سینمای ایراننقد فیلم

نقد فیلم چشم و گوش بسته

پوستر چشم و گوش بسته
پوستر چشم و گوش بسته

عوامل فیلم

کارگردان چشم و گوش بسته : فرزاد موتمن

نویسنده: هما بذرافشان

بازیگران: امین حیایی، بهرام افشاری، آناهیتا درگاهی،مسعود کرامتی و مانی حقیقی

چشم و گوش بسته یک سوء تفاهم فرهنگی

نگاهی به فیلم « چشم و گوش بسته »

خودسانسوری پدیده ای ست که معلول یک «دستگاه نظارتیِ فعال» است و این پدیده، در یک روند توجیهی، به ابزاری تبدیل می شود که هنرمند در تنگناهای فکری، لحنی انتقادی برای اثرش انتخاب کند. اما وقتی این ابزار به یک اپیدمِیِ دست و پاگیر تبدیل می شود، تنها کاربردش حرکت در مسیری ست که اساسا آن دستگاه نظارتی را به وجود آورده است. تلاش نویسنده و کارگردانِ فیلم « چشم و گوش بسته » برای طرح «موضوع انتقادی» در یک لفاف مطایبه آمیز، در واقع دامن زدن به این اپیدمی خطرناک است؛ چیزیی که بیشتر باعث ایجاد نوعی سوء تفاهم فرهنگی برای «متفکرین سینمایی» می شود و نه یک کنش انتقادی در برابر وضع موجود. این تلاش نافرجام نویسنده و کارگردان، در کنایه های به ظاهر ابهام آمیز فیلم قابل مشاهده است.

تصویر اسلوموشنی از گام های پلیس و آمیختن این تصویر به سرودی شناخته شده و تکرار این صحنه در به تصویر کشیدن پاهای زنی که دست نشانده رئیسِ دزدهاست؛ واداشتن آدم های بازی به گفتن دیالوگ هایی مثل: «…با مامور پلیس باید صادق بود!»، «…من چه بویی می دم؟ رایحه خوش خدمت»، «…زندان جای خوبیه! از بیرون بهتره. غذا میدن و…»؛ اشاره به ساعت جنگ جهانی در صحنه رانندگِیِ  مامور، طراحی یک موتیف موسیقایِیِ  ناکارآمد که بیشتر علاقمندی نویسنده و کارگردان به تاریخ سینما را یادآور است و یادآوری زمان، از طریق نشان دادن ثانیه شمار میان صحنه های فیلم چشم و گوش بسته ، از جمله کنایه های موجود در فیلم است. ظاهرا این رویکرد، سعی دارد ابهامی تفکر برانگیز را در خود جا دهد و یک نیروی برتر را به چالش بکشد. اما فیلم چشم و گوش بسته بر خلاف تلاش سازندگانش، در مسیری متفاوت گام بر می دارد.

انتخاب پیرنگی که مبتنی به یک جابه جایی است (کسی که نمی شنود و کسی که نمی بیند، به عنوان مجرم شناخته می شوند و پلیس در پی دستگیری آنهاست) ساختارِ اصلی روایی و سینمایِیِ فیلم را شکل می دهد .این لحظه ها که با واداشتن آدم های بازی به شوخی های جنسی و حرف های رکیک شکل می گیرد، تماشاگر را به خندیدن و تحریک شدن وا می دارد.

طراحی این چارچوب اصلی، ضرورت فراخوانیِ مخاطب برای تماشای فیلم چشم و گوش بسته را مشخص می کند.

اگر بپذیریم که ضرورت این دعوت مبتنی بر «بهره کشی از مخاطب» است و بهره کشی از مخاطب کاری ست که سازنده اثر را بر خلاف خواسته اش، در جایگاه یک نیروی مدیریتی قرار می دهد، پس پذیرفتن ادعایی مبنی بر صدور کنایه های انتقادی از سوی فیلم و به چالش کشیدن یک نیروی برتر، عملا منتفی است. بنابراین فیلم سه کاربرد دارد: جذب تماشاگر، تهیه سرمایه برای سرمایه گذار و رشد پدیده خودسانسوری؛ جریانی که سال هاست فیلم سازان ما را دچار سرگردانی برای انتقاد از وضع موجود کرده است و باید پذیرفت که دامن زدن به خودسانسوری  و تکثیر آن به این شکل، به راحتی می تواند جایگاه «سینماگرِ متفکر» را تقلیل دهد و بر خلاف تصورش، لباس «دستگاه نظارتی» را به قامت او نیز بپوشاند .

سایر نقد فیلم های سینمای ایران را اینجا بخوانید.

امتیاز کاربران: 3.79 ( 11 رای)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

4 × 4 =

دکمه بازگشت به بالا