جشنواره سی و هفتمسینمای ایراننقد فیلم
موضوعات داغ

نقد فیلم ناگهان درخت

گاهی زندگی می تواند جلوی زندگی را بگیرد!

فیلم ناگهان درخت
فیلم ناگهان درخت

عوامل فیلم

نویسنده و کارگردان فیلم ناگهان درخت : صفی یزدانیان

بازیگران: پیمان معادی، مهناز افشار، سیامک صفری و پانته‌آ پناهی‌ها

نقد فیلم ناگهان درخت

چند روز پیش در توئیتر دوستی نوشته بود اگر فیلم ناگهان درخت را دیدید و در آخر فیلم ناگهان یک درخت دیدید و خندید بیاد من بیوفتید! این نوشته کنایه آمیز را در چند جای دیگر هم دیدم. فیلم جدید یزدانیان برخلاف “در دنیای تو ساعت چند است” آنچنان با استقبال مخاطبان قرار نگرفته است! چه مخاطب عام و چه مخاطب خاص و منتقدان حرفه ای سینما! نقد ها و نوشته هایی را هم که می خوانیم تقریبا همه‌ی آنها نقطه عزیمت شان همان فیلم اول یزدانیان است و از آن منظر فیلم ناگهان درخت را نقد می کنند و معتقدند فیلم اول یزدانیان زیباتر و دوست داشتنی تر از آب درآمده است. بعضی ها ناگهان درخت را در ادامه در دنیای تو ساعت چند است می دانند و با ارجاع به لوکیشن های مورد علاقه یزدانیان، معتقدند این عاشقانه وی، علی رغم بهره گیری از همان تم داستانی و نماهای تصویری، چندان درخور ستایش در نیامده است و برخی دیگر معتقدند که این فیلم انگاری مشقی است که برای “دنیای تو ساعت چند است” زده شده است و ای کاش قبل از آن ساخته می شد.

