سینمای ایراننقد فیلم

نقد سلام بمبئی

سلام بمبئی

پوستر سلام بمبئی
پوستر سلام بمبئی

عوامل فیلم

نویسنده و کارگردان سلام بمبئی : قربان محمدپور

بازیگران : محمدرضا گلزار ، دیا میرزا ، بنیامین بهادری ، شایلی محمودی ، گلشن گروور

خلاصه فیلم

داستان آشنایی و عاشقی یک پسر ایرانی و یک دختر هندی است که جدایی نصیبشان می شود و زمانی به وصال میرسند که کار از کار گذشته است.

نقد فیلم سلام بمبئی

تحلیل و نقد یک فیلم، متعلق به دسته ای از فیلم ها که در روزگار ما فیلمفارسی نام میگیرد کار دشواری به نظر نمیرسد اما شرایط سینمایی، فرهنگی و اجتماعی همین روزگار و تاثیر چنین آثاری بر این شرایط، نگاه ما را در تحلیل همچین آثاری تغییر میدهد.آثاری با رویکرد تولید مشترک، با محوریت به چالش کشیدن فرهنگ ایرانی و حتی محدودیت های ظاهری اسلامی.آثاری که پایه ای ترین رکن آن وارد شدن یک ایرانی به فرهنگی دیگر و تضاد و تشابه های برخورد انسانها در مواجهه با یک پدیده مشترک انسانی مثل عشق، خیانت، رقابت، وسوسه و دیگر مسائل است. بررسی واکنش مواجهه جامعه ی ما به چنین آثاری، ما را به این نتیجه می رساند که مخاطب، تشنه ی آثاری با این تم است. حال چه این آثار در سینما باشند، چه در تلوزیون و حتی به شکل سریال. و خیلی از آثار سینمایی و تلوزیونی ماندگار، حتی در زمان های گذشته، به این موضوع تعلق داشتند.

این فیلم ها با چنین موضوعات خاصی، بستر مناسب برای ایجاد کنتراست و لحظات دراماتیک هستند و به خودی خود میتوانند خود را متعلق به گونه های متفاوت سینمایی ببینند. در سینمای جهان و به خصوص امریکا، از این مسئله به خوبی و ظرافت استفاده شده و فیلم های متعددی در ژانرهای متفاوت ساخته شده است. اما در ایران به علل مختلف از جمله عدم گستردگی ژانری، استقبال خوب مخاطب از فیلم های کمدی، مشکلات روانشناسانه اجتماعی که منجر به عدم شاد بودن جامعه میشود و بالاخره بی دردسر بودن فیلم های تجاری(تجاری بی کیفیت) و کمدی، این تم به سمت سینمای کمدی -تجاری رفته است. معمولا واژه ی سینمای تجاری در ایران، به معنی سینمای بی ارزش و بی کیفیت به کار برده میشود.سینمایی که تهی از مضامین عمیق و والاست و از لحاظ تکنیکی و حتی فرمی نیز در پایین ترین مراتب خود قرار دارد.

جدای ازینکه اصلاً واژه ی سینمای تجاری واژه ی درستی است یا خیر و یا اینکه در این نوع سینما، میتوان به آن چیزی که امروزه آن را هنر می نامیم، رسید یا خیر، باید این نکته را ذکر کرد که سینمای تجاری به مهمترین و اصلی ترین مقصود ایجاد سینما به عنوان یک رسانه ی هنری یعنی دیده شدن توسط مخاطبین خود، می رسد. جدای از این بحث که دموکراسی هنر در ایجاد وجود اصیل آن نقشی دارد یا خیر و یا اینکه هنر به چیزی غیر خود متعهد است یا خیر، باید گفت که اصلا سینما چه به مقام هنر (از هر تعریفی) برسد یا خیر، باید دیده شود و دیده شدن رکن اساسی ایجاد مفهومی به نام سینماست.به بیانی دیگر اصولا فیلمی که دیده نشود (چه در سینما و یا هر مدیوم نوظهور دیگری) اصلا سینما نیست و بحث راجع به آن نیز از همین نکته شروع می شود. حال این دیده نشدن گاهی به فیلم و دلایل مضمونی و فرمی و تکنیکی آن مربوط است و گاهی به عوامل بیرونی دیگر که در دنیای امروز و بعضاً شرایط خاص کشور ما مربوط است.

