یادداشت

گفتگوی مهر با کمال تبریزی

یک روستای دور افتاده در ناکجاآباد با مردمی که هر روز آب و ناهارشان می رسد. مردم منفعل و راحت طلب اند، نه می خندند و نه حتی حالی برای عاشق شدن دارند. مردها هر روز در قهوه خانه می نشینند و چشم به برفک های تلویزیون می دوزند. معلمی به این روستا وارد می شود تا آنها را از وضعیتی که دارند، نجات دهند و این تلاش مصادف می شود با ورود یک دونده از کشوری دیگر به روستا….

این خلاصه ای از حال و هوای فیلم «دونده زمین» به کارگردانی کمال تبریزی و تهیه کنندگی علیرضا شجاع نوری محصول سال ۸۹ است. «دونده زمین» قرار نیست فیلمی قصه گو، کنایی و یا بازیگر محور باشد. این فیلم به گفته کمال تبریزی، ساختار خود را دارد و فضای فانتزی و شدت تکرار روی حرف هایی که بیان می کند در نظر کارگردان همان است که در ساختار چنین فیلم هایی به کار می رود.

همزمان با اکران «دونده زمین» در گروه سینمایی «هنر و تجربه» سراغ کمال تبریزی رفتیم و او درباره این فیلم سخن گفت. تبریزی درباه تاکید خود در این فیلم روی انفعال و بی مسئولیتی مردم اینگونه توضیح داد که مجبور شده است با صدای بلند فریاد بزند و احساس خود را از وضعیت موجود انتقال دهد.

بخش اولین این گفتگو را با تبریزی در زیر می خوانید:

7

دونده زمین» فیلمی نمادین است که گاه شدت استفاده از نمادها بار کنایی آن را کم کرده و همه چیز را رو و مستقیم نمایش می دهد. ما در این فیلم می‌بینیم که مردم منفعل و راحت‌طلب هستند و به سختی علاقه ای به حرکت و فعالیت دارند. داستان اصلی حول محور این انفعال اتفاق می افتد و مخاطب این انفعال را به روش های مختلف در مردم می بیند. فکر می کنید برای مخاطب امروز که باهوش است و علاقه به کشف دارد، این تاکید بیش از حد نبود؟

– کلید فهمیدن نمادهای این فیلم بسیار واضح و روشن است. این فیلم به هشت سال مشخص دوران ریاست جمهوری آقای محمود احمدی نژاد بازمی گردد. در آن دوران معنای یارانه دادن به یک خانواده ۸ نفره همین بود که غذای آنها را بدهید و نتیجه آن همین تنبلی و کاهلی را در پی داشت و آن خانواده احساس می کند دیگر نیازی به تولید و کار کردن ندارد. کلید فهمیدن این نمادها به همان مقطع تعلق دارد و مشکل اینجا است که ما فیلم را اکنون می بینیم بنابراین نمی‌توانیم با آن همذات پنداری کنیم. شاید لازم بود برای اکران فیلم یک کپشن اولیه وجود باشد تا توضیح دهد در دوران فلان رئیس جمهور، مردم یارانه می گرفتند.

* شاید حتی نیازی به این تاکید هم نباشد و تنها گفتن اینکه فیلم به ۶ سال پیش تعلق دارد، کافی باشد اما مساله این است که گاهی نمایش بعضی از اتفاقات به شکل غلوآمیزی بیان می شود.

– همه آنچه که در این فیلم دیده می شود با در نظر گرفتن آن زمان مرور می شود و می توان به یاد آورد که ما دوره ای را پشت سر گذاشتیم که خیلی از امور به سمت تنبلی و سستی می رود، میزان تولید کاهش می یابد، بسیاری از کارخانه‌ها بسته می شود و افراد زیادی فکر می کنند نیاز به کار کردن ندارند. شاید به این ترتیب مثل کشور عربستان می شدیم که اصلا زمینه ای برای کار کردن ندارد و تنها نفت را توزیع می کند در حالی که ایران با این موقعیت جغرافیایی، امکانات و آب و خاکی که دارد نباید به چنین مدلی برسد و با آن کشور مقایسه شود. عربستان کشوری است که اگر نفتش تمام شود، همه چیز به پایان می رسد، در حالی که ما اینگونه نیستیم و اگر با این نگاه به این فیلم نگاه کنیم می توان دریافت که تمام اتفاقات به دوره ای تعلق دارد که فیلمساز و نویسنده تلاش می کند آینه ای از آن را مقابل مخاطب قرار دهد و نشان دهد این نوع رفتار می تواند جامعه را به جایی بکشاند که مدارس تعطیل شوند و خانواده در یک روستای دورافتاده بعد از پولی که ماه به ماه دریافت می کند، کار و تولید را کنار گذارد و تلاش و پویایی زیر سوال رود.

