عوامل فیلم سوفی و دیوانه
کارگردان سوفی و دیوانه : مهدی کرم پور
نویسنده: مهدی سجاده چی و مهدی کرم پور
بازیگران: امیر جعفری، به آفرید غفاریان و محمد رضا شریفی نیا
خلاصه داستان
در داستان سوفی و دیوانه امیر در حال خودکشی در مترو است که سوفی با یک سوال او را از این کار منع می کند. سوفی با داستان های خیالی درباره زندگی خود قصد دارد فکر خودکشی را از سر امیر بیرون کند. غافل از این که امیر هم درباره زندگی اش فقط تخیلاتی را برای سوفی نقل می کند.
نقد فیلم
تفاوت یک فیلم با نمایشنامه، رمان و یا داستان در قابلیت نمایشی و ارائه تصویری مضامین است.سینما ایجاد شده است تا علاوه بر مضمون با تاثیرگذاری بر حواس دیداری و شنیداری بر جان مخاطب نفوذ کند. ایجاد این فضای نمایشی و فاصله گذاری میان نوشته و تصویر به عهده کارگردان اثر می باشد. سوفی و دیوانه ساخته مهدی کرم پور از قابلیت نمایشی پایینی برخوردار است و بیشتر شبیه یک نمایشنامه رادیویی است تا یک فیلم. مخاطب نیازی به تماشای تصویر ندارد و اگر بسیاری از صحنه های فیلم را هم مشاهده نکند چیزی از درک او نسبت به اثر کاسته نمی شود. چرا که به جایگاه تصویر در فیلم جایگاهی ندارد و از قابلیت های آن بهره ای گرفته نشده است.
“سوفی و دیوانه” با وجود نمایش مطلوب تفاوت های انسانی میان امیر و سوفی ، از جذابیت کافی برای نگهداشتن مخاطب تا پایان اثر برخوردار نمی باشد و خرده روایات در نظر گرفته شده مانند قصه ی پدر زیبا باری از ملامت فیلم نمی کاهد و نمی تواند ریتم مناسبی به اثر ببخشد. ممکن است ریتم کند برای ارائه مضامینی که اغلب در سینمای شوروی سابق یا آسیای میانه طرح می شود مناسب باشد اما مسائل طرح شده در داستان فیلم نیازی به رسوب در جان بیننده ندارد.به نظر می رسد جناب کرم پور با توجه به همین مسائل صحنه های موسیقی رضا یزدانی و یا حضور شخصیتی مانند وکیل -با بازی محمد رضا شریفی نیا- را در نظر گرفته است. به هر حال هیچ یک از شگردهای ایشان برای بهبود ریتم اثر از کارایی لازم برخوردار نبوده و کسالت موجود در فیلم تا پایان برای مخاطب ادامه دارد. به نظر می رسد ایده ی اصلی اثر برای یک فیلم کوتاه طراحی شده است که سازندگان قصد داشتند با ایجاد شاخ و برگ های اضافی آن را برای اثر بلند سینمایی مهیا نمایند.
نحوه انتخاب و چینش بازیگران از مواردی است که در سینمای ایران به عنوان یکی از مسائل تخصصی جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است و وظایف این بخش بنا به تجربیات و دانش کارگردان ها شکل می گیرد که اغلب هم نتایج قابل قبولی بر پرده ظاهر می شود. اما در مواردی مانند “سوفی و دیوانه” که کارگردان دچار اشتباه می شود لطمات آن زحمت تمام عوامل را تحت تاثیر قرار می دهد و یک فیلم متوسط را به فیلمی ضعیف تبدیل می کند. انتخاب جناب کرم پور در انتخاب بازیگر زن فیلم با آن چهره و تن صدای خاص مدام بیننده را از فضای فیلم خارج می کند و همین امر تا پایان فیلم اجازه نمی دهد ، ارتباطی میان گروه بازیگران به عنوان جبهه اصلی فیلم با مخاطب شکل گیرد.
