سینمای ایراننقد فیلم

نقد فیلم خوک

پوستر فیلم خوک
پوستر فیلم خوک

عوامل فیلم

نویسنده و کارگردان خوک : مانی حقیقی

بازیگران : حسن معجونی، لیلا حاتمی، سیامک انصاری، لیلی رشیدی، پریناز ایزدیار، علی مصفا، علی باقری، آیناز آذرهوش، مینا جعفرزاده، سهیلا رضوی

خلاصه فیلم

خوک راوی داستان یک کارگردان سینما به نام حسن کسمایی (با بازی حسن معجونی) است از سویی دچار مشکلات عاطفی در زندگی اش شده و از طرفی قاتلی در شهر دست به کشتار کارگردانان سینما زده اما سراغ او نمیاید و حسن این مسئله را خطری برای آبرو و اعتبار خود میداند.

نقد فیلم خوک 

خوک آخرین ساخته ی مانی حقیقی بعد از دو تجربه ی کاملا متفاوت در فیلمسازی است. مانی حقیقی در حالی به سراغ ساخت خوک رفته که در راستای تجربه گرایی سینمایی خود و در اوج این روند به ساخت اژدها وارد میشود پرداخت فیلمی تجربی و تلفیقی که یک روایت داستانی از یک مستند داشت که بازخوردهای مثبتی برایش به همراه داشت و مورد استقبال مخاطبان خاص سینما قرار گرفت. البته از سوی دیگر به ساخت اثری نازل همچون 50 کیلو آلبالو دست زد که البته مورد استقبال مخاطبان عام قرار گرفت.

( ذکر این نکته در مقایسه مخاطب خاص و عام لازم است که در ایران نه مخاطب خاص معنای عمومی مخاطب خاص را دارد و نه مخاطب عام معنای واقعی خود را بلکه مخاطب عام در ایران گاهی به معنای کسانی که فیلم های نازل را میپسندند و مخاطب خاص به معنای انسان های خیلی فهیم و سینما فهم که این مفاهیم بسیار غلط است و در اینجا منظور از مخاطب خاص افرادی است که مخاطب فیلم های روز دنیا هستند و یا به طور جدی سینما را به عنوان یک علاقه و نه صرفاً تفریح، پیگیری میکنند. و مخاطب عام افرادی هستند احیانا حتی فرهیخته و از اقشار مختلف جامعه که صرفا برای تفریح و گاهی خسته و ملول از فضای غم بار جامعه و وضعیت بغرنج تفریح و سرگرمی در ایران به سراغ سینما میروند و طبعاً ترجیح میدهند سراغ فیلم هایی بروند که این فضا را تشدید نکند حتی اگر فیلم چندان خوبی را هم نبینند. )

حال به نظر میرسد خوک در یک مسیر عملگرایانه مابین دو تجربه ی قبلی کاگردان به یک ماحصلی از فروش و فضای منحصر به فردی رسیده تا بتواند یک رضایت فراگیرتر را به همراه داشته باشد اما این اتفاق به هیچ عنوان نمی افتد. خوک نه یک فیلم خاص با ایده ی خلاقانه و پرداخت صحیح است تا مخاطب خاص را راضی کند و نه یک فیلم مفرح با المان های آلترنیتیو برای جداسازی مخاطب عام از فضای ما به ازای آن در جامعه. و این یک عدم موفقیت تمام و کمال برای کاگردان محترم فیلم به شمار می آید.

خوک در یک نگاه خوشبینانه، یک گروتسک بر پایه یک بحران اجتماعی واقعی در جامعه ی کنونی است که از برساخته های ذهنی یک کارگردان سینما سخن میگوید و سعی میکند دنیای او را به نمایش بگذارد. گروتسکی که مفاهیم ریاکارانه ی روابط فردی اجتماعی را در دیالوگ هایی طبیعی از دید کاراکترهای فیلم و به شدت بحرانی از دید بیننده بیان میکند.