ولی آیا سینما تجاری به واقع همیشه سینمای بی سر و ته و درجه چندمی است و یا باید باشد !؟ مشخصا جواب خیر است. سینمایی که در آن از بازیگرهای پرطرفدار و محبوب استفاده شود، سینمایی که از ابزارهای متفاوت برای ایجاد صحنه های جذاب و محو کننده برای بیننده خود استفاده کند، سینمای داستان گوی پر کشش و پر تعلیق، سینمای تکنیکال بی نقص از همه نظر، سینمایی که منعکس کننده یک مفهوم ساده در ژانرهای مختلف باشد سینمای بدی است ؟! و آیا سینمای آفت زده و معلول ایران که همچون یک کاریکاتور نه چندان زیبا صرفا بعضی از اعضای آن رشد کرده، به این نوع از سینما احتیاج ندارد؟! سینمایی که تا چند دهه پیش اکثریت محصولات خود را با پرچم داری حتی فیلمفارسی های جور و واجور متعلق به این سینما می دید و ازقضا بیننده ی کمی نیز نداشت، میتواند بدون این سینما(منظور سینمای تجاری است نه فیلمفارسی) به حیات وابسته به جیره دولتی و حکومتی خود ادامه دهد ؟! و هزاران سوال دیگر که میتوان پیرامون اهمیت چنین سینمایی مطرح کرد که امروزه به دست فراموشی سپرده شده است.

اما مهمترین نکته در این سینما برای ایجاد و تبدیل شدن به سینما، رعایت تمام اصول ذکر شده است. اصولی که فیلم مورد بحث ، متاسفانه فقط تعداد بسیاری اندکی از آنها را داراست. فیلمی که به جای درس گرفتن از سینمای پلشت فیلمفارسی، خود را در آغوش آن می اندازد و از هیچ نکته ای برای بازسازی نوستالژی وار و ادای دین به آن فروگذار نمیکند و تمام عزم خود را نیز برای ساخت یک فیمفارسی بزک شده جزم میکند.

کارگردان محترم سلام بمبئی که در آثار قبلی خود نیز نشان داده که حتی از کپی دسته چندمی از فیلمفارسی های گذشته نمیگذرد و برای جذب مخاطب، به هر دری میزند، در این فیلم نیز با استفاده از همان فرمول ها، منتها در فضایی جدید سعی در ایجاد اثری آبرومندتر دارد.البته ذکر این نکته لازم است که مخاطب امروز سینما با توجه به تغییر نسل و فضاهای مختلف رسانه ای که پیش روی خود میبیند، دیگر با فرمول های کلیشه ای دستمالی شده از سالهای دور در فیلمفارسی و کمدی های بی ارزش فریب نمیخورد و دلایل محکمتری برای هزینه کردن و رفتن به سینما میخواهد و خیال فریب دادن مخاطبان امروزی با چنین فرمول هایی، خیال خامی بیش نیست.

سلام بمبئی به طرز عجیبی کلیشه ای و مضحک است.در هر قضیه ای از کلیشه ای ترین و دم دستی ترین اتفاق ممکن برای وقوع آن استفاده شده است تا جایی که این حجم از کلیشه ای بودن و عدم اپسیلونی!! ابتکار، بیننده را واقعا متعجب میکند. این کلیشه ای بودن نه تنها در اتفاق ها، بلکه در خود داستان نیز به کلی جاری است. اما نقطه فاجعه بار فیلم اینجاست که داستان فیلم تا جاییکه با اتکا به کلیشه ها و اتفاق های دستمالی شده پیش میرود قابل تحمل تر است و بییننده، خود را با توجیه فیلم تجاری، قانع میکند اما به محض حضور جدی فیلم نامه نویس و کارگردان، فیلم به کلی غیر قابل تحمل و مشقت بار می شود و در انتها نیز با یک پایان بندی بسیار تخیلی و مضحک تیر خلاص ناامیدی از فیلم، به مخاطب زده می شود. در واقع این هنر کارگردان است که توانسته است چیزی ضعیف تر و بدتر و غیر قابل تحمل تر از کلیشه ها و اتفاقات فیلمفارسی و فیلم هندی وار در فیلمش رقم بزند و سلام بمبئی را به یک فیلمفارسی بزک شده با فیلم های هندی تبدیل کند. سلام بمبئی که داستان دو خطی کلیشه ای نحیفش کشش کافی برای همراه کردن مخاطب را با خود ندارد و با کمک تمام معضلات سینمای این روزگار ما(از جمله عدم وجود عاشقانه ها و تریلر های جذاب که منعکس کننده رویای پنهان و ممنوع و هنجار شکن عرفی و قانونی ماست، غمگین بودن جامعه نسبت به جوامع دیگر، عدم وجود استاندارهای تفریحی جامعه، مشکلات اقتصادی شدید و ….) نیز نمیتواند جای خود را پیدا کند و خلاء عدم وجود این گونه فیلم ها را جبران کند.

