نقد و بررسی فیلم آشغال های دوست داشتنی
تفکر حاکم بر اقشار مختلف جامعه ی امروزی ایران از دل جریان های مختلف فکری با ایدئولوژی های مختلف برخواسته است که شاید در فلسفه ی وجود و هستی شناسی در تعارض جدی با یکدیگر باشند اما نکته ای که همه ی ما معمولا فراموش می کنیم این است که با تمام این تفاوت ها، تعارض ها و حتی تخاصم ها طرفدارانشان از یک خانواده اند و فیلم آشغال های دوست داشتنی قصد دارد یادآور این موضوع باشد.
فیلم آشغال های دوست داشتنی داستان زنی (منیر) است که در طول اعتراضات انتخاباتی سال 88 معترضین را به خانه اش راه داده است و ضربدری بر درب خانه اش زده اند و او پیش از آنکه ماموران برای بازدید خانه اش بازگردند باید از شر آت و آشغالهای قدیمی اش که برای او یادآور شوهرش محمدعلی (طرفدار مصدق، سلطنت طلب و بعدها حج رفته!)، فرزند بزرگش امیر (انقلابی جبهه رفته)، فرزند دیگرش رامین (لیبرال، غرب رفته، تحصیل کرده) و برادرش منصور (دارای گرایش چپ مارکسیستی، مبارز و آرمانگرا) خلاص شود.
فیلم با نگرانی های منیر از تبعات ضربدر روی درب خانه ما را به شکلی سر راست وارد فضایی سورئال می کند فضایی که در آن فرصتی ایجاد می شود تا این خانواده ی سمبولیک را که نماینده ی گوناگونی افکار و عقاید مختلف هستند در مصاف با یکدیگر به چالش بکشد.
ما شاهد کل کل ها و جدال هایی هستیم که با تمام فراز و فرودها، درون خانوادگیند و اعضای خانواده ای که با تمام تعارضاتشان دغدغه ی یکدیگر را هم دارند و خانواده برایشان وزنه ای سنگین تر از تمام تقابل های ایدئولوژیک است.
این خانواده با گوناگونی عقایدش به شکلی سمبولیک حکم مردم ایران را دارد که با تمام تفاوت ها نهایتا از یک خانواده اند و به نوعی یادآور می شود باید همبستگی، وابستگی و مهمتر از همه دلبستگی داشته باشند.
فیلم آشغال های دوست داشتنی نگاه نویی به گوناگونی افکار دارد شاید اگر این نگاه نو و ایده ی خوب پرداخت بهتری می داشت و اگر در جدالهای اعضای خانواده بر سر عقاید کمتر دست به عصا می بود و از نقطه نظر عوامانه به عقاید و ایدئولوژی ها و تفاوت هایشان نگاه نمی کرد شاهد شکل گیری دیالکتیک و حتی گفتگوهای باورپذیرتری در اثر می بودیم و فیلم عمق بهتری پیدا می کرد. البته که با نوعی دیگر از نگاه می توان گفت ما شاهد عقاید شخصیت ها از نقطه نظر منیر و استدلال و استنتاج او در جهان سورئال ذهنی او هستیم پس این نگاه عوامانه برخواسته از نگاه شخصیت ساده، نگران و کم اطلاعات منیر است که البته کمی سخت است باور کنیم این تصمیم نشأت گرفته از خودسانسوری در نگارش فیلمنامه نیست.
فیلم در قالب شخصیت ها و مناظره هایشان خط سیر تاریخ را به خوبی در دل خود دارد و از میان صحبت ها می توان دولت مصدق و سقوط سیاسی اش، حکومت پهلوی و سقوط سیاسی اش، اتحاد نهضت های مردمی، شکلگیری افکار ضد امپریالیستی، چند دستگی نهضت ها، سقوط سیاسی جریان های فکری چپ مارکسیسی در نظام جمهوری اسلامی همه و همه در جای جای فیلم ملموسند.
ما در لحظاتی که عکس منصور برای دور انداختن انتخاب می شود- که به شکل سمبولیک بیانگر حذف جریان های چپ هم است- در حالی که عکس محمدعلی با ورژن حج رفته اش تغییر کرده، عکس امیر که مایه ی افتخار است و عکس رامین که هنجارهای پوشش را رعایت کرده روی طاقچه باقی مانده اند نه از نظر فکری که از نظر احساسی و عاطفی با او ارتباط برقرار می کنیم و دلمان برای منصور که دلگیرانه می گوید فقط من زیادی بودم و برای من جا نبود می گیرد.