نمود عینی این روابط پریشان در دیالوگ بین حسن و مادرش و روابطش با همسرش گلی(با بازی لیلی رشیدی) است. جایی که برخلاف حساسیت های مادرانه در دیالوگی که خنده تماشاگر را نیز به همراه دارد مادر حسن به او دلداری میدهد که نگران نباش قاتل ایشالا به سراغ تو هم میاد و یا دیالوگی که در ماشین بین گلی و حسن پس از گسیختگی رابطه حسن با شیوا مهاجر (با بازی لیلا حاتمی) اتفاق می افتد که گلی حسن را به خویشتن داری در داستانشتوصیه میکند و میگوید مگه من تو داستانم این مشکلات رو دارم!!! یعنی در مسئله ای که به صورت طبیعی در هر کجای دنیا روی آن حساسیت وجود دارد یعنی گفتگوی صریح راجع به خیانت به همسر( آن هم به صورت مسالمت آمیز) اما در یک سکانس بدون هیچگونه غیرطبیعی بودن اتفاق می افتد.

میعاد یک فیلم “برفوش” در برزخ ژست های پست مدرن

 

این گروتسک در فرم نیز کاملا تقلیدی عمل میکند تا آنجایی که یک بیینده جدی سینما را از شدت کپی کاری فرمی از فیلم دلزده میکند. نمونه واضح این سکانس ها شیوه نشان دادن توپ تنیس و یا کنسرت خیالی حسن در بازداشتگاه پلیس و یا سکانس معرفی حسن و گشتن و پن دوربین روی صورتش و حتی شکستن لیوان در دستش و صحنه های بسیار دیگر که کپی عین به عین فیلم های دیگر است و نمونه خیلی واضح تر آن شیوه از هم پاشیدن خوک با اسلحه ستارخان که ما را یاد سکانس تارانتینو و انفجار با دینامیت می اندازد.

باری خوک در یک نگاه خوشبینانه یک فیلم با ژست های فراوان فیلم های پست مدرن نوآور روزگار ماست که در داستان به هیچ وجه پتانسیلی برای این بستر ایجاد نمیکند و مجبور است با پارتی و تنیس و کنسرت خیالی و خواب و رویا ، سکانس های فرمال متفاوت را به آن الصاق کند. کافیست این فیلم را با داستان فیلم های شاخص پست مدرن چه در مضمون و چه در فرم مقایسه کرد که چطور یک کمدی ابزوردیته ساختارمند در روند داستانی و یا یک شیوه ی خاص هستند اما خوک به کلی عاری از این ویژگی هاست.

اما مهمتر از این لازم است نگاهی عمیق تر به مضمون فیلم های حقیقی و علاقه مندی های او در قالب شیوه های ساخت فیلم در ایران و متناسب با ممیزی های موجود انداخت.

اگر فیلم های کارگردانی شده از حقیقی را به بوته نقد و تحلیل بکشیم خواهیم یافت که فیلم های حقیقی همواره از فرمولی ثابت پیروی میکند و آن یک ترس و دلهره و متعاقباً مقابله با یک نیروی پنهان مخوف است که هر لحظه نیز مهیب تر میشود تا درنهایت دچار درگیری های اساسی با کاراکترهای فیلم به یک اتفاق نهایی منجر میشود. این مسئله از کارگران مشغول کارند تا پذیرایی ساده و در اوج خود با اژدها وارد میشود و خوک، حضور جدی دارد. گاهی این موجود مهیب یک سنگ عظیم الجثه است، گاهی پنهان و اثرگذار مینماید، گاهی نیز حضور فیزیکی جدی دارند و عملا به حذف فیزیکال دست میزنند. حقیقی سالهاست که تماشاگرانش را از موجودی مهیب در پرهیب اژدها و خوک و غول بی شاخ و دم نشان میدهد و آن را تهدیدی برای هر آنچه در پیرامون اکو سیستم انسانی محفل زندگی اش است مطرح میکند. به واقع اما این موجود چیست و کیست؟! آیا حقیقی سعی میکند کنایه های سیاسی اجتماعی و یا هر نوع از اعتراضات و نافرمانیهای مدنی اش را در چنین قالبی بیان کند و یا پیشینه ی فلسفی ای در ناخودآگاهی ایده های داستانی اش نهفته است.

