نقد فیلم مرد بازنده
نقد فیلم مرد بازنده؛ “کارگردان، مرد بازنده”
عوامل فیلم
نویسندگان: محمد حسین مهدویان، ابراهیم امینی، حسین حسنی
کارگردان فیلم مرد بازنده: محمد حسین مهدویان
بازیگران: جواد عزتی، امیر دژاکام، رعنا آزادیور، آناهیتا درگاهی، مهدی زمینپرور، بابک کریمی، مجید نوروزی، امیرحسین هاشمی، سجاد بابایی، منوچهر علیپور، شبنم قربانی
خلاصه فیلم
احمد خسروی (با بازی جواد عزتی) در گیر و دار زندگی شخصی پرتلاطماش، مسئول رسیدگی به پروندهای میشود که روند کشف آن با شکها و نگرانیهای احمد در میآمیزد و زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد. پروندهای که پیرامون قتل یک مرد هوسباز فاسد به جریان میافتد اما سر از روابط پنهان اقتصادی با دخالت آقازادهها و باندهای فساد اقتصادی درمیآورد.
نقد فیلم
فیلم مرد بازنده آخرین اثر محمدحسین مهدویان است که این روزها یکی از پرکارترین کارگردانان سینمای ایران است و برای هفتمین سال متوالی در جشنواره فیلم فجر حضور دارد و شانس خود را برای کسب جایزه محک میزند. جواد عزتی در نقش احمد، یک کاراگاه تیزهوش با شم بالای پلیسی و روشهای خاص خودش است که درگیر یک پروندهی قتل از شخص ثروتمندی به نام شهاب میشود. او برای حل پرونده به سراغ اعضای خانواده، دوستان و زنانی میرود که شهاب با آنها روابط بییقید داشته است. تناقضات مختلفی در پرونده وجود دارد. هر کدام از افراد درگیر در این پرونده، مسئلهای را از او پنهان میکنند و احمد با جمع کردن و کنار هم گذاشتن تکههای پازل، آرام آرام به حل این معما میپردازد اما در این بین به باند فساد اقتصادی ویژهای برمیخورد که یک سر آن به دست آقازادهی وزیر است و قبلا نیز قتلی در رابطه با آن اتفاق افتاده و آن پرونده نیز به طرز مشکوکی بینتیجه مانده است.
نقطهی ضعف فیلم دقیقا از همین نقطه شروع میشود. لقلقه کردن دربارهی یک فساد سیاسی اقتصادی که یک سر آن در ساختار حکومتی ریشه دارد و سر و کلهی آن در پروندهی قتل باز شده است. اینجاست که باید از مهدویان پرسید که بیان این مسئله، قرار است چه کاربردی در فیلم و پیشبرد داستان داشته باشد؟
دو فرضیه در اینجا مطرح است.
اول اینکه بیان و اشاره به باند فساد که ریشه در مقامات و آقازادههاشان دارد به عنوان یک انگیزه برای کاراگاه داستان معنادار است و قرار است که او دست به یک حرکت اصلاحی یا دستکم افشاگرانه بزند یا آنکه مطرح شدن این باند فساد از جانب حسام لارستانی (مهدی زمینپرور) یک حربه برای انحراف ذهن اوست.
دوم اینکه کارگردان محترم با بیان و گنجاندن این مسئله در فیلم در پی مسائلی است که لزوما به فیلم و داستان ربط ندارد و فیلم یک بستر مناسبی است که او نیز از قافلهی طعنه زدن یا غر زدن یا از این دست مسائل عقب نیفتد.
بهتر است دومی را اول بیان کنم و از مهدویان سوال کنم که این طعنه و کنایهی بیخاصیت به چه معناست و خب بعدش چه…؟! به عنوان یک جوان نسل سوم انقلاب و همنسل مهدویان برایم جالب است که بدانم واقعا هدفش از این “وسط بازی کردنها”چیست؟! واقعا چه حرفی در این زمینه دارد؟
مثلا میخواهد از درد بگوید و نبض تپندهی جامعه باشد و بگوید که فساد و رانت برای عدهای در ساختار حکومت وجود دارد و مثلا در این بین نهادهای اسمش را نیار (چون در فیلم اسمی نمیآورد) هم دخیل هستند؟ مگر این موضوع بر کسی پوشیده است و کشف مهدویان است؟!!! چنین کنایههایی سالهاست در فیلمهای سینمایی دیگر حتی تاریخ مصرفش هم گذشته است. دیگر حتی سران حکومتی نیز با غلظت و رقتهای متفاوتی به این مسئله اشاره میکنند. اگر مهدویان این قصد را دارد، با توجه به کارنامه و روابط مهدویان در فضای سینمایی کشور باید از این ضربالمثل برای او استفاده کرد: خودش را بیار، ولی اسمش را نیار.