حضور امیر و سوفی به عنوان شخصیت های اصلی داستان در لوکیشن هایی مانند بازار ، مترو و یا مکان هایی که گذر هر روزه مردم به آن می افتد غلبه چشمگیری بر سکانس های داخلی دارد تا جایی که تعداد سکانس های داخلی فیلم به کمتر از 5 مورد می رسد. توقع وجود مطالبه جمعی برای دغدغه های ناشی از خودکشی امیر را برای مخاطب ایجاد می کند و زمانی که با آن تلفن مسخره همه چیز به پایان می رسد، انتظارات بیننده از ضربه پایانی که قرار است به او وارد شود- و برای آن یک ساعتی فیلم را تحمل کرده است- برآورده نمی شود. بازگشت سوفی از مرخصی هم چیزی را برای مخاطب عوض نمی کند چرا که فقط برای ایجاد حس غافل گیری پایانی در نظر گرفته شده است. و متاسفانه “سوفی و دیوانه” مانند بسیاری از آثار هم کیش خود ، درست در جایی که باید آغاز شود به پایان می رسد.
فیلم آن قدر در تحقق اهداف اولیه اش ناکارآمد است که به مخاطب اجازه ورود به لایه های زیرین محتوایی را نمی دهد. به نظر می رسد دغدغه های فیلمساز به اندازه کافی به روز نیستند و دیده ای چشم انتظار مشاهده آن ها بر پرده نقره ای نیست. نه از مردم و نه از مسئولین. “سوفی و دیوانه” در شناسایی مخاطب هدف خود دچار مشکل است و مضمونش آن قدر جدی نیست که بتوان خود را به نیاز نداشتن به تماشای عموم مخاطب قانع کرد. در یک کلام “سوفی و دیوانه” در فرم الکن و در محتوا ابتر است.
در انتهای نوشته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که زمان جدایی هنرمند و مردم، زمان مرگ هنری اوست. این جدایی هنرمند را از اندیشه ها و دغدغه های واقعی جامعه دور و فضای اثر او را به ناکجا آبادی انتزاعی تبدیل می کند که نه چیزی به او می افزاید نه به مخاطب .
این نقد فیلم بر اساس نسخه نمایش داده شده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.
چرت و پرت نقد شما بود این فیلم جزو معدود فیلمهایی بود که من از اول تا آخرش را بدون پرش با تمام جزییات چند بار دیدم و خیلی لذت بردم فیلم احساس قبل از عشق را روایت میکرد اتفاقا بازی بازیگر جوان فیلم بسیار جذاب بود و به نظرم آینده خوبی دارد و میتونه سکوی پرتاب خوبی براش باشه اتفاقا صداش هم خیلی عالی بود
بله. منهم با علاقه این فیلم رو تا آخرش تماشا کردم. از این نقد اون قسمتش رو پسندیدم که گفتند فیلم اونجایی که باید شروع میشد تموم شد. خدا پدر اصغر فرهادی رو بیامرزه که لااقل فقط ته فیلمشو باز میزاره. این یکی کل داستانو مبهم گذاشت. معلوم نشد روابط سارا و امیر در چه مرحله ایه. صوفی برای چی زندانی شده . نکات کوچک مبهم هم زیاد بود که به واقعیت نمیخورد مثلا زندان بان مهربون !! اون چیزی که داروفروش بهش داد تریاک بود یا قرص؟ تریاک چه ربطی به داروفروش ناصر خسرو داشت؟ لباس دختر زندانی که اگر آدم معمولی اونجوری میپوشید منکرات میگرفتش .بی در و پیکر بودن بیمارستان و نبود پرستار که بیمار خودشو خراب میکنه اصلا” هیچکس وجود خارجی نداره که بهش برسه یا لااقل بگه همراهش بیاد تمیزش کنه… و خیلی نکات دیگه که با واقعیت امروز جامعه ما جور نبود . این ابهامها سطح این فیلم رو تنزل داده. مگر اینکه ادامه شو درقالب فیلم دیگری بسازه. صوفی و دیوانه 2
کدوم مرحله رابطه عزیز دوتاشون متاهل بودن مثلا =))) فیلم بیشتر توریستی طور بود و زندان رفتن هم نماد اسلام و ایران
انشاله شما هم حالت خوب میشه.
سوفی و دیوانه ی 2 …😐😨😵 نه جان مادرت بی خیال شو من تحمل یکی دیگه مث این رو ندارم
سلام دوستان
این فیلم رو دیدم،دوست داشتم ولی متاسفانه مثل اکثر فیلم های اخیر انتهایی مبهم و بی معنا داشت.