اینکه حتی امیر هم چیزی برای دور انداختن دارد به نوع خودش جالب و قابل تامل است نامه ای که مشخصا بیانگر عشقی نافرجام است و تجربه ی خانواده های شهدای بسیاری است.
شخصیت محمدعلی با بازی اکبر عبدی که همانطور که حدس می زنید بار کمدی را هم به دوش می کشد برعکس امیر چیزهای زیادی برای دور انداختن دارد. شخصیت محمدعلی سیر تغییر و تحول را با تناقضات مضحک اما صد در صد باور پذیری ارائه می دهد!
فیلم با میان پرده هایی که حکم فلاشبک را دارند اما در همان فضای سورئال حاکم بر فیلم در جریانند نشان می دهد که ترس موجود در شخصیت منیر ترسی تاریخی است او از دورانی که حتی به دنیا نیامده تا دوره های مختلف تاریخی شاهد دستگیری اعضای خانواده است و در هر دوره ی زمانی به شکلی شاهد مصاف حاکمیت با اعضای خانواده اش آن هم به خاطر عقایدشان بوده است. البته که فیلم هوشمندانه حتی در لحظات قضاوتش وارد قلمروی یک قاضی نمی شود و نگاه منیر و حضور منیر در اینجا به عنوان یک شاهد داغ دیده است. شاهدی که نگرش سیاسی و ایدئولوژیک به خصوصی ندارد اما کسی که دستگیر می شود از اعضای خانواده اش است و اوست که همواره در بهت و اندوه فرو می رود؛ منیر به شکلی سمبولیک نماینده ی زنان، مادران و خواهران و حتی بسیاری از افرادی است که از تضاد حاکمیت با اعضای خانوادیشان در طول تاریخ رنج برده اند.
سخت است رد تیغ ممیزی را در لحظاتی از فیلم آشغال های دوست داشتنی، احساس نکرد به نظر می رسد یکی از المان های عاطفی داستان که بیانگر رابطه ی عشقی و ریشه های فکری ساختارشکن شخصیت سیما با بازی هدیه تهرانی است آسیب جدی دیده است یا اگر ممیزی در کار نبوده در پرورشش کوتاهی شده است.
اگرچه فیلم آشغال های دوست داشتنی در لحظاتی که منصور برای اینکه سیما را بیرون نکنند حاضر می شود جای جاسازهایش را بگوید برای توسعه ی رابطه ی عشقی میان آنها قدم های خوبی بر می دارد اما ناگهان سکته می کند. این اتفاق پیشتر با رابطه ی منیر و محمدعلی تکرار شده است که به نظر می رسد از اثرات ممیزی است.
رابطه ی عشقی سیما با منصور نه تنها می توانست انگیزه ی مبارزه ی او را ملموس تر کند بلکه می توانست نتیجه ی برخوردهای سخت، خشن، دوجانبه و بی پایان ایدئولوژیک با حاکمیت را نشان دهد که به افراد دیگر تسری پیدا می کند.
فیلم آشغال های دوست داشتنی در نقطه ی جالبی به پایان می رسد کوچه ای که بر روی درب همه ی خانه هایش ضربدر خورده است که باز هم بیانگر نگاهی سمبولیک به مردم است که پس از این سیر طولانی تاریخی و چند دستگی میان خودشان آنها بالاخره یاد گرفته اند در مواقع بحرانی پشت یکدیگر باشند.
فیلم آشغال های دوست داشتنی اگرچه که داشت با سرنوشتی مشابه آشغالهای مامان منیر مواجه می شد اگرچه که حذفیات و ممیزی هایی دارد که اثر را کمی آزرده کرده اما نهایتا اثر کلیت خود را حفظ کرده است. فیلم قطعا اثری با ارزش، صادقانه، لطیف و دوست داشتنی است می توانست بهترین باشد اما تا بهترین بودن فاصله هایی دارد اما به طور حتم فیلم بسیار خوبی است .فیلمی که یادآوری می کند چه آشغالهایی دورریختنی نیستند.
نوشته حسام الدین حبیبی
برای مطالعه سایر یادداشت مخاطبین اینجا کلیک کنید.
- حسام الدین حبیبی
- hesamhabibikh@gmail.com