ماجرای نیمروز
عوامل فیلم
کارگردان ماجرای نیمروز : محمد حسین مهدویان
نویسنده: محمدحسین مهدویان، ابراهیم امینی
بازیگران: مهرداد صدیقیان، جواد عزتی، احمد مهران فر، لیندا کیانی، هادی حجازی فر، حسین مهری و مهدی پاکدل
خلاصه داستان
ماجرای نیمروز روایت چگونگی دستگیری موسی خیابانی مسئول ترور گروهک منافقین و عامل اصلی در عملیات تروریستی هفت تیر در مقر حزب جمهوری است. این فیلم با برداشت از اتفاقات واقعی سال های 59 تا 60 ساخته شده است.
نقد فیلم ماجرای نیمروز
پدیده منافقین و آغاز مبارزه مسلحانه آن ها از غمبارترین و عبرت آموزترین برگ های تاریخ معاصر ایران است. ترورهای کور و داغدار کردن خیل عظیمی از مردم کوچه و بازار به بهانه های واهی نفرتی از این گروهک در دل این ملت نشانده که تا ابد از حافظه تاریخی شان پاک نخواهد شد.
در 27 خرداد 1360، مجلس شورای اسلامی به دلیل بیکفایتیها، تشنجآفرینیها و اقدامات غیرقانونی بنیصدر علیه امام، دولت و مجلس و ناتوانی در اداره امور کشور دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی وی را تصویب کرد. یک روز بعد در 28 خرداد 60، سازمان مجاهدین خلق «اطلاعیه سیاسی ـ نظامی شماره 25» خود را صادر کرد. این اطلاعیه اعلام آغاز رسمی شورش مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی و به تعبیر یک عضو جدا شده سازمان؛ «اعلامیه جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی» بود.
سازمان مجاهدین خلق برای انجام ترورهای خود از افرادی استفاده می کرد که: ایمان کامل به اهداف و خطوط سازمان و اطاعت بی قید و شرط و کورکورانه از تشکیلات داشته باشند. غالباً در سطح سنی جوانی و نوجوانی قرار داشته باشند تا به صورت طبیعی شور و هیجان لازم برای انجام ماموریت داشته و ضمناً در تشکیلات از جایگاه مهمی برخوردار نباشند. داشتن روحیه ای تهاجمی و خشن برای انجام ترور، داشتن انگیزه قوی برای ارتقای رده تشکیلاتی از ویژگی های مهم افراد بود.از مجموع 418 ترور انجام شده در استان تهران طی سال های 57 الی 75، 366 مورد در سال های 60 و61 اتفاق افتاده است که 94 درصد آن مربوط به شهر تهران است. بعد از تهران، شهرستان کرج با 14 ترور در جایگاه بعدی قرار دارد که حدود 3 درصد است. نزدیک 2 درصد از ترورها هم در شهرستان های لواسانات و شمیرانات رخ نموده است.
خوشبختانه از جشنواره سی و چهارم و طلسم سکوت ساخت فیلم هایی درباره اقدامات این گروهک تروریستی شکست. در جشنواره گذشته فیلم های “سیانور” با تمرکز بر روابط داخلی حاکم بر این گروهک و “امکان مینا” با تمرکز بر قربانیان درون این گروهک، از منظری اقدام به ساخت فیلم درباره فعالیت های این سازمان نمودند. امسال هم فیلم” ماجرای نیمروز” ساخته جناب مهدویان با روایت چگونگی شناسایی موسی خیابانی مسئول ترور این گروهک به این مسئله پرداخته است.
جناب مهدویان با ساخت “ماجرای نیمروز” نشان داد که به سبکی خاص میان فضای مستند و داستانی دست یافته اند. سبکی که در آن همه چیز بر پایه اطلاعات واقعی بنا می شود و تخیل هنری در ارائه تم اصلی کمترین نقش را دارد. چیزی شبیه به مانیفست مکتب رئالیسم که میزان ارزشمندی یک اثر هنری را با میزان تطابق آن با واقعیت می سنجیدند.
