نقد فیلم منصور
عوامل فیلم
نویسنده و کارگردان فیلم منصور: سیاوش سرمدی
بازیگران: علی قصابیان، حمیدرضا نعیمی، علیرضا زمانینسب و لیندا کیانی
خلاصه داستان
فیلم منصور روایت تلاش شهید ستاری فرمانده هوانیروز در سالهای 65 الی 73 برای توانمندسازی صنایع هوایی جهت تعمیر و ساخت جنگندههای کشور است.
نقد فیلم منصور
در دهه اخیر به لطف تهیهکنندگان غیرخصوصی و با توجه مضامین خاص مورد نظر برخی سرمایهگذاران، روند بختآزمایی فیلمسازان مستنند در سینمای داستانی تسریع شده است. در میان لیست بلند بالای این سینماگران، برخی مانند محمدحسین مهدویان (با آثاری چون آخرین روزهای زمستان، ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار) و نرگس آبیار (با آثاری چون شبی که ماه کامل شد، شیار 143 و نفس) با اقبال منتقدین و مردم مواجه شدند و برخی مانند آرش لاهوتی با ساخت فیلم روزهای نارنجی نتوانستند جایگاهی برای خود در سینمای داستانی بدست آورند. آثار نخست این فیلمسازان اغلب دارای ویژگیهای مشترکی است که به اختصار به آنها می پردازیم.
در اغلب آثار نخست این کارگردانها تصویر به شیوه دوربین غیرثابت ضبط شده است. علت این امر را فارغ از موضوع سبک کاری می توان در تجربه ناکافی این فیلمسازان در طراحی و اجرای دکوپاژ یک اثر سینمای داستانی جستجو کرد. مشخصه دیگر این آثار بی توجهی به قابلیتهای تصویر در زمینه نور و بهرهگیری از امکانات دوربین دانست. در این آثار مفهومی با عنوان عمق میدان و به کارگیریِ هوشمندانه آن جهت طراحی دکوپاژ مغفول است. با این وجود، برخی فیلمسازان موفق مذکور نواقص تکنیکی خود را از طریق روایت داستانی منحصربفرد، بازیهای درخشان و یا پرداختن به موضوعاتی با جذابیتی فرامتنی مستور کردهاند.
اهالی سینما سیاوش سرمدی را با آثاری چون ادواردو آنیلی و امام موسی صدر به یاد میآورند. آثاری در اجرا قابل دفاع که همگی متعلق به جریان فکری سینمای انقلاب اسلامی هستند. فیلم منصور اولین تجربه داستانی سیاوش سرمدی است که ویژگیهای آن چیزی فراتر از نخستین آثار همکاران ذکر شده در بند قبل را ندارد. منصور فاقد نشانههایی از یک دکوپاژ طراحی شده است. این ضعف از همان سکانس معرفی شهید ستاری آغاز و با نوسانی قابل توجه تا پایان ادامه مییابد. شهید ستاری بسیار سرسری و کم اهمیت به بیننده معرفی میشود و این مسئله تا پایان با فیلم همراه میشود. فیلم منصور در سکانسهایی چون بازگرداندن جنگندهها از شرکت یاشی به هوانیروز نشانههایی از یک دکوپاژ قدرتمند را بروز میدهد اما بلافاصله این قالب کاری را رها میکند و به دکوپاژ حوصله سر بر خود باز میگردد. اگر هدف فیلمساز از انتخاب این سبک دکوپاژ، نزدیک کردن فضای فیلم به فضای مستند است باید نشانههای آن در سایر بخشهای فیلم قابل رویت باشد که متاسفانه اینگونه نیست. به طور کلی باید گفت فیلم فاقد یک منطق طراحی شده بصری برای روایت داستان خود است.