درون مایه این نقد با نوعی طنز همراه است بنابراین کمی غلو کردن در این کار به این دلیل بود که بتوانیم جدی بودن موضوع و خطیر بودن آن را به بیننده منتقل کنیم. همه شخصیت هایی که شما در فیلم می بینید به نوعی مابه ازای اجتماعی دارند و به مقطعی از تاریخ تعلق دارند. اتفاقا شاید خود این مردم هم در سرنوشتی که دارند، دخیل هستند و در این فیلم آنها هم مورد نقد قرار می گیرند. به هر حال ملت ها می توانند اشتباه کنند. مثالی را با قیاس مع الفارق بیان می کنم؛ مردم آلمان زمانی که هیتلر را به حکومت رساندند دچار یک اشتباه تاریخی بزرگ شدند که فکر کردند دیکتاتوری مانند هیتلر می تواند نجات بخش کشورشان باشد. آن زمان همه به او اعتماد داشتند و وقتی جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد، آلمان شکست می خورد و هیتلر از بین می رود، نوعی یأس و افسردگی گسترده بر جامعه حاکم می شود. فیلمی به نام «آلمان، سال صفر» ساخته روبرتو روسلینی وجود دارد که جزو فیلم های مهم تاریخ سینمای جهان است و در دانشکده های سینمایی تدریس می شود. اگر این فیلم را ببینید شباهت هایی با «دونده زمین» دارد. در آن فیلم شما افرادی مسخ شده را می بینید و در «دونده زمین» هم شخصیت ها به شکلی نمادین در چنین فضایی سیر می کنند. مخاطب نباید در این فیلم مابه ازای واقعی افراد را در نظر بگیرد بلکه باید شکل نمادین آنها را ببیند.

* من قبول دارم که نوعی فانتزی در این کار وجود دارد، اما مساله این است که با قبول فاجعه ای که در میان این مردم به قول شما مسخ‌شده وجود دارد، باز هم اغراقی که در پی این اتفاق به تصویر کشیده می شود برای مخاطب باورپذیر نیست. نمی توان پذیرفت که یارانه ای با ۵۰ هزار تومان اینقدر می تواند زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهد.

– البته اگر این میزان را برای یک خانواده روستایی ۱۰ نفره در نظر بگیرید آن هم در آن سال ها، شدت آن بالا می رود. مخصوصا خانواده های روستایی که قانع هستند و به سرمایه بیشتر از این نیاز ندارند، اما در پاسخ به اغراق در این فیلم باید گفت که مدل این فیلم ها به همین شکل است. ساخت این فیلم‌ها با همین شکل و ساختار عمدی است. من نمی‌خواهم این فیلم را با فیلم‌های مشابه در تاریخ سینمای جهان مقایسه کنم ولی ما چنین ژانری را در طول تاریخ سینما در جهان داریم و از آنجایی که من خودم فردی آکادمیک هستم و با تحصیلات سینمایی وارد این حوزه شدم به این ساختار آگاه هستم. من کارگردانی هستم که با تحصیلات وارد این حرفه شدم و کارم را به صورت تجربی دنبال نکردم و می‌دانم که این مدل فیلم‌ها در همه جای جهان با همین ساختار جلو می‌رود یعنی فیلمساز دچار نوعی ناراحتی بیش از اندازه است و حتی دچار عصبیتی است که بسیاری از افراد جامعه دچار آن هستند. اگر به خاطر بیاورید در اولین دوره‌ای که آقای احمدی‌نژاد رأی آورد و ریاست جمهوری وی اعلام شد، درست به فاصله یک یا دو روز از اعلام پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات یک گروه از سینماگران که من هم جزوی از آنها بودم تشکیل شد و بیانیه داد. در آن بیانیه اعلام شد که با انتخاب احمدی‌نژاد ما دچار معضلاتی جدی خواهیم شد. آن زمان ما درکی داشتیم که از همان نقطه اول این را بدیهی می‌دانستیم که وقتی یک نفر با این روش‌ها رئیس‌جمهور می‌شود و با این عنوان می‌آید که قرار است کاری کارستان انجام دهد و همه چیز را متحول کند، جریانی است که سرانجام خوبی نخواهد داشت و جالب است که او در همان اتفاقاتی غوطه ور شد که خودش نفی شان می کرد.

