سینمای جهاننقد فیلم

نقد آن سوی ابرها

پوستر آن سوی ابرها
پوستر آن سوی ابرها

نقد  فیلم آن سوی ابرها امیر بی گزند

عوامل فیلم

نویسنده و کارگردان آن سوی ابرها : مجید مجیدی

بازیگران : مالاویکا موهانن، ایشان خاتر، گاتم کوش، شارادا، تانیشتا چاتراجه

خلاصه فیلم

آن سوی ابرها داستان یک جوان پر شور است که برای پیشرفت در زندگی اش به راه های خلاف و قاچاق مواد مخدر کشیده شده اما بر اثر یک اتفاق به سمت و سویی کشیده میشود که بستری برای تغییر روش در زندگی اش ایجاد میشود.

نقد فیلم آن سوی ابرها

آن سوی ابرها آخرین اثر مجید مجیدی، کارگردان با سابقه و خوش ذوق کشورمان است که پس از محمد(ص) به سراغ فیلمسازی در هند رفته است. کشوری که آنقدر درآن فیلم ساخته میشود که گویی مردمانش در کوچه خیابان هم سیاهی لشگرهای حرفه ای هستند.

مجیدی این بار نیز به مانند دیگر آثار داستانی اش با استفاده از یک ایده داستانی و بر مبنای توجه به جزئیات رفتاری کاراکتر و اصولا تحول در شخصیت های اصلی اش و نگاه هنری با محوریت خلق لحظات زیبا همان مسیر زیباشناسانه خود را دنبال میکند.

آن سوی ابرها نیز یک ایده اولیه داستانی دارد که در آن امیر (با بازی ایشان خاتر) یک جوان پخش کننده مواد مخدر است و خواهرش تارا (با بازی مالویک موهانان) تمام خانواده ایست که دارد. تارا در حادثه ای غیر عامدانه به فردی به نام اکشی (با بازی گاتم کوش) که قصد تعدی به او را داشته ، آسیب جدی وارد میکند و درپی این ماجرا به زندان می افتد.

امیر که حالا احساس مسئولیت میکند به سراغ اکشی میرود تا بتواند از او رضایت بگیرد اما اکشی قدرت تکلم خود را از دست داده است. ماجرا با آمدن خانواده اکشی به بیمارستان و ساکن شدن در خانه امیر به کلی تغییر میکند و زمینه سازی تحول این شخصیت را فراهم می آورد.

آن سوی ابرها با سکانسی پر افت و خیز و در فضایی ملتهب آغاز میشود. اپنینگ سکانس فیلم چنان هیجان انگیز و نفس گیر شروع میشود و آنقدر با جزئیات به لایه های درونی اجتماعی هند میرود که گویی انتظار بیننده را از شاعرانگی فیلم های مجیدی را هم در قالب همان بستر و مثلاً عبور از میدان دانه های کبوترها برآورده میسازد. این روند تا زمانیکه امیر در لایه های اجتماعی شهری رفت و آمد میکند مثلاً با خانه ای که ظاهراً محلی برای رفع مطامع جنسی افراد است و یا پشت بام رخت شور خانه ای که تارا در آن کار میکند، همچنان برای بیننده شگفت آور است اما روند فیلم آرام آرام به شکلی تغییر میکند که گویی دست کارگردان در ذوق ورزی هنری کور میشود و نهایت خلاقیتش به دیوار نقاشی شده و سایه بازی محدود میشود.

آن سوی ابرها در نگاه اول فیلم پر افت و خیزی به نظر میرسد اما هرچه میگذرد ساده و ساده تر میشود. فیلم مملو از داستانک های متفاوت است که هر کدام در جایگاه خود میتواند تکمیل کننده خوبی برای یک داستان اصلی باشد اما در روند داستانی و حتی تغییر دراماتیک کاراکتر این فیلم نقش خنثی ای بازی میکند نمونه آن خیانت دوست امیر به او و همچنین پشیمان شدنش از این موضوع است که به کلی در فیلمنامه اضافه به نظر میرسید و اگر حذف میشد واقعا هیچ اتفاقی در فیلم حتی در وجوه ویژگی های کاراکتر امیر نمی افتاد. داستانک های فیلم با آنکه لحظات لطیفی هستند اما به واقع از جایی تکراری میشوند و خاصیت خود را از دست میدهند.

یکی از ویژگی های فیلم های مجیدی که بسیار شخص نگارنده مطلب را قلقلک میدهد و به نظر میرسد حس همذات پنداری بیننده را نیز برانگیزد لطافت های وجدانی کاراکترها در انجام و تصمیم کارهایی است که میخواهند انجام دهند که در این فیلم نمونه هایش را در امیر میتوان رفتار با خانواده اکشی دانست وقتی باران امان آنها را بریده است. و یا پس دادن انگشتر تارا توسط زندان بان و…

دیگر ویژگی مثبت فیلم های مجیدی نکات ظریف فیلمنامه ایست. شاید وقتی در ابتدای فیلم امیر با تارا میگوید : هروقت ماه رو میبینم یاد مامان میفتم  بیننده چیزی از این حرف متوجه نشود ولی وقتی در انتهای فیلم تارا فرزند هم بندی از دست رفته ی خود را به خانه ی مادرش در ماه وعده میدهد، راز ارتباط بین خواهر و برادر اشکار میشود. ارتباطی که در آن خواهر برای نشکستن غرور برادرش به او دروغ میگوید و برادر برای به تباهی کشیده شدن خواهرش میگرید.

اما به واقع در کنار لحظات زیبایی که میتوان در فیلم یافت ، آن سوی ابرها فیلمی نیست که بیننده بعد از دیدن آن شگفت زده و با رضایت تمام بایستد و برای آن دست بزند. فیلم نمیتواند بیننده ایرانی را مجاب کند که چرا برای چنین داستانی هند باید انتخاب میشد و مثلا ایران نه و یا اینکه چرا ریتم اولیه داستان و پویایی میزانسن های چنان قدرتمندانه ادامه پیدا نمیکند. شاید بتوان گفت آن سوی ابرها فیلمی است که سالهای سال است از مد افتاده و چنین نگاه هایی در سینمای ایران دوران اوج خود را با همین مجید مجیدی تا نامزدی اسکار نیز طی کرده و شاید دوران افول خود را میگذراند.

اما به واقع میتوان قدرتمندترین ویژگی فیلم را موسیقی به شدت زیبای فیلم دانست. موسیقی ای که هر بار سرو کله اش پیدا میشود، بیننده را جان تازه ای میدهد و به معنای واقعی کلمه وجدآور است. این ویژگی در کنار ویژگی مجید مجیدی به عنوان استادترین کارگردان ایران در نامگذاری فیلم ها و به نوعی اسطوره نامگذاری فیلم ایران با نامی به زیبایی آن سوی ابرها که برداشتی است از نگاه کودکان فیلم به آن سوی ابرها و نمود آن با نقاشی های روی دیوار کافی است تا مخاطب برای دیدن این فیلم متوسط در کارنامه مجیدی به سینما برود.

فیلم مجیدی فیلمی است بود و نبودش سینمای ایران را نه دچار تحول و نه دچار خسران میکند. فیلمی که میتوان دید حتی راجع به آن گفتگو کرد اما همچنین خیلی از آن راضی نبود.

برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای ایران روی لینک کلیک کنید.

امتیاز کاربران: 3.97 ( 3 رای)

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شانزده − 5 =

دکمه بازگشت به بالا