فوت فرزند چه ارتباطی با توهم خیانت همسر با صمیمی ترین دوست می تونست داشته باشه؟
سوفی چرا زندان بود؟ پیام فیلم چه بود؟
فوق العاده فیلم خسته کننده ای بود. حرف حرف حرف. کل فیل پر بود از گنده گویی. و مساله دیگه این الان یعنی روشنفکری که یه مرد میانسال و یه دختر جوان (که حداقل دختر ادعا می کنه متاهله و لابد مرده هم باور می کنه) هی زل بزنن تو چشم همدیگه و مرده بگه:”این جوری که نگام می کنی حالم خوبه”؟ الان یعنی خیلی مدرن و فهمیده ان اونوقت؟
چرا اینقدر کوبنده.من که بدم نیومد.فکر کنم باید زاویه دید منتقدان تغییر کنه به سمتی که انسانهایی هستند که میخوان روئیا هاشون واقعیت باشه.مثل بیماری که قبول نداره بیماره و هرچی دکتر بهش قرص میده نمیخوره.کاراکتر نرم فیلم اونقدر حس آزادی رو توی دیوارهای زندان به خودش تلقین کرده و شهر فرنگی از خوندن کتابها و فیلمها واسه خودش ساخته و اونا رو مصور تعریف میکنه انگار میکنه واقعیه.مثل فیلم خاطره یا داستان دختر کبریت فروش واین وقتی مشخص میشه و کار زیبای کارگردان باکشیدن یه پنجره روی دیوار زندون و ماه کامل نشون داده میشه کارگردان فیلمنامه میگه که زندانیان پشت دیوارها با امید و روئیا زنده هستن اما بیرون زندان در عین آزادی زندونهای زیادی هستن که آدما آروم آروم واسه خودشون ساختن اونجایی که کارکتر میگه من اصلا آبنبات نخریدم دیوار ی از جنس بی عاطفگی ساخته.یا واسشون میسازن همون کسی که باهاش بدرفتاری شده یا ….واسه بانی اون دیوار جدایی می کشه اما همون کسی که توی یه گرفتاری عمیق غرق شده امیدی برای یه گرفتار دیگه میشه.که توی فیلمنامه و فیلم میبینیم.من به شخصه مطمئن هستم به دلایلی بیشتر فیلمنامه حذف شده که بعضا منتقدین قسمتهایی رو بی محتوا میدونن .سکانس دختر معصوم که دزد بود قالب کوچکی از فیلم استفانی میتونه باشه که بیننده میگه چقدر ناز و ….. ولی یه موجودی جهنمی در وجود تمام انسانها از لحظه تولد وجود داره .با تمام این …..به شخصه متوجه نشدم چرا امیر قصه توی اون دفتر قشقرق بپا کرد .انتقاد رو این بخش قبول دارم با وارد شدن سوفی به زندان قصه سوفی سرانجام میگیره اما .با اون تلفن قصه امیر مجهول و بی معنی میمونه و این بنده حقیر متوجه نشدم که آیا واقعا داستان شریک و همسر امیر راست بوده یا امیر در خیالش چنین متصور بوده که این گونه مردها در اجتماع کم نیستن که فکر میکنن گول خوردن یا داره بهشون خیانت میشه .حالا این میون قصه جدایی معلوم نیست راست یا دروغه.پسر مورد بحث امیر .در حضانت سارا بوده یا امیر .اونی که با پسر امیر تصادف کرده همون مهندسی بود که امیر توی اون شرکت کار میکرده .تازه داماد که نه سربازی داره نه گواهینامه.سارا توی تماس تلفنی میگه ….. پسرمونه باس میومدی. اما وکیل تازه توضیح میده تازه داماد و سربازی نرفته گواهینامه هم نداره……و این دفعه ….. فیلم از یک نظردر بخش امیر واقعا و دیالوگهای سرای سالمندان بی ادبانه و حقیر هستش اما از نظر اشخاصی که این محیطها. رو از نزدیک دیدم و تجربه کردن عین حقیقت و در کمال درستی بیان شده .