باید این حس و درک را به فیلم اضافه کنید و با این نگاه، فیلم دچار نوعی روانکاوی نیز است. نگاه فیلمساز این است که نوعی روان‌پریشی در جامعه حاکم است چون همه چیز به سمت اضمحلال می‌رود و همه آنچه را که ما به عنوان اصل، اخلاق، آیین و… می‌شناسیم، زیر سوال می‌رود و بعد از آن در طول این هشت سال می‌بینیم که اختلاس‌های سنگین و اتفاقات نادری رخ می‌دهد که شاید قبل از انقلاب هم وجود نداشت؛ اختلاس‌هایی که به مردم، اخلاق، هنر و همه چیز لطمه می زند.

4

*در فیلم نشان داده می‌شود که همان فردی که برای مردم غذا می‌آورد، آب قنات را به جای دیگری می‌برد. این خیانت را چگونه معنا کردید؟

– آن فرد به کشور خیانت می‌کند، او با غذا دادن گویی نوعی داروی خواب‌آور به مردم تزریق می‌کند. مثال بسیار خوبی وجود دارد که گفته می‌شود اگر یک ماهی به شخصی دهید، برای یک روز او کافی است، اگر دو تا دهید، برای دو روز و اگر ماهی گیری بیاموزید، برای یک عمر کفایت می‌کند. روش سیاستمداران باید به این ترتیب باشد و به نوعی عمل کنند که جامعه بتواند روی پای خودش بایستد. سیاستمدار باید مثل یک کاتالیزور عمل کند تا خودِ جامعه به تولید و زایندگی اقدام کند.

*آقای تبریزی این فیلم برای مردم ساخته شده است یا سیاستمداران؟

ـ اگر بخواهم واقعیت را بیان کنم این فیلم را برای آرشیو تاریخی ایران ساخته ام. به نظر من یکی دیگر از وظایف فیلمساز، تاریخ‌نگاری است. مدل این فیلم برای ساختار گروه سینمایی «هنر و تجربه» مناسب است و مخاطبان خاص خود را دارد به همین دلیل قطعاً این فیلم برای اکران عمومی و برای مخاطب عام ساخته نشده است. با این حال حس من این است که ما با هر فیلمی که می‌سازیم، هم مردم‌نگاری و هم تاریخ‌نگاری داریم. مثالی از سریال «سرزمین کهن» می‌زنم که اکنون در حال تصویربرداری آن هستیم. ما در این سریال دهه ۴۰ و ۵۰ را بازسازی می‌کنیم اما چطور می‌توانیم پی ببریم که در آن زمان طرز لباس پوشیدن آدم‌ها، فضای اجتماعی مردم، محیط و… به چه شکل بوده است. تنها از طریق فیلم‌ها می‌توانیم به این فضا پی ببریم. به قوت و ضعف فیلم هم کاری نداریم و مساله تنها این است که دوربین به میان مردم رفته است؛ پس همه فیلم‌ها یک ویژگی ‌تاریخ‌نگارانه و مردم‌نگارانه هم دارند. این فیلم هم اگرچه بخشی از مخاطبانش خاص هستند، در قالبی نمادین به یک دوره تاریخی پرداخته است. من وقتی به گذشته خود برمی‌گردم، همیشه فکر می‌کنم در آن هشت سالی که گذشت آنقدر نقاط تاریک وجود دارد که ما با بهای بسیار سنگینی فهمیدیم روشی که در کشور پیش می‌رود، درست نیست.

*این سوال را به این دلیل پرسیدم چون تصور من از نوع ساختار فیلم این بود که آن را برای تأثیرگذاری روی سیاستگذاران ساخته‌اید تا بتوانید سخن خود را با زبان صریح تری به آنها بیان کنید.

ـ بله ممکن است. به هر حال هر فیلمی می‌تواند برای سیاستمداران ساخته شود. البته شرایط را هم باید در نظر بگیریم. من و امثال من با همان بیانیه اولی که نوشتیم، مغضوب سازمان سینمایی آن دوره شدیم که واقعاً هم با ما رفتار خوبی نداشتند، ما را تخطئه می‌کردند و ما اجازه نداشتیم درباره هر سوژه یا ایده‌ای فکر کنیم. درواقع از همان ابتدا معلوم شد که ما نخاله‌های دوره وقت هستیم که منتقد جریان بودیم و طبیعتاً با ما رفتار مناسبی صورت نمی‌گرفت. اصلاً سعه‌صدری در مدیران فرهنگی وقت وجود نداشت. اگر یادتان باشد وزیر وقت ارشاد درباره فیلم «دونده زمین» گفت این فیلم الی‌الابد توقیف است و جالب است که خودش نمی‌دانست الی‌الابد وزیر نخواهد بود، بنابراین نمی‌تواند یک فیلم را الی‌الابد توقیف کند. می‌خواهم بگویم باید فضا و شرایط آن زمان را در نظر بگیرید. استرس آن فضا مرا به این سمت برد که فیلمی با این ساختار و این شکل نمادین بسازم.