یا مثلا آیا قصد او از طرح چنین مسئلهای یک حرکت اصلاحی شبیه عدالتخواهی یا از این دست اتفاقات است؟! که اگر بله پس باز هم به قول آن ضربالمثل: دنبهات کو!؟ و اگر خیر باز هم به قول آن ضربالمثل: چرا دست مخاطب را در پوست گردو میگذاری؟!
اگر هم قصد مهدویان از این کار، جذب مخاطب بیشتر یا برطرف کردن برچسبی است که به واسطهی فیلمهای اولیهاش به او زدند، باید به او توصیه کرد که باز هم به قول آن ضربالمثل: پای لرز خربزهای که خوردی بنشین! و بدان شترسواری دولا دولا نمیشود.
از این قسمت به عنوان یک معضل ذهنی با کارگردان که بگذریم؛ به واقع حضور باند فساد هیچ تاثیر خاصی بر فیلم ندارد. لحظهای تصور کنید که حسام به عنوان یک آقازاده از اساس حرفی در رابطه با باند فساد نزند، هیچ مقام امنیتی نیز به سراغ احمد نیاید و مدام به او تذکر ندهد که پایش را از گلیمش فراتر نبرد، میبینید که هیچ اتفاقی در فیلم نمیافتد. این نزاع گمراهکننده که هیچ ربطی به قاتل ندارد، میتواند در یک بازی کثیف از طریق رقیب تجاری باشد که حسام با آنکه سهامدار اصلی است، منافع بالاتری در سمت رقیب دارد یا هر سناریوی دیگری که کاملا قابل تصور است.
این مسئله نه تنها بیننده را در طول فیلم پرتوقع میکند بلکه عدم برآورده شدن انتظار او دربارهی شنیدن یا دیدن یک حرف درشت به ساختار موجود، باعث میشود که بیننده حس فریبخوردگی داشته باشد. درواقع صاحبان اثر با آنکه فیلم پلیسی خوب متعلق به سینمای بدنه ساختهاند اما عملا وعدهی یک شاهکار میدهند و طبیعتا بعد از دیدن فیلم، این باعث ایجاد حس فریب در بیننده میشود.
داستان فیلم مرد بازنده اما یک داستان خوب و با جزئیات حل معما است که کاراگاه را مجبور میکند به مانند حل جدول سودوکو، مدام ردیفها و ستونها را بررسی کند و قدم به قدم به سمت حل آن نزدیک شود. مهمترین چالش کاراگاه در این داستان، رها کردن ذهنش از مسیر انحرافی یعنی باند فاسد و توجه به جزئیات روابط است که از پس آن به خوبی برمیآید. از سوی دیگر نقش مرکزی فیلم نیز مشکلات عدیدهی فردی و خانوادگی دارد که پرداختن به آن جنبه نیز فیلم مرد بازنده را از خشکی حل معما خارج میکند و داستانکهای خوبی به فیلم اضافه میکند.
برخلاف بسیاری از فیلمها، مشکل روایت این داستان، پرداخت نهچندان مناسب است. با آنکه پیرنگ اصلی داستان مناسب است اما پرداختهای آن نه تنها به فیلم مرد بازنده کمک نکرده بلکه به طور مداوم به آن آسیب زده است. به طور مثال فرضیهی انحرافی که در اینجا به باند فساد حکومتی ربط داده شده است و رفت و آمد نهاد امنیتی نیز بر آن افزوده، یکی از آن پتانسیلهای بسیار قوی داستان است که به کلی نه تنها هدر رفته بلکه از اساس فیلم را وارد ورطهای بیحاصل کرده است. یکی دیگر از پرداختهای بد در فیلمنامه مربوط به ویژگیهای فردی کاراگاه است که به معنای واقعی کلمه میتوان گفت که شخصیتپردازی بسیار بد و عدم پرداخت صحیح به این وجه در فیلمنامه، ضربهی اساسی به فیلم زده است. فوبیای ترس از فضای تنگ و درد داشتن دندان از جمله مسائلی است که هیچگونه پرداختی در فیلمنامه ندارد و دقیقا همان دندان لقی است که نویسندگان فیلم نه آن را کشیدند و بیرون انداختن و نه به درست کردن آن مبادرت ورزیدند. باز هم کافیست که این دو المان را از شخصیت احمد بگیرید، واقعا هیچ تفاوتی در درک مخاطب از شخصیت ایجاد نمیشود درحالیکه به واقع هرکدام از اینها میتوانست در درک ما از کاراکتر و فضا تغییر ایجاد کند. شخصیتپردازی دیگر کاراکترها نیز از اساس دچار معضل است. کاراکتر سمیه (با بازی رعنا آزادیور) به عنوان یکی از غیر قابل باورترین کاراکترهای فیلم است. دستیار احمد (با بازی امیرحسین هاشمی) هیچ اکت موثری ندارد. در بین این افراد شاید خانوادهی احمد (جواد عزتی) کمی وضع بهتری نسبت به دیگران داشته باشند.