اما به عقیده من فیلم ناگهان درخت با همه‌ی مشکلات و شتابزدگی هایی که در ساختش دیده می شود یک فیلم درخور توجه است که می شود آن را تماشا نمود و از چندین منظر لذت برد. هرچند طرفدارش بودن کار سختی است و درباره اش نوشتن کار سخت تر! هرچند به قول دوستان برخی از دیالوگ هایش کلیشه ای از آب در آمده است! هرچند تم روایت آدم را پرت می کند در دنیای تو ساعت چند است و این مهم باعث می شود که شما با پیش قضاوت این فیلم را تماشا کنید. اما اگر از همه‌ی این ضعف ها بگذریم، فیلم ناگهان درخت را می توان یک فیلم متوسط دوست داشتنی دانست که می خواهد اتفاقا حرف های جدید بزند. فیلمی که غیر از لوکیشن های مورد علاقه یزدانیان، خیلی فصل مشترکی با دنیای تو ساعت چند است ندارد. شخصیت پیمان معادی شاید همچون علی مصفا گوشه گیر و خجالتی و عاشق پیشه باشد اما تضادهای اساسی با آن دارد. علی مصفای عاشق پیشه، همان گلی دبستانی را تا میانسالی اش دنبال می کند که برایش بوی پوست پرتغال روی بخاری بلند می کرد اما در ناگهان درخت ، خبری از سوزان (دختر مورد علاقه پیمان معادی در دبستان ) نیست. در آن فیلم اگر علی مصفا پذیرنده است و دل به تقدیر می دهد اما عاشق می ماند بر عکس در این فیلم پیمان معادی پذیرنده تقدیر نیست و عشقش را بدست می آورد و بر تقدیر غلبه می کند! حتی بچه دار می شود! فرزندی که نخواهد دید،نخواهد لمس کرد، به رشت نخواهد رفت،دریا نخواهد دید و نخواهد مرد!
یزدانیان، عاشق دیگری را خلق کرده است که او هم در کوچه پس کوچه های رشت قدم میزند، و در پیاده راه شهرداری رشت راه می رود. او هم در انزلی خاطره های کودکی دارد و دریا را دوست دارد. راستی ماه ها که بدنیا آمده رشت هستیم شاید بهتر و بیشتر با این لوکیشن ها ارتباط برقرارکنیم. هر بار که فیلم های یزدانیان را می بینم دلم می خواهد چشمهایم را ببندم و پرواز کنم در کوچه پس کوچه های پشت مسجد صفی، در خیابان های بیستون و پیرسرا انقدر بی هدف راه بروم که سر از باغ محتشم دربیاورم. سر از بلوار انزلی شلوغ! اصلا انگار عاشقی کردن در خیابان های رشت یک حال و هوای دیگری دارد. و چه خوب در این دو فیلم این حس، دوباره زنده می شود. انگاری خود یزدانیان تجربه عاشقی در این کوچه پس کوچه ها را دارد، انگار خوب میداند چه ساعتی زیر کدام شکل باران، باید از خانه بیرون بیاید و کدام سمت برود تا لذت عاشقانه ای آرام را نوش کند. یزدانیان انقدر رشت را خوب می شناسد که در این فیلم دست ما را می گیرد و میبرد دم در معشوقه‌ی هوشنگ ابتهاج! و این برای ما شمالی ها لذت دیدن فیلم را چند برابر می کند.
جایی روانشناس از پیمان معادی می پرسد اگر چندتا دلیل بخوای بگی که زندگی ارزش زندگی کردن رو داشته چی میگی و پیمان معادی میگوید:
سفربه رشت
بهار رشت
پاییز رشت
رشت
دریا
و رشت
باید به رشت رفته باشی و عاشقانه زیر باران قدم زده باشی تا این ها را همانطور که یزدنیان میبیند بببینی. (نویسنده دچار Ethnocentrism شده است:) )
جدا از این حال و هوای لوکیشن ها و حس های عاشقانه، فیلم ناگهان درخت دیالوگ های زیبایی هم دارد. دیالوگ هایی که اتفاقا خیلی پز روشنفکرانه ندارد و ساده است و به سادگی نیز بیان می شود. جایی پیمان معادی رو می کند به مهناز افشار و می گوید: نمی خواد راستش رو بگی. من خودم راستش رو می دونم. همیشه حقیقت زیبا نیست. اصلا دروغ بگو. بگو دلم برات تنگ شده بود ، بگو خیلی دوست داشتم دوباره ببینمت!… واقعا گاهی نیاز نیست حقیقت گفته شود. گاهی حقیقت انقدر دردناک و بی رحم است که می تواند شانه های یک مرد را کاملا بچسپاند به کف اسفالت.
اما نکته اصلی که به نظرم می رسد این است که زیر این نگاه عاشقانه و این حال و هوای نوستالوژیک طراحی شده که بین رئالیسم و سورئالیسم در رفت و آمد است، یک نگاه تقدیر گرایانه در برخورد با حقیقت و واقعیت در فیلم ناگهان درخت دیده می شود که اتفاقا می توان آن را بن مایه و نقطه عزیمت فیلم  دانست. در سکانس پایانی فیلم ناگهان درخت زمانی که پیمان معادی سوار بر ماشین میشود تا همسرش را که درد زایمان دارد به بیمارستان برساند (با توجه به اینکه می شود فهمید چندان رانندگی نمی داند) ناگهان درختی در انبوه صاف ساحل دریا که تا چشم کار میکند و ماسه است و اب، جلوی چشمانش ظاهر می شود و ماشین با تمام سرعت ناگهان، می خورد به درخت! و این پایان ماجرا است! ناگهان درخت! جمله ای که دوستان منتقد هم از آن به طنز در چند مورد یاد کرده اند!

چند روز پیش در توئیتر دوستی نوشته بود اگر فیلم ناگهان درخت را دیدید و در آخر فیلم ناگهان یک درخت دیدید و خندید بیاد من بیوفتید!