* قبول دارید که این عصبیت ممکن است باعث شده باشد بیشتر بخواهید حرف خود را مطرح کنید و فیلم کمتر از جزییات هنری و ساختار هنرمندانه برخوردار باشد؟

ـ بله به هر حال، حال ما در آن زمان خوب نبود. وقتی حال هنرمند خوب نباشد به صحرای کربلا می‌زند. البته فیلم‌هایی با این ساختار در تاریخ سینما بسیار است. به طور مثال «مطب دکتر کالیگاری» را ببینید که اثری بسیار معروف است و در آن شخصیت‌ها، نورپردازی، نوع حرکت و نوع قصه‌ای که روایت می‌شود، با بسیاری از فیلم‌های هم دوره‌ خود متفاوت است. این فیلم قدیمی به دوره سینمای صامت تعلق دارد.

* یعنی شما به عمد و با پیروی از ساختار این فیلم‌ها خواستید اثری متفاوت را رقم بزنید؟

– کاملاً درست است. این فیلم‌ها حالتی غیرعادی دارند و همانطور که می‌گویید مدل و ساختار فیلم باید همین‌طور باشد. ممکن است یک نفر چنین فیلمی را دوست داشته باشد و یا یک نفر آن را نپسندد. معمولاً این فیلم‌ها صفر و صدی هستند و نوع ارتباطی که با مخاطب پیدا می‌کند، بسیار متفاوت است. یک نکته را نباید فراموش کنید که هویت نهایی فیلم از سه رأس فیلم، کارگردان و مخاطب تشکیل شده است؛ این سه با یکدیگر جمع شده و برای فیلم هویت ایجاد می‌کند و بر این اساس است که یک فیلم در مجموع خوب خواهد شد و یا نتیجه منفی دربرخواهد داشت. به طور مثال اگر شما از فیلمی بدتان بیاید، اما مخاطب زیادی داشته باشد روی حس شما تأثیر گذاشته و آن را تا حدی تعدیل می‌کند و کمتر نسبت به آن گارد می‌گیرید. برعکس فیلمی را خیلی دوست دارید، در حالی که اصلاً فروش خوبی ندارد. اینجا هم احساس ما ممکن است کمی تغییر کند.

* این را قبول دارم اما نمی‌توان مخاطب را به عنوان یک رأس سوم در برآیند کلی یک فیلم در نظر گرفت.

– اتفاقاً مخاطب یک عنصر بسیار مهم و تعیین‌کننده است.

* مخاطب عنصری است که بعد از فیلم اهمیت پیدا می‌کند.

– اشکالی ندارد به هر حال تا زمانی که شما فیلم را نساخته‌اید، نمی‌دانید چگونه اثری است. حتی وقتی آن را می‌سازید باز هم تکلیفتان با آن مشخص نیست. در اولین نمایش فیلم در سالن سینماست که می‌توانید نسبت به آن نظری پیدا کنید. البته نه در سالن نمایش جشنواره فیلم که گروه‌هایی هماهنگ‌ شده می‌آیند و گاهی دست و سوت می‌زنند. فکر می‌کنم عده‌ای قبل از ورود به سالن جشنواره فیلم فجر، شمشیرهای خود را برای فیلمساز تیز می‌کنند و به تناسب اینکه فیلمساز چه کسی باشد، عکس‌العمل مناسب با وی را نشان می‌دهند.

* شما هم جزو کسانی هستید که با این عکس‌العمل‌ها مواجه می‌شوید؟

– بله. من هم جزو آن دسته از فیلمسازانی هستم که مخالفان و موافقان زیادی دارم و عده‌ای تشنه به خون من هستند.

* خاطرتان هست که فیلم «دونده زمین» در نمایش‌های خصوصی که در ایران داشت، توانست با مخاطب ارتباط بگیرد یا خیر؟

ـ فکر می‌کنم این فیلم فقط در ژاپن به نمایش درآمد و نمایشی در ایران نداشت.