اگر بخواهیم در باب ضعف های تکنیکی و فرمال سلام بمبئی سخن به میان آوریم، طومار بلندی از اشکالاتی همچون شخصیت پردازی بسیار بچه گانه و انیمیشنی، عدم رعایت راکورد های نوری و تصویری، عدم رعایت بازی در سکانس های مختلف، داستان تخیلی و بی سر و ته با اتفاقات فوق العاده غیر منطقی و مضحک، روایت سردرگم و نامشخص و بسیاری نکات دیگر را میتوان ذکر کرد اما به واقع در طول فیلم، همواره این نکته در ذهن نگارنده وجود داشت که چقدر جای فیلم هایی شاد و مفرح، سرشار از سکانس های جوانانه و عاشقانه و شیرین که همگی ما در طول زندگی با آن مواجه هستیم، در سینمای ما کم است. سینمایی که در جامعه ی بسته ی نسبت به عشق ورزیدن و یا محدود و ناپذیرا نسبت به این مقولات، خود را تشنه ی دیدن چنین موضوعاتی در سینما میبیند.

از تمام نکات منفی سلام بمبئی که گذر کنیم، لازم است راجع به نقاط قوت فیلم و یا حداقل نقاطی که در سینمای ایران فراموش شده و غیر ضروری جلوه می کنند اما به واقع دارای اهمیت فراوان هستند، سخن برانیم.

قطعاً مهمترین خصیصه سلام بمبئی ، حضور سوپراستارها و بازیگرانی است که در فیلم حضور دارند. بدون شک در ادامه این چند پاراگراف، قصد بی ارزش جلوه دادن و یا ذره ای کم کردن از هنر والای بازیگران بزرگ و پیشکسوت سینما و هنر بازیگری را نداشته اما لازم میدانم چنین نکاتی را یادآور شوم. مطمئناً مقوله بازیگری، جدای از اصول ابتدایی و اولیه و رعایت قوانین کلی آن در مدیوم های مختلف، تفاوت های بسیار بسیار فراوان و اساسی ای دارند.

_ به طور مشخص، رفتار یک بازیگر تئاتر در سن و زمان اجرا برای تعداد زیادی از تماشاگران که از قضا در ردیف هایی با فواصل متفاوت از سن نشسته اند و همواره انرژی و احساسات مختلفی را برایش ایجاد میکنند، بسیار متفاوت است از بازی همان بازیگر مقابل دوربینی ساکن و بی روح که او را درون یک قاب محدود قرار داده است. به طور مشخص، رفتار یک بازیگر سینما در قاب دوربین فیلم سینمایی و زمانیکه یک چشمک از او، یک متر از پرده را پر میکند، بسیار متفاوت است از بازی همان بازیگر مقابل دوربین یک سریال تلوزیونی با اندازه های معمول آن. بدون شک یک بازیگر حرفه ای از این نکات به سادگی نخواهد گذشت و برای هرکدام از تک تک تفاوت ها می اندیشد و راهکاری خاص، اتخاذ خواهد کرد. _

یکی از مهمترین ویژگی هایی که یک بازیگر حرفه ای در سینما، باید و باید آن را دارا باشد، استار بودن و قابلیت جذب مخاطب است. سینما برای ادامه حیات خود محتاج به دیده شدن است و مهمترین راهکار دیده شدن، جذب مخاطب با حضور ستاره هایی است که بیننده با آن بازیگر زندگی میکند و او را دوست دارد و طرفدار اوست و برای او به سینما می آید.