آیا وجوه اجتماعی همیشگی فیلم های او دلالتگر یک پارادایم و الگو هنری است که آسیب های موجود در جامعه را در پیشگاه نگاه پاتولوژیک هنر به نظاره مینشیند؟! و یا صرفاً یک نارضایتی و خودنمایی محفلی است تا بتواند از فرصت ایجاد شده از جهت محدودیت های فراوان و عدم آزادی ابراز تمایلات جدی هنری کمال استفاده یا سوء استفاده را انجام دهد و با یک سایه بازی همواره آنچه در چنته دارد را بزرگتر از آنچیزی که هست نشان دهد؟!

به هر روی این دغدغه به صورت جدی در حقیقی وجود دارد. و از آنجا که یک از مهمترین المان های هنرمند آوانگار در کشور ما و در محافل هنری کشور به چیزهایی که دغدغه ی اوست شبیه است خیلی طبیعی مینماید که همواره کف و سوت های فراوانی پیرامون آثارش وجود دارد. دغدغه ای که او را برخلاف پدربزرگ مولفش یعنی کاوه گلستان به جایگاه رسانه ای معتنا بهی رساند که ا ز آن گلستان بود. واقعیت آن است که هنر جدید شان و جایگاه تازه ای برای مولف ساخته و پرداخته کرداما رسانه ها هستند که امروز برای هنرمندان اتوریته مولفیت را ایجاد و یا آنرا به کلی نابود میکنند. اینجاست که تاکید های فراوان حقیقی بر نشان دادن پیشینیانش در سینما آن هم در یک اثر سینمایی متفاوت همچون اژدها وارد میشود مشخص میشود. اتفاقی که در خوک پا را یک قدم فراتر میگذارد و شخصیت حقیقی خود را در فیلمش در جرگه کارگردانان بزرگ قرار میدهد تا حتی برای سر بی تن او که توسط خوک جدا شده است جامعه هنری را به سوگ بنشاند و طبعاً پیام استعاری این خودشیفتگی هنری را نیز به مخاطب خود منتقل کند.

در پایان باید گفت خوک دوست دارد که فیلم مهمی باشد. دوست دارد که میعادگاه هنر در مسلخ شرایط امروزی پیش روی حوادث اجتماعی و امنیتی شده ی جامعه باشد. دوست دارد با نشان دادن نماد شورشی ستارخانی یعنی اسلحه اش و با راهنمایی های قربانیان شیوای خوک پلید و با اتکا به سرمایه های اجتماعی فعال به واسطه شرایط ارتباطی نوین به جنگ خوک برود و او را نابود کند اما و اما و اما خوک دست آوردی بیشتر از یک فیلم برفوش کپی برداری شده در بسیاری از لحظاتش و با ژست های توخالی محفلی پسند هنری این روزهای جامعه ما ندارد.

برای مطالعه سایر نقد فیلم های سینمای ایران روی لینک کلیک کنید.

امتیاز کاربران: 4.25 ( 1 رای)

علی منصوری

نويسنده و منتقد سينمايى

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

  1. خوک فیلم نیست، و فیلم سینما نیست، خوک برای شبکه های استانی باید ساخته میشد، مانی حقیقی فیلمسازی با تجربه زندگی چند دهه است ک تعدادی تصویر متحرک را به هم میچسباند همان طور که پسرک یا دخترکی هفت ساله با دوربین موبایلش به اقتضای تجربه سنش فیلم میگیرد و به هم می چسباند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

4 × پنج =

دکمه بازگشت به بالا