بی مبالاتی در حرف زدن سالمندان که بخوبی نشان داده شده نه به دلیل بی ادبی به دلیل بی اعتنایی به حرفهای پوچ و بی معنی که طی سالیان دراز عمرشون شنیدن و دیگه برای این مدل حرفها ار دهان هر گوینده ای تره هم خورد نمیکنن.حقیقت غیر قابل انکار بعضاً سالمندانی که با لباس راحتی میرن بیرون دکمه های آستینشون نمیبندن.همیشه که نباید تو فیلم دروغ به نمایش کشید این سکانس حقیقت غیر قابل انکار تمام بیمارستانها و سرای سالمندان .که میان جشنواره عاطفه ها ی ملون به بیننده تحمیل میکنن که خانواده ها هرگز نباید اینها رو اینجور جاها رها کنن و در عین حال یه سر زدن کوچیکه میتونه دنیاشون رو عوض کنه .نکته دیگه اینه که هیچکسی برای کسی دلسوز نیست و این اینکه همه دلسوز هم هستن.توی سکانس آخر زیبا میگه اصلا از سمیه خوشش نمیاد ولی ناراحت و غمگین هستش واسه عمل نابخردانه ای که سمیه انجام داده…….باز هم در آخر میگم که قصه امیر مجهول و خیلی بریده بریده شده و کامل نیست و فیلمنامه کمبود داره….امیدوارم که این بررسی حقیر و نقدای کوچک .مفید فایده باشه…..
همه این نقدها برمیگرده به تمایلات سیاسی اقای مهدی کرم پور.البته این نقدی که اینجاست منصفانه تر و منتقدانه تر از بقیه بود. ما در کشوری زندگی می کنیم که همه چیزمون به سیاست وصل شده. و هنر جایگاه واقعی خودش رو نمی تونسته پیدا کنه. این فیلم ها خیلی نقص داشت. سوالات زیادی رو برای مخاطب ایجاد میکرد ، روندش هم کند بود اما اونقدرها هم بد نبود که مخاطب رو به خودش همراه نکنه. من بامنتقداین نوشته موافقم که در جایی که فیلم باید شروع میشد تموم شد واین بزرگترین ضعف داستان بود. شاید کارگردان فکر کرده اینطوری پایان فیلم رو باز گذاشته ولی معمولا پایان فیلم رو زمانی باز می گذارند که یک دیلیما یاهمون تصمیم گیری اخلاقی پشتش باشه. به هر حال فیلم خوبی بود گرچه عالی هم نبود
زشت زشت روشنفکرنمایی بدتر از هرچیزی آدمی رو اذیت می کنه…
گوشی امیر سایلنت اما صدایی زنگ گوشی میاد:)))
ریتم فیلم کند و حوصله بر است
فیلم پر از شعارهای خنده دار است
پر از کلیشه های مضحک
فاجعه بود فیلم
این فیلم در ایجاد یک رابطه ساده با تماشاچی رنج میکشه و بسختی میشه این همه تناقض در فیلم رو تو ذهن جمع و جور کرد و تا انتهای فیلم پای اون نشت .
دیگه از نقش اول فیلم چیزی نگم بهتره چون کلا بازی ناامید کننده داشت .
کارهای دیگه این کارگردان رو هم دیدم و میتونم بگم کلا بلاتکلیفی در قصه و گنده گویی های شدیداً دستمالی شده تخصص خوبی داره.
فقط 5 دقیقه اولش و دیدم نچسب بووود
نقد خوبی بود،با همش موافقم
نقد ضعیفی بود و در برخی قسمتهای نقد پا را از حد یک منتقد فراتر گذاشتید متاسفانه
این فیلم در شروع شاید کمی حس سکون میده به انسان، ولی کم کم راز آلود و جالب شد و البته غیر قابل پیش بینی. ضربه های آخر فیلم هم خوب بود ولی با یک چیز موافقم. فیلم یعنی تصاویر بیان کننده ، اما میشد اینو از رادیو هم گوش کرد و خوب فهمید. تصویرسازی هاش خیلی قوی نبود.
آنچه بیشتر از همه سبب شد که من پای فیلم بشینم این واقعیت تلخ بود که هردونفر قصه سازی میکردند و هردو با دروغاشون لذت میبردن. هم از دروغ گفتن و هم دروغ شنیدن!