سینمای جهاننقد فیلم

victoria

victoria
victoria

عوامل فیلم

کارگردان victoria ا: Sebastian Schipper
نویسنده: Sebastian Schipper , Olivia Neergaard-Holm , Eike Frederik Schulz
بازیگران: Laia Costa , Frederick Lau , Franz Rogowski
ژانر : جنایی ، حادثه ای ، درام
محصول 2015 آلمان

نقد فیلم victoria

” ما تازه به دوران نیستیم.ما بچه های برلین هستیم.ما بچه های ناف برلین هستیم.اگه بخوای میتونیم برلین واقعی رو بهت نشون بدیم.چون برلین واقعی تو خیابونه … “

همواره در برخورد با هر اثر هنری میتوان آن را از دو منظر کلی و اساسی فرم و مضمون تجزیه و تحلیل کرد و نقاط ضعف و قدرت آن را مورد کنکاش قرار داد . البته این دیدگاه با اینکه به ظاهر مخالف دیدگاه عدم امکان پذیری جدایی فرم و مضمون می باشد اما در باطن اینگونه نیست و اجازه تحلیل و نگاه دقیقتر را نیز به ما در مواجهه با اثر می دهد .

از منظر نویسنده مطلب ، دیالوگ ذکر شده از شخصیت اصلی مرد داستان به نام زون که خطاب به ویکتوریا گفته میشود را عینا میتوان پشت جلد لوح فشرده فیلم victoria به عنوان تبلیغ فیلم نوشت و احتمالا در کشوری مثل کشور ما که ذائقه فیلم هایی با تم اجتماعی رواج دارد و یا سیاست های ضد غربی طرفداران خاص خود را دارد ، این دیالوگ از زون میتواند افراد زیادی را به طرفداران فیلم اضافه کند . و احتمالا تا به امروز که شما این نقد را میخوانید تمام عاشقان فرم و فرمالیست های محض وطنی نیز این اثر را بارها و بارها دیده و تحلیل کرده اند و شاید در مجامع مختلف آن را با فیلم ماهی و گربه مقایسه کرده اند . بنابراین اگر این فیلم را ندیده اید توصیه میکنم که آن را ببنید چون از هر دسته و مسلک هنری ، سیاسی ، اجتماعی با سلیقه های مختلف باشید بالاخره یک نکته مورد خوشایند شما در این فیلم موجود است.

با این مقدمه نسبتا بلند از حاشیه دوری میکنم و به سراغ متن میروم.

داستان فیلم ویکتوریا victoria همانطور که از نام آن مشخص است پیرامون اتفاقاتی است که برای شخصیت اول فیلم یعنی ویکتوریا با بازی یک هنرپیشه جوان اسپانیایی به نام Laia Costa  می افتد که به عنوان یک مهاجر اسپانیایی در برلین اقامت گزیده و در کافه ای مشغول به کار شده و زمانیکه شب هنگام از کلوب برمیگردد با چند جوان آلمانی آشنا میشود . طبیعتا ادامه داستان قابل حدس است و این فیلم نیز همانند اکثر فیلم های سینما و تلوزیون چه وطنی و چه غیر وطنی شخصیت زن اول داستان خود را با انواع و اقسام بلاها و مصیبت های مرسوم و غیر مرسوم مواجه میکند و احساسی را از آن به بیننده منتقل کرده و در لوای آن نقد اجتماعی و سیاسی  خود را مطرح میکند . گویی در ذهن تمام اهالی سینما در تمام نقاط نقاط جهان زن جز اغواگری و تحمل مصیبت ها و بلاهای گوناگون نقش دیگری بازی نمیکند . باری در ادامه داستان ویکتوریا با جوانان ناف برلین همراه میشود و ناخواسته مجبور به دزدی از یک بانک میشوند و در تعقیب و گریز پلیس برلین جوانان کشته شده و ویکتوریا به همراه پول ها راهی فرودگاه میشود .