یکی دیگر از مشکلات فیلم همین عدم ایجاد فضا و اتمسفر است. فضاها به هیچ عنوان دارای روح نیستند. اداره پلیس هیچ هویتی ندارد. فیلم کاملا سراسیمه است. المانهای خوبی دارد اما هیچکدام از آنها نقشی که باید، ایفا نمیکنند. ضعف در فضاسازی در درجهی اول به عدم شخصیتپردازی درست قهرمان مربوط است. فیلم در تلاش است تا سفر قهرمان را با جزئیات ایجاد کند. فیلم مرد بازنده علاقه دارد که عزیمت (جدایی)، رهیافت (تشرف) و بازگشت قهرمان را به تصویر بکشد و در سکانس پایانی نیز به مثابهی کهنالگوی دلقک بخندد اما به هیچکدام نمیرسد. باران نیز به مانند دندان درد و فوبیا به طور کامل تلف میشود چرا که نقشش فقط خیسکنندگی است و لاغیر. فیلم مرد بازنده شبیه خودروهای داخلی است که اسم بسیاری از امکانات را دارد ولی در عمل هر کدام از آنها یا کار نمیکنند یا صرفا ادای قابلیت اصلی هستند.
اما بازی بازیگران و به خصوص بازی جواد عزتی نیز به نوعی تحتالشعاع عدم شخصیتپردازی صحیح فیلم قرار دارد. کاراکترها بیشناسنامه و خاص هستند اما هیچ عنصر تکمیلکنندهای ندارند. در اوج این اتفاق جواد عزتی قرار دارد که با آنکه موتیفهای جذابی به شخصیت اضافه کرده اما نتوانسته است که خروجی مناسبی از کاراکتر به نمایش بگذارد. گردن خمیده، مدل راه رفتن و به خصوص مدل احضار افراد با گذاشتن دست روی سینه و ادای احترام و احضا با انگشت با آنکه بسیار جذاب است اما گاه و بیگاه حتی در حفظ راکورد نیز عزتی را به دردسر میاندازد که نمونهی واضح آن سکانس بستن اردلان (با بازی مجید نوروزی) به ریل قطار است که حفظ راکورد، کاملا در همهی موارد از بین رفت و این مسئله نقطهی ضعف کوچکی نیست.
ویژگیهای کاراکتر احمد از عادات او تا مدل آرایش صورت، سبیل پرپشتتر و مدل رفتار او در ابتدای فیلم به نحوی بود که یک لحظه رویایی در سر پروراندم که نکند این کاراگاه چیزی شبیه به کاراگاه فیلم روز تعلیم (Training Day) با بازی دنزل واشنگتن باشد و کماکان مرموزانه در نقش یک مرد بازنده فرو رفته است. اما این اتفاق نیفتاد و در آخر نیز مرد بازنده، به نوعی برندهی ماجرای فیلم شد و سیر کاملا معکوسی را طی کرد.
اما در پایان باید گفت که فیلم مرد بازنده به عنوان یک فیلم جذاب و سرگرمکننده متعلق به سینمای بدنه و در ژانر جذاب پلیسی دارای داستان جذاب و پیچیده و با جزئیاتی است که میتواند مخاطب را درون فیلم نگه دارد و گهگاه لذتی نیز از تصاویر زیبا و تقابلهای جذاب ایجاد کند. روند سینمای مهدویان با آنکه به نظر میرسد یک دغدغهی واحد و فکر پرداختشدهای در آن نیست اما به لحاظ فنی دارای جذابیتهای لازم برای یک سینمای استاندارد است. مرد بازنده نیز با تمام اشکالات ریز و درشتش از این قاعده مستثنی نیست و دست کم میتواند حسی همچون حس سریال زخم کاری را در بیننده ایجاد کند.
سایر نقد فیلمهای محمد حسین مهدویان را اینجا بخوانید.
فیلم جالبی بود نمیدونم چرا جایزه نگرفت