در تمام نقاط جهان یکی از مهترین تلاش های رسانه ها و کمپانی های فیلم سازی، مطرح کردن و برنامه های ویژه ی سلبریتی مختص بازیگران و ستاره هاست که آنها، تبدیل به استارهای جذاب و هیجان انگیز برای مخاطب خود شوند. البته در ایران چون هزینه ساخت فیلم ها را به طور مستقیم یا غیر مستقیم، دولت تامین میکند، هیچگاه سیکل درستی از روند استاندارد سینمایی شکل نمیگیرد و همچنین حضور بسیاری از بازیگران تنبل و غیرمتخصص و آموزش ندیده با ویژگی های فاجعه بار و نداشتن حتی اصول اولیه و ملزومات ضروری بازیگری، سبب میشود ما در ایران هیچگاه یک استار شش دانگ نداشته باشیم.

محمدرضا گلزار بدون شک تنها هنرپیشه سینمای ایران است که روندی به سوی استار شدن را در پیش گرفته است و تا حدود زیادی نیز موفقیت به دستیابی به آن شده. مطمئناً استار کسی است که مخاطب برای دیدن او حاضر به انجام هزینه است. و نگارنده، بازیگر دیگری را که مردم، فقط برای دیدن او در فیلم هزینه کنند، نمیشناسد. در اینکه گلزار یک استار واقعی با رعایت حداقل اصول ابتدایی بازیگری همچون اکت های منحصر به فرد، بدن آماده برای ایفای نقش های حتی اکشن، بیان درست و خاص و چهره ای جذاب، است شکی نیست اما عدم وجود فیلم های مناسب برای چنین بازیگرانی در ایران موجب انتخاب فیلم های بعضا سطحی و همانطور که بیان شد، فیلم های تجاری به معنای کم ارزش آن توسط این بازیگر شده و امروز در جامعه به اصطلاح هنری و اغلب تئاتر زده ی ما( به خصوص در بازیگری) جایگاه کمرنگ تر و چندان باارزشی را دارا نیست. اما بدون شک بازیگری که مردم برای دیدن او در فیلم هزینه میکنند دارای موهبتی است هیچکدام از بازیگران حتی بزرگ دوران ما از آن بهره مند نیستند و به جرئت میتوان گفت گلزار یک بازیگر خوب سینمایی است و سلام بمبئی او را در فیلم خود دارد و قسمت شاید عمده ای از موفقیت خود را مدیون او و ستاره های دیگرش است.

نکته مثبت دیگر سلام بمبئی فضای شاد و مفرح و عاشقانه فیلم است. اگر بگوییم فیلم، عاشقانه ای ایرانی هندی است، بیراه نگفتیم. و این نکته زمانی بیشتر جلوه میکند که ما در سینمایی نه چندان عادی و کاریکاتوری نفس میکشیم که فیلم های متفاوت چنین سطح پایینی نیز ما را خوشحال میکند. اما متاسفانه باز هم سلیقه فیلمفارسی گونه و نوستالژی آن در ذهن کارگردان این فضا را بیش و کم به سمت فضای نخ نما و مبتذل فیلمفارسی میبرد و ما را از لذت بردن از یک فضای شاد بدون حاشیه محروم میکند.

نکته مثبت دیگر سلام بمبئی قطعاً نرفتن به سوی فضای کمدی صرف است که به راحتی با انتخاب یک بازیگر کمدی به جای بنیامین بهادری، این قابلیت وجود داشت و بنیامین بهادری با وجود تمام ضعف های اساسی بازی اش، در این زمینه به فیلم کمک کرده است. اصولا حرکت بر روی لبه ی تیغی که سلام بمبئی روی آن حرکت میکند و از هر طرف نمی افتد یکی از مهمترین ویژگی های این فیلم به شمار میرود.

سلام بمبئی با تمام نقاط ضعف و قدرتش یک فیلم قابل بررسی در سیر سینمای حداقل این دهه به شمار میرود که بار دیگر اهمیت سینمای تجاری شاد و مفرح و سرگرم کننده را یادآوری میکند و همچنین نمونه دیگری از تولیدات مشترک سینمایی است که تشنه بودن بازار فرهنگی و سینمایی ما را علی رغم کمدی صرف نبودن یادآور می شود. ای کاش این فیلم خود را از سطح یک فیلمفارسی هندی که دوست دارد فیلم خوبی باشد اما هرگز نیست، فراتر میبرد و گام بلندی در تغییر روند نامعقول بازار سینمای ایران برمیداشت.

برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای ایران روی لینک کلیک کنید.

امتیاز کاربران: 4.6 ( 2 رای)

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

10 − نه =

دکمه بازگشت به بالا