اما آن چیزی که این داستان به نسبت ساده و تیپیکال را از دیگر نمونه های مشابه متمایز میکند دو نکته اصلی است ; ابتدا فرم خاص و ویژه فیلم victoria که یک پلان سکانس دو ساعت ربعی است با صحنه های تعقیب گریز فراوان و تیراندازی ها و اکشن های نسبتا پر حادثه و لوکیشن هایی بسیار زیاد شهری که برای یک فیلم پلان سکانس خیلی تعجب آوراست و خراب شدن و از کنترل خارج شدن حتی یک عامل کوچک ناخواسته که میتوانست تمام دقایق قبل را هدر دهد و دوم جنس روابط اجتماعی و عاطفی حاکم بین بازیگران فیلم و تعلیق داستانی به وجود آمده ناشی از آن که بیننده را به خوبی همراه خود میکشاند و او را درگیر داستان و شخصیت های دوست داشتنی آن میکند.

ویکتوریا victoria فیلمی است که میتوان از منظرهای متفاوت راجع به آن ساعت ها حرف زد و حتی آن را با نمونه های دیگر ساخته شده مقایسه نمود .

یکی از این ویژگی ها فرم خاص فیلمبرداری victoria است شاید به نظر شما برسد نمونه های مختلف پلان سکانس در سینما از اولین تجربه های مستند گرفته تا طناب هیچکاک و مرد پرنده ای ایناریتو و حتی ماهی و گربه وطنی ، ساخته شده و این فرم دیگر یک شیوه منحصر به فرد در سینما نیست اما راجع به ویکتوریا میتوان به جرئت گفت این فیلم یک فیلم فرمی خاص و متفاوت است و شاید خرس نقره ای فیلمبرداری جشنواره برلین و نامزدی برای خرس طلایی نشانه این سخن باشد . کافی است تعدد لوکیشن ها در فیلم را مرور کنیم ; دوربین فیلم که بیننده است و همواره همراه ویکتوریاست از یک کلوب با رقص نورهای زیاد و طبیعتا نورهای شدید شروع میکند و شما آنرا خیلی طبیعی احساس میکنید سپس به خیابان میاید و در تاریکی شب فیلمبرداری را ادامه میدهد و ما افراد را کاملا درست و خوب میبینیم و مسافت زیادی حدود هفت دقیقه در خیابان راه میرود سپس درون مغازه ای با نوری بسیار متفاوت از نور شب خیابان میرود و با طی مسیری به آسانسور ، راه پله و پشت بام منزلی میرسد ، مدتی آنجا میماند و دوباره باز میگردد و در خیابان تا کافه به همراه شخصیت های فیلم ادامه میدهد و بعد از توقف چند دقیقه ای در کافه درون ماشین میرود و به گاراژی زیر زمینی که با نور مهتابی نورپردازی شده میرود و دوباره سوار ماشین شده و به سمت بانک میرود و پس از  آن مجددا راهی خیابان و بعد کلوب میشود و در زمان برگشت از کلوب و رسیدن به خیابان با تعقیب و گریز پلیس همراه کاراکترها به تکاپو میفتد و پس از تعقیب و گریز به یک ساختمان مسکونی که یک مادر و کودک آنجا هستند میرود و از آنجا با ترفندی از دست پلیس فرار میکند ، در تاکسی مینشیند و به یک هتل میرود و در انتها به خیابان آمده و ویکتوریا را راهی فرودگاه میکند . تمام اینها در حالی است که در طول فیلم با تمام لوکیشن های متفاوت و جنب و جوش های فروان نقطه فوکوس کاملا حفظ میشود و ذره ای ناهماهنگی در آن نیست و همواره سوژه اصلی مشخص و متمایز از دیگر افراد و اشیا موجود در کادر است و این کار بسیار دشواری است ، چیزی که حداقل به طور مثال در فیلمی مثل ماهی و گربه و یا حتی مرد پرنده ای نمیبینیم و عمق میدان زیاد دوربین در این فیلمها کار را برای کاگردان و فیلمبردار راحتتر کرده است _ البته این فیلم ها منظرهای متفاوتی را ارائه کرده و این مقایسه صرفا فنی بود _ باری شاید این دلیل خوبی باشد برای اینکه ما اولین نام در تیتراژ پایانی نام فیلمبردار اثر را میبینیم.

