نقد فیلم ستاره بازی
رئالیته محض
عوامل فیلم
نویسنده و کارگردانفیلم ستاره بازی : هاتف علیمردانی
بازیگران: فرهاد اصلانی، مایکل مدسن، شبنم مقدمی، علی مصفا، هستی جوادی، مارشال منش و ملیسا ذاکری
نقد فیلم ستاره بازی
فیلم ستاره بازی تازه ترین اثر هاتف علیمردانی،فیلمی است تلخ و مستندگون و مبتلا به رئالیسم مفرط و شبه داستانی. این فیلم که بر اساس واقعیت است، دختری به نام صبا را در مرکز فرکانسهای گسست زن و شوهری قرار میدهد و سر آخر به قول خود کارگردان،در( یه کار خیلی بد) دختر دست به مصرف فنتالین میزند و فشارهای روانی ناشی از جدایی و مهاجرت به برون ریزی مخفیانه ابژکتیو میرسد و حصار جدیدی برای صبا رسم میشود که حصار اعتیاد است که صبا در عمق آن به ارضا روان رنجورش میپردازد. هاتف علیمردانی در این فیلمش سعی کرده همچون یک میکروسکوپ، به پاتولوژی مهاجرت و بحرانهای ناشی از آن بپردازد. اما بپردازیم به چگونگی و میزان موفقیت.
ما در فیلم با پلات مغشوشی روبرو هستیم که در میان شاهپیرنگ و خرده پیرنگ آویزان است و ناموفق در ترسیم پرسناژها و دردها و رنجهای ساحتیشان است. دوربین نعشه و بیش فعال فیلم همچون فیلم مرثیهای برای یک رویای آرونوفسکی در ساختار تداعی راوی فیلم، نه مادر را میسازد و نه پدر و نه حتی می تواند واقعیت را به یک ساختار نمایشی بدل کند. در حیطه ی شخصیت پردازی تشدد بار هسته درام وجود دارد و نه منطق در ساخت پرسناژ. به همین دلیل است که برخی پرسناژها تبدیل به تیپ میشوند و برخی حتی به تیپ هم نمیرسند و با ذات ایجابی خود در اتمسفر فیلم به دلیل همین کالایی شدن و عدم تشخص دچار تناقض هستند.
پدر ساخته نمیشود، چون در ابتدای فیلم رابطهاش با دختر عالی است و در انتها دختر با ناملایماتی روبرو میشود که موضوع اصلی را کنار میزند و در محور میایستد. اساساً شکل و فیزیک فرهاد اصلانی برای این نقش خوب نیست.
مادر فیلم، مادر بدی است که با ماهیت وجودین خود دچار تمایزات روانی است. کسی که طبیعتاً در ساختار رئالیته باید بیشتر هوای دخترش را داشته باشد اما نه تنها ندارد، بلکه اصلاً دو شخصیت گویی رابطهای با هم نداشته و ندارند.
گفتیم که دختر فیلم با روی آوردن به اعتیاد در واقع روان رنجورش را ارضا میکند. کدام روان رنجور؟ چرا؟ مگر این همان دختر بورژوا و خوشبختی نبود که رابطه ی خوبی با پدرش داشت؟ پس چه شد که ناگهان در تغییر موضعی عجیب و غیرمنطقی روی به اعتیاد آورد؟! شاید این دختر بچه همان انسانی است که در گندآب مدرنیسم به گل نشسته است…
فیلم هرچیزی را با مابه ازاهای سطحی و عناصرکلیشهای و تیپیکال تعریف کرده است. آمریکایی فیلمی با بازی مایکل مدسن یک تیپ است. تیپی سطحی. لباسش، که لباس کابویی است و تیپ را تعریف میکند. و تمام تیپ بودنش هم به همین لباس محدود است و از آن جلوتر نمیرود. مهمترین نکته منفی این فیلم که میتوان به آن نسبت داد، وجود یک ماکسیمالیسم در طول زمانی پلان ها به بهانه توجه به منبع واقعی داستان است. همین مهم سبب مستندی شدن فرم شده که در کنار دیگر موارد، اثر را به فیلمی منفعل و خنثی تبدیل میکند که توانایی ماندگاری ندارد.
سایر نقد فیلمهای سی و نهمین جشنواره فیلم فجر را اینجا بخوانید.
نوشته سجاد اسماعیل پور
فرهاد اصلانی عالیهه