عوامل فیلم
نویسنده و کارگردان شرفناز: حسن نجفی
بازیگران: علی اسیوند، حمیرا ریاضی، ضرغام استادی فضل، سعید گل بچه، خلیل خانی.
فیلمبردار: بایرام فضلی
موسیقی فیلم: حسین علیزاده
خلاصه داستان
حوادث فیلم، در یکی از روستاهای مرزی پاکستان رخ میدهد. جمعه مرد محجوبی است که به دلیل نداشتن کار، خانه نشین است و فرزندانش با قاچاق سوخت بر لب مرزها، قصد پرداخت بدهیهای او را دارند. احمد، پسر بزرگ او در این راه کشته میشود و همین موضوع، جمعه را تبدیل به یک جانی تمام عیار میکند. شرفناز میترسد الیاس کوچکش به سرنوشت احمد دچار شود. او سالهاست که به فرار از این جهنم دره میاندیشد. سرانجام یک روز با الیاس به آن سوی کوههای رنگی که همیشه آرزوی دیدنش را داشت، میگریزد.
نقد فیلم شرفناز
شرفناز با یک شروع طوفانی آغاز میشود. تصویر برداری عالی و ریتم تند، بینندگانی را که بدون هیچ شناختی از فیلم، پا به سینما گذاشتهاند غافلگیر میکند. این تصویر برداری عالی تا پایان فیلم ادامه مییابد، اما ریتم فیلم بلافاصله پس از پایان تیتراژ افت میکند و با یک حرکت حلزونی، به انتهای کار می انجامد. قاب بندی تصاویر بی نظیر است. هر قابِ فیلم، یک عکس کامل است که میتوان برای آموزش هنرجویان از آن بهره برد. استفاده از رنگ هایسرد و گرم به صورت فکر شده و تغییر پوشش بازیگران با توجه به موقعیت داستانی، چشم نواز است. تکمیل کنندهی این تصاویر زیبا، لوکیشنهای بدیعی است که حسن نجفی برای اثرش، انتخاب کرده است. لوکیشنی که هم به فضای سرد و نامهربان فیلم نزدیک است، هم به مضمون آن؛ اما به همان اندازه که فیلم در تصویر غنی است، در داستان دچار مشکل است. داستان به خوبی روایت نمیشود و فیلم فاقد پیرنگ داستانی مشخص است؛ به همین دلیل تدوینگر مجبور است، برای ارتباط بین سکانسهای مختلف، از تصاویر مبهم و بیربط استفاده کند. با وجود دیالوگهای محدود، باز هم پرداخت لازم روی آنها صورت نگرفته است و دیالوگها بی رمق ادا میشوند. این نقص -به ویژه در بازی جمعه- با بازی متوسط و شاید ضعیف بازیگران بیش از پیش نمود پیدا میکند؛ بخشی از این ضعف را هم میتوان ناشی از انتخاب بازیگران نامناسب فیلم دانست.
فیلم شباهتهای زیادی با فیلم بابل ساختهی ایناریتوی مکزیکی دارد. روند کُند فیلم و روایت دایره وار داستان و حتی لوکیشن بسیار به بابل نزدیک است؛ حتی در مضمون هم میتوان شرفناز را متأثر از بابل دانست؛ با این فرق که شرفناز در یک گسترهی جغرافیایی روی میدهد. علاوه بر این، فضای فیلم شرفناز بین حال و هوای عربی و بلوچی در حال تغییر است، که این مشکل در دیالوگ گویی بازیگران به ویژه اسیوند هم دیده میشود. با وجود زحمات بسیار زیادی که برای ساخت اثر کشیده شده است -که از تصاویر خلق شده، قابل دریافت است- شرفناز توانایی انتقال مضامین انسانی و در نهایت، تاثیرگذاری بر بیننده را ندارد.جا دارد در پایان داستان از خود بپرسیم، اگر شخصی دربارهی بلوچستان ِ خایران چنین فیلمی میساخت واکنش ما به آن چه بود و چه می بایست باشد؟ این سوال و پاسخ مبسوط به آن نیاز به فرصتی دیگر دارد که شاید در آینده به آن پرداخته شد.
ویرایش متن: چیستا حاجیان
این نقد فیلم بر اساس نسخه نمایش داده شده در سی و سومین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.