دیگر ویژگی قابل ذکر این سبک که در “ماجرای نیمروز” به کار گرفته شده فیلمبرداری به سبک تصاویر مستند باقیمانده از سال های ابتدایی انقلاب است. در این نوع فیلمبرداری بسامد تغییر زوم و حرکت دوربین بسیار بالاست و دوربین برای حفظ جایگاه سوم شخص هیچ گاه به شخصیت ها نزدیک نمی شود. اتفاقی که می توان بخشی از آن را تجربه فعالیت جناب مهدویان در آثار غیر داستانی دانست. در تمام طول فیلم از تصویر کلوز – به معنای پرکردن پرده از تصویر شخصیت نه حضور آن ها میان فشار دیوار و قفسه و … استفاده نشده است. این شیوه فیلمبرداری از میزان بهره مندی فیلم از دکوپاژ و میزانسن – البته به معنای سینمایی آن- برای فضاسازی اثر کاسته و این ضعف با یاری طراحی دقیق صحنه و لباس و بهره مندی از نوستالژی ذهن مخاطب از اوایل دهه 60 جبران شده است. بازسازی صحنه های خارجی مربوط به دهه شصت به دلیل نبود شهرک مستقل کاری طاقت فرسا و پر هزینه است که معمولا به شکل ایده آل انجام نمی شود اما خوشبختانه تیم طراحی با یاری تهیه کننده محترم توانسته اند به خوبی از پس این مهم برآیند. طراحی صحنه غیر انتزاعی و برخاسته از نوستالژی ذهنی مردم از دیگر ویژگی هایی است که در آثار جناب مهدویان مشاهده می شود.
فیلمنامه “ماجرای نیمروز” کاملا مهندسی نگاشته شده است. هر یک از خرده روایات و شخصیت های فیلم برای پیشبرد داستان اصلی خلق شده اند. این مزیت بی شک مدیون پژوهش دقیق اثر است چرا که حرکت در بستر واقعیت امکان گزافه گویی را از بین می برد. شخصیت های حاضر در اثر همگی دارای خطوط فکری مشخص هستند . این مرزبندی هیچگاه کمرنگ نمی شود و همیشه اصول اساسی هر طیف فکری بر سایر مسائل اولویت دارد. کاراکتر عباس هم که به جرم خیانت دستگیر می شود بر سر اصول خود پافشاری می کند. البته اصولی که منطبق با خواسته های سازمان اطلاعات نمی باشد. از میان شخصیت های حاضر در فیلم، مخاطب با کمال ارتباط بهتری برقرار می کند. این ارتباط به دلیل روحیه عملگرا و بیش از حد جدی کمال است که با اصرارهای متوالی او بر تمام کردن کار، به طنز بدل می شود و تضاد شیرینی را ایجاد می کند.
هرچند ریتم ماجرای نیمروز در کل نمره قبولی می گیرد افت فیلم در بخش هایی از یک سوم میانی فیلم قابل انکار نیست. استفاده بیشتر از صحنه های اکشن و توجه به جزئیات وقایع می توانست این افت را تا حدودی بهبود ببخشد. هرچند نشان دادن صحنه های اکشن ممکن است از جنبه مستند گونه و واقع گرایی فیلم بکاهد اما به هر حال ماجرای نیمروز اثری داستانی است که ساز و کارهای جذابیت باید در آن به کار گرفته شود. این مسئله در سکانس پایانی فیلم بیشتر از سایر بخش ها به چشم می آید. نحوه پاک سازی محل اسکان خیابانی، با زحمات چندین ماهه نیروهای اطلاعات همخوانی کافی ندارد و انتظارات بیننده از تماشای آن برآورده نمی شود.
در پرداختن به موضوع جنایات منافقین در سال های دهه 60 آن قدر موضوعات بکر وجود دارد که بتوان سال ها بخشی از سینمای ایران را به لحاظ داستانی از آن تغذیه کرد. بار دراماتیک فجایع این سازمان آن قدر بالاست که سکوت سی و چند ساله سینمای ایران درباره این گروهک تروریستی قابل درک نیست.امید است مانند دو سال گذشته با حمایت مدیران ارشد فرهنگی و همت فیلمسازان جوان باز هم شاهد ساخت آثاری از این دست باشیم تا سینمای ایران هم مانند سایر عرصه های هنری، دین خود را نسبت به تاریخ معاصر کشور ادا نماید. مهمترین نکته در ساخت چنین آثاری عمق بخشی به این وقایع است نه صرفا مرور برگ های تاریخ به سبک کتاب های درسی.
این نقد فیلم بر اساس نسخه نمایش داده شده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.