* نمایش فیلم در ژاپن چطور بود؟

ـ بسیار خوب بود. این فیلم در ژاپن در جشنواره‌ای به اسم «اوکیناوا» به نمایش درآمد. اوکیناوا یک شهر ضدآمریکایی بود و مردم ما ضد آمریکا هستند. بر اساس حسی که مردم این شهر داشتند، این فیلم هم با استقبال خوبی مواجه شد. ژاپنی‌ها دوست ندارند حکومتشان به دست دیگر حکومت‌ها مثل آمریکا کنترل شود و در این راستا عمل هم می‌کنند. بعد از آن دیگر خبر ندارم که این فیلم در کجا به نمایش درآمد چراکه این فیلم یک تهیه‌کننده ژاپنی هم داشت که عهده‌دار پخش خارجی آن بود و آنها از نمایش‌های خارجی این فیلم اطلاع دارند.

* پس این فیلم تا قبل از اکران حتی یک نمایش خصوصی هم نداشت؟

ـ خیر چون اصلاً اجازه این کار را نداشتیم. آن زمان خاطرم هست وقتی پروانه نمایش به فیلم می‌دادند، روی پروانه نمایش نوشته می‌شد «این فیلم تا اطلاع ثانوی نمی‌تواند در هیچ یک از سینماهای کشور نمایش داده شود» و ما نمی‌دانستیم که این چه فرمی از صادر کردن پروانه نمایش است. روی بعضی از فیلم‌ها هم نوشته می‌شد که «اجازه نمایش در خارج از کشور را ندارد» و یا روی بعضی از فیلم‌های دیگر تاکید می‌شد که «اجازه نمایش خصوصی در سینماهای کشور را ندارد» نکته بامزه دیگری را هم باید درباره فیلم بگویم و آن این است که اسم فیلم در آن زمان «ماراتن زمین» بود.

* اتفاقاً نظر من این بود که این فیلم هر نام دیگری جز «دونده زمین» می تواند داشته باشد و فکر می کنم «مارتن زمین» معنادارتر است.

– بله اسم «ماراتن» خیلی معنادارتر است و آن زمان نپذیرفتند که «ماراتن» را انتخاب کنیم و توجیه‌شان هم این بود که فیلم نمی‌تواند اسم انگلیسی داشته باشد در حالی که امروز می‌توانیم در بعضی از اسامی فیلم‌ها چنین ترکیبی را مشاهده کنیم. آن زمان فکر نکردند که این یک نام است و شاید فیلم با این نام ارتباط داشته باشد. روش‌ها و رویکردهای سطحی وجود داشت که صاحبان آنها فکر می‌کردند از این طریق ساختار سینمای ایران را تصحیح می‌کنند در حالی که نمی‌دانستند خودشان این ساختار را از بین می‌برند. وقتی همه چیز پوپولیستی می‌شود و در یک نگاه سطحی قرار می‌گیرد، فاجعه رخ می‌دهد.

* آیا ممکن است این اتهام نسبت به خود شما هم مطرح باشد که فیلمتان تا حدی پوپولیستی است؟

– نمی‌توان نام پوپولیستی را بر این فیلم قرار دارد چون با آن فضا مرتبط نیست.

*البته شاید صفت افراط گرایانه درست تر باشد.

– بله. این اصطلاح را می‌توان به کار برد و من آن را نفی نمی‌کنم و اتفاقاً این جزو ساختار چنین فیلم‌هایی است. شما افراط را در «طعم شیرین خیال» هم می‌بینید. در آن فیلم هم حسی در فیلمساز وجود داشت که فکر می‌کرد باید همه چیز را فریاد بزند و باید آنقدر بلند بگوید که هر گوش کری هم بشنود. این ساختار مدل چنین فیلم‌هایی است و تاریخ سینما از این دست فیلم‌ها پر است. منتها ممکن است این فیلم‌ها در سلیقه ما نباشند و علاقه داشته باشیم که فیلمی که مشاهده می‌کنیم، رمزآلود، با کنایه و قصه‌گو باشد و مخاطب خودش جزئیات آن را کشف کند. فیلم‌هایی که خود من هم در چنین فضاهایی کار کردم اما جایی هم به این نتیجه می‌رسم که باید در این حال و هوا فیلم بسازم

محمد حسین قلی‌پور

نويسنده سينمايى موسس و سردبير "اى من" موسس و سردبير سايت "Filmovies"

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سه + دوازده =

دکمه بازگشت به بالا