تمام نکات بیان شده راجع به فیلم برداری اثر رابطه ی تنگاتنگی با کارگردانی دارد به نحوی که تمام این بازی های فرمی دوربین از روی تعمد برای به رخ کشیدن قدرت کارگردانی به نظر میرسد . حرکات دقیق دکوپاژ شده افراد در دو ساعت ربع فیلم با لوکیشن هایی که مداوما عوض میشوند و همه جور زاویه و اکت سینمایی را از خود به نمایش میگذارند حاکی از یک میزانسن دقیق و فکر شده برای تک تک ثانیه های فیلم است ، دیالوگ ها ، حرکات ، لحظه های عاطفی ، افت و خیزهای اکشن گونه ، مدیریت تمام المان های تصویری ، هنر کارگردان آلمانی فیلم را نشان میدهد که تا قبل از این فقط او را در فیلم 3 به عنوان بازیگر دیده بودم .

بازی های شخصیت ها نیز کاملا باورپذیر و طبیعی و همانطور که کارگردان میخواسته در متن فیلم victoria است به نحوی که بیننده خود را همراه کاراکترهای فیلم میبیند ، با آنها ناراحت میشود ، همراه آنان استرس میگیرد ، در گاراژ حس ابهام پیدا میکند ، و با شوخی ها و جوانی های آنان شاد میشود . و این بازی های یک دست همراه با تفاوت کاراکترها از لحاظ خصوصیات اخلاقی و ویژگی های اجتماعی یکی از نقاط قوت فیلم به نظر میرسد .

اما از همه ی ویژگیهای فرمال فیلم victoria که بگذریم بدون شک فیلم در پی بیان لایه های پنهان اجتماعی جامعه ی مدرن آلمان است . جوانان سرخورده ی از اجتماع که پولی در بساط ندارند و حتی نمیتوانند وارد یک کلوب در برلین خود شوند و ناچار به سمت خلاف و بزه کاری کشیده شده اند و باند های خلافکار زیرزمینی که در لایه های زیرین اجتماع نفوذ کرده و آنها را به سمت تباهی میکشاند تا انتها همه شان کشته میشوند . جوانانی که هیچ حرف راستی برای زدن ندارند و از ابتدا مداوما در حال دروغگویی هستند و زندگی را کاملا دم غنیمتی میگذرانند چه این غنیمت چندی وقت گذرانی کنار دختر زیبا باشد چه دله دزدی از یک مغازه و چه خلاف های بزرگ برای نجات دوسشان از چنگال باند خلافکار مهیب اما اینکه کارگردان و فیلم نامه نویس اثر چه مقدار در انتقال این مفهوم با استفاده از داستان خیلی معمولی فیلم حتی با جزئیات شخصیت پردازانه آن موفق بوده باید گفت ابهامات بسیاری در ذهن بیننده باقی میماندو این ابهامات ناشی از کوتاه آمدن و تسهیل داستان برای رسیدن به فرم روتین و اشاره شده است . داستان یک خط اصلی دارد که آشنا شدن افراد باهم ، دزدی از بانک و کشته شدن اکثر کاراکترها و رهایی ویکتوریاست و به نحوی تجربه یک شب خاص از زندگی ویکتوریا منتها همین داستان دارای روابط علی معلولی ضعیف است و بازیگران با تمام تلاش خود در ارائه بازی قابل قبول موفق به پوشاندن این ضعف ها نمیشوند به طور مثال ما شاهد یک رابطه ی عاطفی بین زون و ویکتوریا هستیم اما این رابطه ی احساسی به هیچ عنوان همراهی ویکتوریا با چهار پسر آلمانی فیلم را توجیه نمیکند و این همراهی فقط یک دلیل دارد و آن دستور کارگردان مبنی بر همراهی است درحالیکه ویکتوریا از ابتدا از زون دروغ شنیده از تملک ماشین روبروی کلوب و مغاره و داستان پیانیست بودن و… و یا حتی وقتی درون گاراژ میروند دلیل مضحک و نه چندان مدلل رییس باند برای همراهی ویکتوریا با دیگر کاراکترها کاملا بی منطق به نظر میرسد ، درحالیکه ما میبینیم که ویکتوریا شاید فقط به دنبال یک رابطه ساده بوده و حتی قبل از آن پیش نهاد این رابطه ساده را به متصدی بار کلوب نیز میدهد ولی به یکباره در نقش یک رفیق بسیار با معرفت لوتی از جنس لات های نترس تهران قدیم ظاهر میشود و حتی جان خود را کف دست میگیرد و سراغ خطر میرود و احتمالا کارگردان هم مسعود کیمیایی وار چفت و بست فیلنامه خود را منطقی میداند….