اما شاید بتوان از منظری دیگر نیز این تصویر طنز را تفسیر کرد! به عقیده من درخت که نماد زندگی و سبزی است ناگهان در مقابل ماشین و عجله مرد عاشق پیشه سبز میشود و ماشین محکم کوبیده میشود به آن. و ناگهان درخت باعث پایان زندگی می شود! پایان زندگی فرزندی که اصرار پیمان معادی بر بوجود آمدنش، او را در شکم مادرش از بین می برد! در واقع درخت که نماد زندگیست در برابر زایش که باز نماد زندگیست سبز میشود و مرگ از داخل آن بیرون میزند! وچه دیالکتیک دراماتیکی! نتیجه برخورد ناگهانی با درخت، زایش دختری می شود که هرگز نخواهد دید! هرگز نخواهد لمس کرد، هرگز به رشت نخواهد رفت، هرگز دریا را تجربه نخواهد کرد و هرگز نخواهد مرد! فرزندی که در شکم مادرش در برخورد ناگهانی با درخت خواهد مرد! اگر از پوسته اول فیلم بگذریم و گمان نکنیم که کارگردان یا نویسنده فیلمنامه آنقدر هم ساده اندیش است که یک درخت را سر راه یک فیلم قرار دهد و نام فیلم را هم بگذارد ناگهان درخت! می توان به تفسیر لایه ی دیگری از روایت دست زد. به عقیده من اصرار بیش از حد پیمان معادی به بدست آوردن عشقش علی رغم اتفاق هایی که افتاده است را می توان به شکلی شنا کردن خلاف جریان تقدیر دانست! اصراری که به باردار شدن مهتاب و ازدواجشان می انجامد . ازدواجی که شاید از روی فشار بوده باشد و رضایت مهتاب را با خود همراه ندارد. شاید نوعی دلسوزی باشد که فرهاد توانسته است آن را ایجاد کند و مهتاب را به این مسیر بازگرداند. دست کاری در آنچه که میبایست اتفاق افتد. برگرداندن به اصطلاح تقدیر و پا فشاری در آن که چیزی جز بازگشت به همان تقدیر یعنی جدایی و مرگ ندارد اما با اتفاقی دردناک تر و سرنوشتی غم انگیز تر! یزدانیان به عقیده من می خواهد بگوید بهتر است بعضی چیز ها را بگذاریم همانطور که اتفاق افتاده است بماند. بگذاریم زندگی روال عادی خودش را به جلو براند. اصرار کردن به تغییر سرنوشت شاید چندان خوشایند نشود. اصرار بیش از اندازه می تواند زندگی را علیه زندگی بشوراند. این تاکید را گمان می کنم کارگردان با زیرکی در جای دیگری از فیلم ناگهان درخت نیز آورده است. استفاده از زوج قاسم خانی و شقایق دهقان که در عالم واقع طلاق گرفته اند به عقیده من از عمد صورت گرفته است و می تواند ارجاع ذهنی مخاطب را به تغییر تقدیر داشته باشد به کمک اتفاقی که در عالم واقع افتاده است. به عبارت دیگر کارگردان تلاش می کند این دو را باز کنار هم بنشاند و تقدیر را دور بزند! کاری که با اشاره در انتهای فیلم ناگهان درخت متوجه خواهیم شد تلاشی اشتباه بوده و آنها در فیلم نیز طلاق می گیرند! دوستی نوشته بود بازی این دو نفر هیچ کمکی به فیلم نکرده است و تنها به خاطر دوستی این دو نفر با یزدانیان این نقش ها به آنها داده شده است! که به عقیده من امکان این امر صفر است و یزدانیان این دو نفر را دقیقا با قصد و نیت در چهارچوب فیلم استفاده کرده است.

البته فیلم ناگهان درخت اشکالات زیادی هم دارد. مانند همه‌ی نوشته های اخیر با عجله و سراسیمه نوشته شده است و ایده فیلم در این عجله آسیب دیده است. بازی ها به غیر از پیمان معادی (تاحدی) و خانم زهره عباسی چندان خوب از کار در نیامده است. اصرار بیش از حد کارگردان به نماهای رشت و انزلی هرچند برای ما رشتی ها زیباست اما گمان می کنم می تواند کارگردان را در یک مسیر کلیشه ای ببرد. مهناز افشار بیشتر من را یاد فیلم نهنگ عنبر می انداخت. طنز قوی آن فیلم، انگار در کارکتر این نقش بیننده را اذیت می کند. دختری که هی می رود و هی باز می گردد! کلیشه ای شده است برای مهناز افشار. همچنین منطق روایت نیز بر داستان نمی نشیند مثلا ماجرای دستگیری و زندانی شدن، چندان دارای منطق درستی نیست و خوب از کار درنیامده است. ریتم داستان هم کند و اذیت کننده شده است و مخاطب می بایست به زور تا پایان داستان همراه شود. دریک جمع بندی به عقیده من، فیلم ناگهان درخت اثری متوسط دوست داشتنی است که می توان با حساسیت کمتر به دیدن آن نشست و بی انکه در دنیای تو ساعت چند است را ملاک قرار داد از دیدنش لذت برد. فیلمی که می توانست بهتر و جذاب تر باشد . تلاش کرد اما نشد.
پی نوشت: یاداشت فوق برداشت شخصی اینجانب است و می تواند کلا غلط و دور از ذهن کارگردان و نویسنده متن بوده باشد.

سایر نقد فیلم‌های سینمای ایران را اینجا بخوانید.

 

امتیاز کاربران: 4.12 ( 32 رای)

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. سلام ، به نظر من این فیلم و فیلم های امسال ایران چرت ترین فیلمهای سینمای ایران بودند و چیزی که امروزه خیلی بولد شده اینه که در فیلمها فقط از اسم بازیگران خوب استفاده میکنند و گرنه فیلمنامه خوب یا موضوع و سبک جدید ندارند و وقت ما خیلی از این با ارزش تره که پشت این دسته فیلمها تلف بشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

14 + 5 =

دکمه بازگشت به بالا