معضل ذکر شده در بند قبل با همراهی دو عارضه دیگر کار فیلم منصور را به قهقهرا کشانده است. عارضه نخست بازیِ ضعیف گروه بازیگری است. به جرئت میتوان گفت که حتی در آثار درجه دو صدا و سیما هم این کیفیت نازل از بازی برای بیننده قابل پذیرش نیست. بازیهای بیبنیه، بدون اکتهای قابل توجه و سرد، گروه بازیگران را صرفاً به ماشینهای پخش دیالوگ تبدیل کرده است. هرچند محسن قصابیان نسبت به گروه بازیگری عملکرد بهتری داشته است اما حقیقیت امر این است که ایشان نتوانسته وجوه مختلف شخصیت شهید ستاری شامل مهربانی، اقتدار، عملگرایی و آرامش را به نمایش بگذارد. به طور کلی عملکرد گروه بازیگری، به فیلم آسیب جدی زده است. بخشی از این آسیب ناشی از انتخاب نادرست بازیگران و بخشی مربوط به ضعف کارگردان در گرفتن بازیِ مناسب از گروه بازیگری است. موارد ذکر شده به معنای ضعف ذاتی گروه بازیگری نیست و نقدها در خصوص عملکرد این بزرگواران متوجه گروه کارگردانی است.
اما عارضه دوم که فیلم را به ورطه نابودی کشانده موضوع شخصیت پردازی است. هرچند فیلمنامه و رویدادهای داستان با تحقیقات و مطالعات انجام شده از کیفیت خوبی برخوردار است، اما شخصیتهایی که قرار است با رفتارهای خود در برابر اتفاقات و از دل این رویدادها ما را با پیرنگ اصلی فیلم پیوند دهند از عهده کار خود برنیامده اند. این ضعف مشخصاً در شخصیت شهید ستاری بیش از سایر شخصیتها به چشم میآید. برایند رفتارهایی این شخصیت در طول فیلم بیانگر روحیات شخصی است که؛ به نظر دیگران اهمیتی نمیدهد، توانایی مدیریت میان کار و زندگی شخصی خود را ندارد، اعتقادی به کار تخصصی ندارد، اساساً از هنر شنیدن سخن دیگران محروم است و لجبازی را با عملگرایی منطبق میداند. به نظر میرسد از نگاه فیلمساز فردی چون محمود احمدینژاد شخصیت تراز یک مدیر انقلابی است. آقای سرمدی دانسته یا نادانسته شهید ستاریِ جلیل القدر را همرده شخصیتهایی کرده است که فرسنگها با آنها فاصله دارند.
فیلم منصور در تلاش است ضعفهای ذکر شده را از طریق میزانسن پرطمطراق و جلوهای ویژه خود بپوشاند و در بخشهایی از فیلم هم موفق به این کار میشود اما به دلیل ضعفهای اساسی مذکور توان اثرگذاری بر بیننده را از دست میدهد و شاید به همین دلیل تلاش میکند خود را فدای بازخوانی بیانیهای سیاسی کند که بیننده صبح و شب از طریق رسانههای مختلفِ در اختیار سرمایهگذاران فیلم، محکوم به خواندن و دیدن آن است. این حق هر سرمایهگذاری است که نظرات خود را از طریق محصولات خود به بیننده عرضه کند اما این کار باید با درنظر گرفتن قواعد و الزامات هر رسانهای صورت پذیرد.
از طرفی هیچ یک از خرده فرهنگهای جامعه این حق را ندارند به شهید به عنوان یک ابزار سیاسی نگاه کنند و با خطکشیهای احمقانه و ساخت دوگانههای کاذب، شهید را که محور وحدت در جامعه است به ابزاری برای کینهتوزیهای خود علیه جریان سیاسی مقابل تبدیل کند. به طور کلی چنانچه در نقد فیلم آبادان یازده شصت هم ذکر شد هرچند پرداختن به موضوعات مغفولمانده تاریخ انقلاب اسلامی به خودیِ خود یک اتفاق مثبت به حساب میآید اما پرداخت نامناسب به آنها چنانچه در فیلم منصور روی داد سبب هدر رفت منابع و یک موضوع ناب سینمایی گردید و حق شهید بزگوار ستاری را ادا نکرد.
در پایان لازم بذکر است عدم بررسی پیرنگ، اشتباهات تاریخی و بیانیههای سیاسی فیلم منصور به دلیل ضعف در ساختار اثر و ناتوانی آن در رسیدن به لایههای محتوایی انجام نشده است. چرا که این امر با توجه به کیفیت فیلم موجب هدر رفت منابع زمانی نگارنده و مخاطب است.
ازاین ژانر فیلم خوشم نمیاد
خیلی بد بود حالم بهم خورد بازیا شخصیتا فیلمنامه افتضاح اصلا نمیشد تا اخر دید بدتر شهید ستاریو خراب کرد این فیلم 😑کاملا با منتقد موافقم،،، نبینید این فیلمو