باری این ضعف بزرگ سراسر فیلم victoria را تحت الشعاع قرار میدهد و تو گویی بیننده را که تا قبل از این و در یک ساعت اول فیلم شاهد یک فیلم جوانانه مفرح بوده درون یک گردباد داستانی بی منطق رها میکند که دیگر آن روابط اجتماعی و حسی نیز در آن نیست و صرفا یک ریتم تند به همراه اکشن های تعقیب و گریزی و ابعام زاست و از تعلیق اول فیلم که بیننده را در یک خلسه ی عاطفی قرار داده نیز خبری نیست و مداوما ما شاهد تیر خوردن و از بازی دوربین بیرون رفتن هستیم تا جاییکه تعلیقی در رابطه با دستگیر شدن و نشدن زون و ویکتوریا هم برای ما به وجود نمیاید چرا که همه چی خیلی سست و مسخره به نظر میرسد ، نهایتا شاید حسی مثل دستگیر شدن در یک بازی کامپیوتری را درباره شان داشته باشیم. بنابراین فیلم عملا دو قسمت میشود یک قسمت از ابتدا تا درون کافه و بعد از آن رفتن به دنبال دزدی و جنایت کاراکترهای فیلم .

ار این مسائل گذشته اگر بخواهیم در در مقام مقایسه حاضر شویم و ویکتوریا را با دیگر پلان سکانس های ساخته شده تا کنون مقایسه کنیم میتوان گفت که ویکتوریا در ژانر خود و از لحاظ فرمی به دلایل لوکیشن های متفاوت و داستان خطی روایت شده در چند ساعت از آثار تولید شده مثل طناب و یا ماهی و گربه و حتی مرد پرنده ای قویتر دانست اما دستمایه داستانی و روابط علی معلولی داستانی که منجر به جذابیت و ایجاد تعلیق در فیلم میشود در فیلم های طناب و ماهی گربه و حتی مرد پرنده ای بسیار قویتر و ارجمندتر از این فیلم میباشند.

در پایان میتوان گفت ویکتوریا victoria فیلمی  است که اگر اهل مسامحه و گذشت باشید میتوانید آن را ببینید ، با آن شاد شوید بخندید ، نگران و هراسناک شوید و شاید اگر آدم دلرحمی باشید در پایان به حال زون با تمام نقاط سیاه شخصیتش چند قطره اشک بریزید . اما بدون شک فرم این اثر میتواند نکات بسیار مفید و جذاب و حتی آموزنده برای مخاطب خود داشته باشد و او را در برزخی که نمیداند با یک سینمای کلاسیک نئورئال مواجه است یا یک سینمای مدرن پست مدرن رها و به فکر وادارد .

رویه داستانی و با اغماض استاندارد این فیلم در داستان گویی میتواند الگوی مناسبی برای کارگردانان به اصلاح اجتماعی ساز این روزهای کشور که از قضا تعدادشان هم کم نیست باشد تا بتواند با مخاطبان خود که افراد عادی و معمولی جامعه هستند از طریق کشش داستانی و جذابیت های آن ارتباط برقرار کنند و در لوای آن مفاهیم ، هنر خود را نیز با نوآوری و ابتکار به نمایش بگذارند و ساده ترین راه برای رسیدن به قله های جشنواره های خارجی که همانا غیر واقعیت انگاری و ذلیل و زبون نشان دادن مردم وکشور خود است را برنگزینند و با کمی سختی و تلاش باعث خلق اثری تحسین برانگیز در هر نقطه از جهان شوند.

برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای جهان روی لینک کلیک کنید.

امتیاز کاربران: 3.78 ( 4 رای)

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

19 − 14 =

دکمه بازگشت به بالا