یادداشت مخاطب

نقدی بر انیمیشن آخرین داستان

آخرین داستان
آخرین داستان

نقدی بر انیمیشن «آخرین داستان»

آخرین داستان یک شروع تازه

نوشته  فواد شمس

انیمیشن « آخرین داستان » روایت یکی از مهم ترین متون کلاسیک فارسی در مدیوم انیمشن است. همین ابتدا بگویم که کار سازندگان این انیمیشن قابل تقدیر است و امیدوارم آغازی باشد برای یک روند. خصوصا در روزگاری که ما بیش از گذشته نیازمند استفاده از ابزارهای مدرن و جدید برای روایت حماسه‌های کهن سرزمین خود هستیم. از این رو باید این  روند درست جلو برود پس باید با یک نگاه نقادانه جدی به این اثربنگریم.

داستان قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک و ظهور فریدون به نظرم یکی از کلیدی‌ترین داستان‌های شاهنامه است. به واقع فردوسی به زیبایی این داستان را که پیچیدگی های خاص سیاسی، طبقاتی، جنبش اجتماعی  و روانشناختی قدرت  را در درون خود دارد، روایت کرده است. در کنارش روایت در شعر فردوسی آنقدر جذاب و اکشن است که نیاز زیادی به دستکاری آن  احساس نمی شود. اما متاسفانه در انیمیشن آخرینداستان سازندگان دچار اشتباه بزرگی شده‌اند.

از یک طرف به اصل داستان و روایت فردوسی وفادار نیستند. جا به جایی های غیر لازم، حتی روایت نادرست و تغییر شکل داستان با تمسک به “هالیوودی” کردن آن. در حالی  خود روایت  فردوسی آنقدرعناصر جذاب دارد که نیازی نباشد که ناگهان دخترکی شوخ طبع وسط داستان در کنار دست فریدون بگذارید یا ضحاکیان را تبدیل به زامبی کنید. این هالیوودی بازی‌ها نه تنها کمکی به جذابیت داستان نمی‌کند که حتی آن را خراب هم کرده است.

از طرف دیگر کشاکش درونی ضحاک و آرام آرام تبدیل شدنش به  مغز خواری ماردوش که عقده‌های روانشناختی پدر _ پسری دارد، خودش واجد عناصر بسیار عمیق روانشناختی قدرت است. ای کاش سازندگان انیمیشن به جای آن که  دچار فضایی هالیوودی برای نشان دادن وضعیت درونی ضحاک شوند به پیچیددگی های عناصر داستانی خود شاهنامه رجوع می‌کردند. چگونگی تبدیل یک انسان به دیوی ماردوش که مغز سر جوانان را می خورد خودش آنقدر داستان جذاب و قوی است که نیازی نیست فضا را زامبی‌گونه کرد. اتفاقا این کار سازندگان انیمیشن « آخرین داستان » موجب تضعیف این انیمیشن شده است.

قصه قیام کاوه آهنگر در شاهنامه به زیبایی چگونگی پدید آمدن یک جنبش اجتماعی و مردمی در طول تاریخ ایران را نشان می‌دهد. در واقع شاهنامه نه روایت زندگی شاهان که اتفاقا روایت زندگی طبقات اجتماعی مختلف است خصوصا در همین داستان نشان می‌دهد که  چگونه مردم آرام آرام نسبت به ظلم ضحاک آگاه می شوند، خشمگین می شوند و در نهایت چگونه دست به سازماندهی اجتماعی برای ایجاد یک جنبش انقلابی علیه ظالم حاکم می زنند. کاوه آهنگر نمادی از تمام تاریخ مردمان این سرزمین است که روند قیام علیه ظلم را تکوین کرده‌اند.  متاسفانه در این انیمیشن  با بی دقتی حتی روایت اصیل فردوسی در این مورد هم به خوبی نشان داده نشده.

حتی نمادین‌ترین قسمت داستان که کاوه آهنگر که  پیشبند آهنگری خود را تبدیل به درفش کاویانی، اولین پرچم مردمی ایرانیان، می‌کند در این انیمیشن به درستی نشان داده نشده است. واقعا نمادین‌تر از این که پرچم ایرانیان پیشبند یک کارگر آهنگر بوده است؟ حیف نیست این نماد در این انیمیشن درست نشان داده نشود؟

و اما در مورد فریدون،  نکته اصلی همان بیت معروف فردوسی هست: «فریدونِ فرخ فرشته نبود/ ز مشک و ز عنبر سرشته نبود/ به داد و دهش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی»ای کاش در انیمیشن به جای حواشی غیرلازم برای شخصت‌پردازی فریدون به همین بیت اکتفا می‌شد. تا نشان دهد فریدون تک تک کسانی هستند که دنبال داد و دهش هستند نه لزوما ژن‌های خوب!

خلاصه با وجود تمام نقدها به این انیمشین، ساخته شدن و دیده شدن آن در شرایط فعلی را به فال نیک می‌گیریم. چون داستان ما مردمان که از تبار کاوه آهنگر هستیم با ضحاکیان زمانه تمام نشده است، فریدون‌ها هم دیگر در گهواره پنهان نیستند. فریدون‌ها همین جوانانی هستند که از مشک و عنبر سرشته نیستند بلکه این روزها به دنبال داد و دهش هستند. این آخرین داستان ما نیست تازه شروع داستان ماست.تا زمانی که ضحاک‌ها را در البرزکوه دوباره زنجیر کنیم.

نوشته  فواد شمس

نقد انیمیشن فیلشاه را اینجا بخوانید.

امتیاز کاربران: 4.28 ( 5 رای)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شانزده − 13 =

دکمه بازگشت به بالا