلی پشت به تصویر اسپنسر تریسی قرار میگیرد نمایی است از شام آخر او در سینما. یک خداحافظی دراماتیک. نمایی ماندگار و تامل برانگیز که حال و هوای چشمان بغض آلود کاترین هیپبورن در طول مسیر فیلم را میطلبد.
سایر یادداشتهای مخاطبین را اینجا بخوانید.
نویسنده: رامتین سراج پور
- رامتین سراج پور
- ramtinserajpour2020@yahoo.com